روضه و توسل به حضرتِ صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها
عرشیان دور سر زهرا فقط پر می زنند
بهر مستی از شراب ناب کوثر می زنند
معنیِ آب حیات آب وضوی فاطمه ست
خضر و عیسی نیز از این باده ساغر می زنند
آسمانها موقعِ سجده به ذات کبریا
با توسل بوسه بر جا پایِ کوثر می زنند
هرچه خیرات است در عالم زِ خیر فاطمه ست
خیرهایِ عالم از خیرالنسا سر می زنند
مثل سلمان باش در عرض ادب بر فاطمه
چون که سلمان ها همیشه با وضو در می زنند
در مدینه شأن زهرا را ولی نشناختند
با تبر بر ریشۀ یاسِ پیمبر می زنند
باغ را آتش زدند و یاس بین شعله سوخت
شعله با این کارها بر عرش داور می زنند
تا که می بینند زهرا آمده در پشت در
بی ادب ها، بی وضوها با لگد در می زنند
بدتر از این موقعی که در به شدت باز شد
خانمی را پیش چشم خیس شوهر می زنند
هرچه میگوید نزن نامرد! بارم شیشه است
حضرتِ صدیقه را از بغض ، بدتر می زنند
تازه بعد از اینهمه ظلم و جفا بر فاطمه
می نشینند و فقط طعنه به حیدر می زنند
مادرِ سادات دارد می رود از خانه و
اهل عالم در غمش بر سینه و سر می زنند
*اجازه بدید روضه مُ اینجور بگم .. فرستاد دنبالِ سلمان ، فرمود به سلمان بگید بیاد ، ما دلمون براش تنگ شده .. به عجله آمد خانۀ بی بی .. حضرت فرمود سلمان کم به ما سر میزنی ؟.. عرضه داشت خانم ، دیگه بعد از پیغمبر سخته برام قدم تو این خانه بگذارم .. فرمود سلمان جبرئیل برام از بهشت طعام آورده رطب آورده ، سهمِ تواَم کنار گذاشتم ..
دانه ای از رطبِ بهشتی به سلمان داد ، بعد شروع کرد برا سلمان حرف زدن .. سلمان دردهامُ به علی نمی تونم بگم .. انقدر بدون شب تا به صبح ناله میزنم از درد خوابم نمیبره .. سلمان ، بد منو زدن .. سلمان ، نمیدونی با من چه کردن .. سلمان ، این حرفا رو من به علی نزدم ، اما بهت میگم در تاریخ بماند .. آه .. آه .. من باید از اون ضربه ها همون موقع میمردم ، اما گفتم خدایا یه جونی بده از علی دفاع کنم .. آخ مدافعِ حرمِ علی .. فاطمه جان ..
اشاره داشت بی بی به اون مسئلۀ کوچه .. خودشُ رسوند با اون بدنِ زخمی به اون جمعیت .. همه رو کنار زد شالِ کمرِ علی رو گرفت جانبازِ امیرالمومنین .. فرمود بمیرم نمیزارم آقامُ ببرید .. سلمان ریختن سرم .. یکی با تازیانه میزد .. خدا لعنت کنه قنفذُ .. انقد با قلافِ شمشیر به صورتم زد .. دستم از علی کوتاه شد ..
مَردم این زدنِ زهرا انتشار پیدا کرد .. بسط پیدا کرد .. حقیقتِ ضربه هایِ به زهرا کربلا تجلی پیدا کرد .. راوی میگه دیدم ریختن سرِ زینب .. انقد بی بی رو با لگد زدن .. انقد بی بی رو تازیانه زدن .. اونجا صدا زد مادرشُ .. وا اُماه ...*
حسین ...
«صل الله علیک یا مولا یا اباعبدالله»
#حاج_حسین_سازور
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
.
#فاطمیه
#زمزمه
#شهادت_حضرت_زهرا
#امیر_حسین_الفت 🎤✍
#سبک_حالا_که_میروی_همراه_جاده_ها
_
اتش زبانه زد
از خانهء علی
در بین شعله سوخت
پروانهء علی
زینب به سر زنان
سوی که میدود
از پای در چرا
خونابه میرود
معجر خونین
سینه و پهلوی مادر
خونین
دیوار و میخ در خونین
در شعله
کاشانه
میسوزد
پروانه
مادر مادر
مادر مادر مادر مادر
مادر مادر مادر
وا اما (۴)
_
چون بار شیشه داشت
همسنگر علی
یک ایه شد جدا
از کوثر علی
هر چه مقیره خواست
با هر بهانه زد
هم با غلاف تیغ
هم تازیانه زد
حیدر تنها
مانده در بین موج
غمها
بر زمین افتاده زهرا
میسوزد
کاشانه
در اتش
پروانه
مادر مادر
مادر مادر مادر مادر
مادر مادر مادر
وا اما (۴)
_
گریز کربلا ( خونین حسین ع)
___
شد قلب خواهری
کنده ز بیخ و بن
ان لحظه ای که دید
الشمر و جالس،
بر روی سینه اش
قاتل نشسته بود
ای کاش که بی حیا
دستش شکسته بود
حنجر خونین
در دست قاتلش خنجر
خونین
زخمی ، عریان ، بی سر ، خونین
افتاده
در گودال
بر صحرا
شد پامال
ای وای ای وای
ای وای ای وای ای وای ای وای
ای وای ای وای ای وای
واویلا (۴)
#حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استاد رائفی پور
اگه تو این اوضاع مسیرتو گم کردی و توانایی تشخیص حق از باطل رو نداری لطفاً و حتما این کلیپ رو ببینید ودر راستای جهاد تبیین نشر دهید، اجرتان با آقا سید الشهدا
🍀🌸🍀#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَࢪج
4_5951634442329000518.mp3
4.12M
#جواد_مقدم 🎤
آسمون عصرای جمعه مثل من بهونه گیره
بارون گریه باهات حرف میزنه که خیلی دیره
مادر تو دل غمینه ، خون جدت رو زمینه
سر زلفت میبَره قلب فرشته هارو غارت
میدونم که میشکنی هر چی بُته با یک اشارت
دل زینب بیقراره ، مادرت چشم انتظاره
شنیدم یه روز میای که خورشید از تو پا بگیره
هر کسی حسینیه آتیش کربلا بگیره
وقت خوش عهدی رو عشقه ، غیرت مهدی رو عشقه
میون گریه شنیدم صدای پای خروشت
به سر عمامه ی احمد ، عبای علی رو دوشت
شیشه شیشه یاس میباره نُه فلک وقتی بیایی
دوباره آباد میشه باغ فدک وقتی بیایی
میکِشی به دیده ی تر ، چادر خاکیِ مادر
همه دل شکسته ها چشم انتظار ذوالفقارن
شیعه ها تا تو نیایی سر و سامونی ندارن
کار ما شیون و شِینه ، یا لثارات الحسینه
میبَری یه روز مدینه ، مرهمی برای سینه
شنیدم برای خاتون میگیره دل تو هر شب
سردر خیمه ی سبزِ تو نوشته عمه زینب
اهل گریه اهل دردی ، مثل حیدر کوچه گردی
تا قدم رنجه کنی رو چشم من آروم جونم
روضه ی عموی بی دستت اباالفضلو میخونم
علقمه کلبه ی غم شد ، کمر جدِّ تو خم شد
بچه ها رمق ندارن ، بین خیمه قحط آبه
ردِ ناخن علی اصغر رو سینه ی ربابه
میگه کاش علی نمیره ، ای خدا بارون بگیره
#امام_زمان
#واحد_سنگین