#امام_رضا_علیه_السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
اینکه هر صحنی به روی شانه اش یک ساعت است
یعنی اینکه این حرم در جای جایش فرصت است
دست خالی آمدن سخت است از پیش رئوف
حاجت خود را گرفتن از تو خیلی راحت است
خادمت که هیچ در جمهوری صحن و سرات
باد هم جارو کشان هرشب به فکر خدمت است
صبح ها خورشید می آید به گودِ صحن، پس؛
درحقیقت ناله ی نقّاره زنگ رخصت است
بعد از آن درها که با حکمت به رویم بسته شد
هر دری وا می شود اینجا به رویم رحمت است
پخش گشته بارگاهت بین ایران، اینچنین؛
«گنبدت» در شهری و شهری برایت«تربت» است
یک ضریح و زائران یک گنبد و گلدسته ها
این حرم درعین وحدت نیز عین کثرت است
این حرم لبریز شفافیت است و در دلش؛
سنگ قبر عالمان آیینه های عبرت است
اینکه درهای حرم باز است روی هرکسی
جلوه ای از جلوه های عام رحمانیت است
من که هربار آمدم دور ضریحت جا نبود
شوکت سلطان به تعداد زیاد رعیت است
#مهدی_رحیمی_زمستان
❣️✨✨✨✨﷽
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔸 ألسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی 🔸
بد منم بیکس منم آقا شما مولا شما
خشک و بیبرکت منم رحمت شما دریا شما
چله ترک گناهم آخر سر کار کرد
آنقدر كه مادرت من را رسانده تا شما
سود یک دفعه زیارت ضرب در سه میشود
وقت مرگم با شما قبر و قیامت با شما
هی خرابش میکنم هی تو درستش میکنی
تا همیشه طفل بازیگوش من بابا شما
سفره ما طوس و قم افتاده و با این حساب
رزق را یا حضرت معصومه داده یا شما
هیچ کس غیر از شما کاری برای من نکرد
لٰا غیاث الّا شما و لٰا کریم الّا شما
کربلایی که نرفتم را به مشهد دیدهام
جور دوریّ گدا را میکشی اینجا شما
هیچ کس مانند من کفران نعمت کرده نیست
بیشتر از هر کسی بد کردهام اما شما
بر در باب الجوادت این سیه رو شد خطاب
میخرم بار گناه شیعه را حتی شما
میلاد ایروانی
#مناجات_با_امام_رضا
🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به
حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
مناجات امام زمان عج
سیدی بازآ که پیغمبر صدایت میزند
مادرت صدیقۀ اطهر صدایت میزند
بازوی مجروح زهرا چشم گریان حسنa
دستهای بستۀ حیدر صدایت میزند
چارده قرن است کز قلب مزاری گم شده
پهلوی بشکستۀ مادر صدایت میزند
زخم یاسین، قلب طاها، سینۀ مجروح نور
آیههای سورۀ کوثر صدایت میزند
جد مظلومت علی سر برده در آغوش چاه
با دل خونین و چشم تر صدایت میزند
تیرباران پیکر مجروح عمّویت حسنa
از کنار قبر پیغمبر صدایت میزند
قامت خم گشتۀ جدت کنار علقمه
بازوی عباس نامآور صدایت میزند
قبر ثارالله را بنگر که از پایین پا
جسم صدچاک علیاکبر صدایت میزند
بر فراز دست خونینِ «حسین بن علی
حلق خونین علیاصغر صدایت میزند
با صدای زخمی خود «میثم» دلسوخته
تا که دارد روح در پیکر صدایت میزند
شب شهادت پیغمبر اکرم صلوات الله علیه زنها تقاضا كردند كه بيایند با پيغمبر اكرم وداع كنند. اول كسي كه آمد فاطمة زهرا سلام الله عليها بود. آمد سرش را گذاشت كنار پيغمبر اكرم.
رسول اكرم با او حرف ميزد، فاطمة زهرا هم اشك ميريخت، گريه ميكرد. ميفرمايد كه من ديدم فاطمه فاصله گرفت.
رسول اكرم باز دو مرتبه اشاره فرمودند. فاطمه آمد يك چيزي پيغمبر اكرم به فاطمة زهرا سلام الله علیها گفت. همه شنيدهايد كه بعدها وقتي از فاطمة زهرا سلام الله عليها سؤال كردند چه گفت پيغمبر ،كه تو يك مقدار شاد شدي؟ فرمود كه آن حضرت به من فرمودند كه اول كسي كه به من ملحق خواهد شد، تو خواهي بود.
😭😭😭😭😭😭😭😭
کانال روضه ونوحه چهارده معصوم علیهم السلام
ایتا
لینک👇
https://eitaa.com/nohevarozechahardahmasomsoghandi
درب همون خونه، هیزم آوردند، آتش زدند... درب نیم سوخته شد . اون نامرد با لگد چنان به در زد که در شکست و به پهلوی فاطمه خورد پهلوی دختر پیغمبر رو شکستند... محسن شش ماهش شهید شد... میخ در به سینه فاطمه وارد شد... علی رو کشان کشان برای بیعت به مسجد بردند... هر جا نشستی حالا ناله ات رو آزاد کن یا زهرا(س) ...
***************
دست من و دامان تو یا رسول الله درد من و درمان تو یا رسول الله (3)
یا رسول ا... یا رسول ا... (3)
ای مظهر آیات حق ظهورت ای روشنایی بخش دیده نورت
ای چشم هستی روشن از حضورت ای جان به قربان دل صبورت (2)
می سوزم از هجران تو یا رسول الله ای رحمةُ لِّلعالمین یا رسول الله
دست من و دامان تو یا رسول الله درد من و درمان تو یا رسول الله (2)
یا رسول ا... آقا یا رسول ا... (2)
دست من و دامان تو یا رسول الله درد من و درمان تو یا رسول الله
دل بی تو یار آشنا ندارد در سینه جز مهر تو جا ندارد
بی تو بصیرت چشم ما ندارد مدینه بعد از تو صفا ندارد (2)
بعد از تو زهرا روز و شب دعا کرد در کلبه احزان خدا خدا کرد
یاد آن زمان که فضه را صدا کرد گل میخ در با سینه اش چه ها کرد
جان علی و جان تو یا رسول الله جانم به قربان شما یا رسول الله
دست من و دامان تو یا رسول الله درد من و درمان تو یا رسول الله (2)
یا رسول ا... یا رسول ا...
متن نوحه رحلت پیامبر (ص)
به مناسب ایام سوگواری رحلت پیامبر اسلام (ص) متن نوحههای این پیامبر عزیز را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارتکیه حسینی باشگاه خبرنگاران جوان؛به مناسبت ایام سوگواری رحلت پیامبر (ص) نوحههایی درباره این عزیز منتشر شده است که می توانید با خواندن آن در روزهای پایانی ماه صفر عزاداری خود را تکمیل کنید.
باز دوباره ام سفر سوی مدینه آرزوست تا که ز کام دل زنم بوسه به خاک پای دوست
کی ها تا حالا نرفته اند مدینه...
از سراپای مدینه گِل غم می ریزد اشک از دیده غم بار حرم می ریزد
از نگاه نگران غم به دلم می ریزد خوب پیداست که باران ستم می ریزد
آه آرامش زهراست به هم می ریزد ...
ای امان امان ... آه دیگه غمهای فاطمه(س) شروع شد... گریه های شبانه فاطمه(س) کم کم شروع میشه... روزهای خوش فاطمه(س) دیگه تموم شد... فاطمیه کم کم شروع میشه...
سایه خنده از این گلکده کم کم برود یا قرار است که پیغمبر اکرم برود
نور از خنده لبهای تَرَش می بارید از گرفتاری امت به جزا می ترسید
پیغمبر رحمة للعالمین چقدر به فکر امتش بود ... با اینکه فرمود بیشترین آزار و اذیت در میان همه پیمبران به من رسید اما حتی یک بار هم نفرین نکرد... در حالی که پیمبران سلف نفرین کردند... با این حال فرمود در مقابل این زحمت و رنج پیامبری چیزی از شما نمی خواهم ... «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی» اما بعد از پیغمبر چه کردند...
در به در در پی ارشاد بشر می گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید
اما حال فاطمه زهرا(س) این شبها چگونه است...
در دلم شور عجیبی است نمی دانم چیست در گلو بغض غریبی است نمی دانم چیست
دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست بعد تو واسطه وحی خدا با ما کیست؟...
دخترت زار به سر می زند ای وای دلم در دلم غصه شرر می زند ای وای دلم
پدرم حرف سفر می زند ای وای دلم حرف از داغ پسر می زند ای وای دلم
یک نفر آمده در می زند ای وای دلم... ای وای...
فاطمه زهرا(س) با دیدن حال پیغمبر خیلی بی تابی می کرد گریه می کرد... دختر علاقه عجیبی به پدر داره... بخصوص فاطمه زهرا(س) که از سه سالگی مادرش رو از داده و همه زندگیش پیغمبره ... اما اون لحظه ای که خیلی ناآرامی می کرد پیغمبر فاطمه(س) رو صدا کرد... دخترم بیا... یه چیزی در گوش فاطمه(س) گفت، دیدند حال فاطمه زهرا(س) تغیر کرد... گریه اش تمام شد... چهره خوشحال... بعدا که سوال کردند... فرمود پدرم به من گفت؛ اولین کسی که از اهل بیت من به من ملحق میشه تویی دخترم... آه بمیرم...
پدرم حرف سفر می زند ای وای دلم حرف از داغ پسر می زند ای وای دلم
یک نفر آمده در می زند ای وای دلم... خوب گوش بده... یک جوانی آمده در می زنه...
این جوان کیست که از دیدن رویش در دل غصه داخل شده و خنده زلب شد زائل
جوان رعنا و زیبا رویی پشت در بود... «فاطمه زهرا(س) صدا زد کیستی... گفت با رسول خدا کار دارم... حضرت فاطمه(س) فرمود؛ حال پیغمبر مساعد نیست برو بعدا... (روایت میگه چند بار قضیه تکرار شد) پیغمبر فرمود فاطمه جان در را باز کن ... برادرم عزرائیل است» حضرت قابض الارواحِ ... در را باز کرد... آمد کنار پیغمبر نشست... عزرائیل درب این خانه رو در میزنه بی اذن وارد نمیشه... «ملک الموت»
این جوان کیست که از دیدن رویش در دل غصه داخل شده و خنده زلب شد زائل
آه یا رب، شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل
با اجازه بگذارید بیایم داخل
با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از چهره پوشیده خود یک سو زد
مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است
شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی هم برسان روز خطر نزدیک است
وقت آتش زدن یاس، تبر نزدیک است پدر آماده رفتن به سماوات ولی
نگران است برای غم فردای علی
تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد
آه از سینه افلاک برآمد هیهات به علی فاطمه را باز امانت می داد
داشت اما خبر از قصه زهرا ای داد این همه بی کسی ای وای ای وای...
او زفردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر
از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غم حیدر خیبر شکنش داشت خبر
از حسین و بدن بی سر او داشت خبر
اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه او بر سر زد
ادامه روضه: درب خانه وحی .. خانه رسول خدا... فرشته های خدا حضرت عزرائیل بدون اجا
زه وارد نمی شدند «این خونه خیلی حرمت داشت» اما هنوز امام علی (ع) مشغول کفن و دفن پیغمبر بود که عده ای بی دین آمدند به قول خودشون خلیفه مسلمین رو تعین کردند... هنوز کفن پیغمبر خشک نشده بود که آمدند
4_5798462559795282621.mp3
2.86M
🔳 #شهادت_پیامبر_اکرم (ص)
دارم کم کم رو تموم شهر غبار غم میشینه
نداره لطف و صفا دیگه بدون تو مدینه
#مطیعی
#واحد
👌فوق زیبا
ـــــــــ
گلچین بهترین مداحی های روزدر
🏴 آخرین روزهای عمر پیامبر(ص)
پیامبر(ص) شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی(ع) فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه میکرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.»(۱)
پس به علی(ع) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.»(۲) در روایت دیگر آمده است که فرمودند: "به هر کسی وعدهای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد" (۳)
پیامبر(ص) که گویا از حرکات زنندۀ برخی از زوجات و صحابۀ خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بود، برای پیشگیری از بدعتها، فرمودند: «ای مردم، آتش فتنه شعلهور شده و فتنهها مانند پارههای شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.»(۴)
پیامبر(ص) پس از این هشدار به منزل "امسلمه" رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم(۵)
سپس پیامبر(ص) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش "اسامه" بروید؟ چرا نرفتید؟»
ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمیتوانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم(۶)
رسول خدا(ص) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراض کنندگان فرمود: این چه سخنی است که دربارهی فرماندهی "اسامه" میشنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن میزدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است. رسول خدا در بستر بیماری مرتبا به عیادت کنندگان خود به طور مرتب میفرمود، سپاه اسامه را حرکت دهید(۷)
پیامبر(ص) فرمودند: "نفذ و اجیش اسامه"
«وی در اینجا متخلفان از جیش اسامه را لعن کرد.» (۸)
سپس پیامبر(ص) بیهوش شد و تمام زنان و کودکان میگریستند. لحظاتی بعد پیامبر(ص) به هوش آمد و دستور داد که برایش قلم و دواتی بیاورند تا بر ایشان چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشوید در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند. که عمر گفت: بیماری بر پیامبر(ص) چیره گشته است، «ارجع فانه یهجر» برگرد؛ زیرا او هذیان میگوید. قرآن نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است(۹)
حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند رسول خدا(ص) از اختلاف و سخنان جسارتآمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید»(۱۰)
📚منابع:
(۱): شیخ مفید؛ الارشاد؛ پیشین؛ ص ۹۷
(۲) و (۳): همان؛ ج ۲؛ ص ۲۱۴
(۴): ابن هشام؛ السیرة النبویة؛ پیشین؛ ج ۲؛ ص ۶۵۴
(۵): شیخ مفید؛ الارشاد؛ پیشین؛ ص ۹۷
(۶): ابن سعد؛ الطبقات الکبری؛ پیشین؛ ج۲، ص ۳۳۴؛ صحیح مسلم؛ ج ۲؛ ص ۳۲۵
(۷): ابن سعد؛ الطبقات الکبری؛ پیشین؛ ج۲، ص ۱۹۰
(۸): الشهرستانی؛ عبدالکریم؛ ملل و نحل؛ ترجمه و تصحیح سید محمد رضا جلالینائینی؛ چاپ سوم؛ ۱۳۶۰؛ ج ۱؛ ص ۲۳
(۹): ابن حبل؛ احمد؛ مسند احمد؛ دارصار؛ بیروت؛ ج۱؛ ص ۳۵۵
(۱۰): ابن سعد؛ الطبقات الکبری؛ پیشین؛ ج۲؛ ص ۲۴۴۰
🏴 فاطمه(س) و لحظه ی وداع با پدر
در لحظات آخر عمر پیامبر(ص)، فاطمه(س) بسیار گریان بود. پیامبر(ص) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه(س) گریهاش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر(ص) فرمودند:
«در همین درد میمیرم» و در باب شادی و تبسمش فرمودند: تو اولین کس از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق میشود» و این بود که من تبسم کردم.
📚منبع:
ارشاد مفید؛ ج۱؛ ص ۱۸۱
🏴 علت "شهادت" پیامبر اکرم (ص)
دلایل بسیاری وجود دارد که رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ناشی از خوراندن سم به آن حضرت بوده است. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها می توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود.
از جمله امام صادق (ع) می فرمایند: چون پیامبر اسلام (ص)، ذراع (یا سر دست) گوسفند را دوست می داشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند(۱)
در جای دیگری آن حضرت فرمودند: "پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود"(۲) در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (ص) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره می شود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند! روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت می نماید.
📚منابع:
(۱): کلینی؛ محمد بن یعقوب؛ کافی؛ دارالکتب الاسلامیة؛ تهران؛ ۱۳۶۵ ش؛ ج ۶؛ ص ۳۱۵
(۲): بصائر الدرجات؛ ج ۱؛ ص ۵۰۳؛ کتابخانه آیت الله مرعشی؛ قم؛ ۱۴۰۴ ق
🏴 دیگر روایات "شهادت" پیامبر(ص)
علاوه بر روایات شیعه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می نماید که به عنوان نمونه، به سه مورد آن اشاره می نماییم:
🔹روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: "من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس می کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد".(۱) همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (ص)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است(۲)
🔹روایت دوم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد(۳) مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند(۴)
🔹روایت سوم: محمد بن سعد؛ از قدیمی ترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم (ص) را این گونه نقل می نماید: هنگامی که پیامبر (ص)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش می نمود که پیامبر (ص) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست می دارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمی برد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر (ص) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر (ص) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه ای برایتان آوردم! پیامبر (ص) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند ... بعد از مدتی، پیامبر (ص) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب، سپس نتیجه می گیرد که شهادت پیامبر (ص) به همین دلیل بوده است(۵)
بدین ترتیب، از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، می توان نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (ص) را تقویت نمود که در قریب به اتفاق این روایات، زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.
📚منابع:
(۱): صحیح بخاری؛ ج ۵؛ ص ۱۳۷
(۲): سنن دارمی؛ ج ۱؛ ص ۳۳
(۳): مسند احمد بن حنبل؛ ج ۶؛ ص ۱۸
(۴): بحار الانوار؛ ج ۲۱؛ ص ۷
(۵): محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری؛ ج ۲؛ ص ۲۱۰
🏴 اندوه فراوان حضرت زهرا(س) در رحلت پیامبر اکرم (ص)
هنگامىكه رسول خدا (ص) رحلتكرد، كوچك و بزرگ، زن و مرد از فراق او متأثّر شدند و سراسر مدينه يكپارچه به عزا و گريه و ناله، مبدّل شد، سيل اشك از چشمهاى مردم روان بود، و از هر گوشهى مدينه صداى گريه و فغان و شيون شنيده مىشد، مردم همانند حاجيان كه احرام حج مىبندند و فرياد مناجات و ناله سر مىدهند، ضجّه مىكردند، هيچ مرد و زنى نبود مگر اينكه گريه مىكرد و ناله مىنمود، اين مصيبت جانكاه، بخصوص براى خاندان پيامبر (ص) و بويژه اميرمؤمنان على (ع)، پسرعمو و برادر آن حضرت، بسيار جانسوز بود، از فراق پيامبر (ص) آنچنان اندوه بر اميرمؤمنان (ع) وارد گرديد كه اگر بر كوهها نازل مىشد، طاقت تحمل آن را نداشتند، و بعضى از خاندان آن حضرت بقدرى در تنگناى شديد اندوه قرارگرفتند كه نمىتوانستند خود را نگهدارند، جزع و بىتابى، صبر و عقل آنها را ربودهبود و قدرت تكلّم و شنوائى را از آنها سلب كردهبود.
ساير مردم نيز، بعضى مىگريستند، بعضى شيون مىكردند و بعضى بىتابى مىنمودند... ولى در ميان همهى مردم هيچكس مانند حضرت زهرا (س)، محزون و غمگين نبود، آنچنان حزن و اندوه او را احاطه كردهبود كه غير از خدا كسى قادر بر ترسيم آن نيست، ساعت به ساعت و روز به روز، اندوهش تازه مىشد و گريهاش شدّت مىيافت و صداى نالهاش كم نمىشد، و سوز درد دلش آرام نمىگرفت، هر روز كه به پيش مىآمد گريه او بيشتر از روز قبل بود.
آه جانسوز حضرت فاطمه سلام اللهعلیها كنار قبر پدر در روز هشتم رحلت پيامبر صلی الله علیه واله.
روايت كننده مىگويد: تا هفت روز بعد از رحلت پيامبر (ص) فاطمه (س) از خانه بيرون نيامد، روز هشتم به عنوان زيارت قبر پيامبر (ص) از خانه بيرون آمد با گريه و ناله به طرف قبر رسولخدا (ص) رهسپار شد، (از شدّت ناراحتى) دامنش بر زمين كشيده مىشد، و چادرش بر پاهايش مىپيچيد، از شدّت گريه و ريزش اشك، چشمهايش چيزى را نمىديد، تا كنار قبر آمد، همينكه چشمش به قبر پدر افتاد، از حال رفت و خود را به روى قبر افكند، زنهاى مدينه به سوى او شتافتند، آب به صورتش پاشيدند تا اينكه به هوش آمد، آنگاه صدا به گريه بلند كرد و خطاب به پدر گفت:
قوتم رفت، صبرم تمام شد و بىتاب شدم، دشمنم شاد گرديد، اندوه جانكاه مرا مىكشد، اىپدر بزرگوار تنها و حيران و بىكس باقى ماندم، صدايم گرفت، كمرم شكست، زندگيم دگرگون و تيره شد، بعد از تو اى پدر، انيسى در وحشت ندارم، و كسى نيست كه مرا آرام كند، سپس با نالهى جانسوز، اين اشعار و گفتار را به زبان آورد و گفت: اى پدر جان حزن من هر روز در مصيبت تو تازه است، و قلبم به خدا قسم، سوزان و دگرگون است، هر روز اندوه من از مصيبت تو زياد مىشود، و حزن من از فراق تو هرگز تمام نمىشود.
اى پدر جان: بعد از تو، بيوه زنان و مستمندان به چهكسى پناه ببرند؟ و چه كسى تا روز قيامت (در روز قيامت) به فرياد امّت مىرسد؟
اى پدر جان: بعد از تو ما را تضعيف كردند، و صبح كرديم، مردم از ما روى گرداندند.
اى پدر عزيز: كدام اشك است كه از فراق تو، روان نيست و كدام اندوه است كه بعد از تو، پياپى نيست؟ و كدام مژگان است كه بعد از تو، سرمهى خواب، به او برسد.
اى پدر: امر عظيم بر تو وارد شد.
اى پدر: مصيبت تو اندك نيست، منبر تو بعد از تو در وحشت است، و از محراب تو صداى مناجاتى شنيده نمىشود، ولى قبر تو به خاطر آنكه تو را پوشانده، شاد است، آه بر روزگار من تا آن هنگام كه به تو بپيوندم.
سپس فاطمه (س) نالهى جانسوى كشيد، آنگونه كه نزديك بود جانش از بدنش خارج گردد، سپس گفت:
صبر من تمام شد، و آثار اندوهم آشكار گشت پس از آنكه خاتم پيامبران را از دست دادم.
اى چشم اى چشم اشك خود را پياپى بريز، واى بر تو، آنقدر گريه كن كه بجاى اشك خون بريزى.
اى رسول خدا، اى برگزيدهى پروردگار و اىپناه يتيمان و ناتوانان. و آه اگر آن منبرى را كه بالاى آن میرفتى بنگرى كه پس از نور، ظلمت بر آن نشسته است.
خدايا، مرگ مرا بزودى به من برسان، چرا كه زندگى دنيا بر من تيره و تار شده، اى مولاى من.
📚منبع:
شيخ عباس قمى؛ بیت الاحزان