eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
4.9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
332 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود می زد شعله بر بال و پرِ هرچه کبوتر اُفتاد ناله می کرد خدایا جگرم می سوزد نوحه می خواند ولی از نفس آخر اُفتاد گریه می کرد به حالش در و دیوار که باز یادِ لبهایِ تَرک خورده ی اصغر اُفتاد یادِ آن خنجر خُشکیده که بر نیزه نشست به رُخِ سوخته اش دیده ی مادر اُفتاد یادِ طفلان یتیمی که به شام آوردند یادِ آن شعله که از بام به معجر اُفتاد خیزران،کعبِ نِی و خنده تبانی کردند تا که خاکستر و آتش سرِ دختر اُفتاد نیزه داران و اسیران همه دیدند زِ بام سنگباران شد و پشت سَرِ هم سَر اُفتاد حسن لطفی 🍁☘🍂🍁☘🍂🍁☘🍂
سلام آشـکـار شیعــه بــر غــم‌هـــای پنهــانت الهـی گِـل شــود از اشــک من خـاک خراسانت تـو بـــودی مثــل زهرا بضعـهء پــاک رسـول‌الله که عمــری محنـت و انــدوه بــازی کـرد بـا جانت به چشم خویش دیدی دم‌به‌دم جان دادن خود را از آن روزی که مأمون در خــراسان کـرد مهمانت چه شد که مرگ خود را از خدای خود طلب کردی گمانـم "یــابن زهـرا" قصـر مــأمون بــود زندانت دل نـورانیت شــد پـــاره‌پـــاره چــون تـن جـدت ز بس پیـوسته مــأمون بـر جگــر زد زخـم پنهانت چـه شـد معصومه تا گیرد سرت را بـر روی دامن جـوادت کـو کـه بگــذارد سـر خــود را بـه دامانت ز جـا بــرخیـز و مثـل جـد مظلومت بخـوان قرآن چـرا خــاموش شــد آوای روح‌انگیـــز قــرآنـت شنیـدم دل نهــادی روی سنگـی از شـرار زهـــر ولــی دیـگــر نکـــردنـد اهـل کوفه سنگ بــارانت الهــی بشکنــد دستــی کــه بــا انگـور زهرآگین شــرار افــروخت ای جان جهـان بر قلب سوزانت به تشییع تـو حتـی قــاتلت هـم گـریه کـرد آری نخندیدند دیگـر دشمنـان بــر چشــم گـریانت دلــت آتـش گـرفـت از شعلـهء زهـــر ستـم اما نیـامد بـر دل ای محبــوب دل‌هــا زخـم پیکـانت... بـه «میثم» نعمت حـق شد تمـام از مهرتان آری چه نعمت خـوب‌تر از این کـه گشتـم مرثیه‌خوانت استاد حاج غلامرضا سازگار 🍂🌱🍂🌱🍂🌱🌱🍂🌱
پادشاه سخا امام رضا اول و انتها امام رضا دوره گردم که ذکر روز و شبم یاحسن بوده یا امام رضا پدرم زیر لب میان قنوت نیمه شب گفت یا امام رضا تا ابد شاکر توام یارب چون که دادی به ما امام رضا هر کسی خسته شد ز بدحالی گفته ام که بیا امام رضا از همان روز اولش بوده راه ما تا خدا امام رضا علت آفرینش باران خلقت ما سوا امام رضا بین کشتی و در دل طوفان نوح را ناخدا امام رضا لب دریای نیل هم بوده ذکر صاحب عصا امام رضا شرط حج استطاعت است اما حج شاه و گدا امام رضا هر شب جمعه زیر لب گفتم یا سریع الرضا امام رضا مطمئنم که روزی سفرِ کربلا هست با امام رضا زائر او رسید در یک جا می رسد در سه جا امام رضا جان دردانه اش امام جواد ربنا آتنا امام رضا محمدجواد شیرازی ☘🦋☘🦋☘☘☘🦋☘☘
غزل 2 امام رضا(ع) من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی غم دیده آمدم که تو غم خوار من شوی شادم که در حریم تو افتاده بار من آیا شود ز لطف خریدار من شوی خود را ز راه دور کشاندم به کوی تو دل خسته آمدم که مددکار من شوی هر طور راحتی، بزن، اما نمی روم این بار آمدم که فقط یار من شوی من ورشکستهٔ گنهم، می شود شبی یوسف شوی و گرمی بازار من شوی عمرم به باد رفته به داد دلم برس من آمدم که مونس من یار من شوی آقاییم همیشه ز سلطانی شماست یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین گویا که از وفا تو گرفتار من شوی پیچیده باز در حرمِ تو صدای من دست شماست روزیِ کرب و بلای من 🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
غزل 3 اشعار مناجات با امام رضا (علیه السلام) کم ناز کن در باز کن مهمان رسیده مهمان تو با دیده ی گریان رسیده سرمایه ای که داده بودی باختم من یا ذالکرم هنگامه ی احسان رسیده حرف دل هر نوکری اینست عمری هر چه رسیده از سوی سلطان رسیده باور کن آقا تا حرم خود را کِشیدم از این جدایی بر لبانم جان رسیده افتاده بارم آمدم دستم بگیری با چشم گریان عبد سرگَردان رسیده مانند زهرا مادرت سائل نوازی لطف تو بر داد گنهکاران رسیده هنگام جان دادن قرار ما دوتا شد جانِ خودت صبرم دگر پایان رسیده گویا هنوز از گوشه ی صحنت سحرها آه کسی جامانده از گُردان رسیده چه ارتباطی بین اینجا با شلمچه ست اینجا به پایان دوره ی هجران رسیده امضای تو پای شهادت نامه ها بود با دست تو این فیض بر یاران رسیده تو سفره دار گریه کن های حسینی با گریه هایت روضه تا ایران رسیده من آمدم رزق عطایم را بگیرم از تو برات کربلایم را بگیرم 🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾
غزل 4 امام رضا(ع)-مدح و مناجات مرا کشانده به مشهد هوای دیدن تو زِ راه دور رسیدم برای دیدن تو مرا به دِرهم و دینار وا مکن زِ سرت از این به بعد گدایم، گدای دیدن تو همیشه روزی رَعیَت به دست سلطان است چه چیز پُر کُنَدْ ای دوست جای دیدن تو؟ کبوتر حرم و صحن و گنبدت زیباست ولی ندارد عزیزم صفای دیدن تو تَب وصال تو افتاده در دلم چه کنم؟ در این سفر شده ام مبتلای دیدن تو بِریز خونم و زُلف از رُخَتْ کنار بزن من آمدم که بِمیرم به پای دیدن تو طواف کعبه ی ما بوسه از ضریح شماست گرفته دست دلم را دعای دیدن تو از این حرم شهدا بَرگه ها گرفتند و شدند عازم کربُبَلای دیدن تو به گریه ها و نماز تو در شلمچه قسم تمام جبهه ی ما شد مِنای دیدن تو قسم به جان جوادت مرا خدایی کن به دست خویش مرا باز کربلایی کن 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
غزل 5 یاامام رضا آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته جنس من جوراست کوهی ازگناه آورده ام آبرویم پای اجناس دکانم ریخته دوره گردم آبرویم میفروشم میخری پیش سلطان ترسم ازسودوزیانم ریخته پهن کردم سفره ای ازعرش کنج خانه ات روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته گوشه ای ازپنجره فولادزنجیرم کنی من سگی بیمارم آنجا استخوانم ریخته مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته من نمیبینم توهردفعه بقل کردی مرا عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته صحن گوهرشادچیزی کم نداردازبهشت بوی سیب ازهرکجایی می تکانم ریخته درمیان صحنهایت عشق من باب الجواد صدهزاران بوسه اینجاازدهانم ریخته هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست این حکایت درمیان دوستانم ریخته آخرماهی جواب ناله هایم رابده جان بابای غریبت کربلایم رابده 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
غزل 6 اشعار مناجات با امام رضا (علیه السلام) ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس در همین حد که نمودی نظری ما را بس حاجت ازدل نگذشته تو روا می سازی از گرفتاری ما باخبری ما را بس مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی بار افتاده ی ما را بخری ما را بس شوری اشک ، چشیدم و نمک گیر شدیم داده ای نیمه شب چشم تری ما را بس ناخداگاه مقیم در میخانه شدیم جای دادی به گدایی گذری ما را بس فاطمه دید و پسندید و خرید این همه عمر با تولّای علی شد سپری ما را بس شیعه حیدر کرار شدیم و برِ ما همسر فاطمه کرده پدری ما را بس بوسه دارد کف نعلین علی که نورش می کند در رخ ما جلوه گری ما را بس جان ارباب قسم ، این دلمان تنگ شده یک سفر کرببلا هم ببری ما را بس همه را مثل جوادت تو بغل می گیری چقدر خوب تو کردی پدری ما را بس عاقبت حاجت ما نیز روا خواهد شد خاک ما گوشه ای از کرببلا خواهد شد 🥀🥀🍂🥀🥀🍂🥀🥀🍂
شعر شهادت امام رضا (ع) آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش یعنی امروز ست روزِ ناله‌هایِ آخرش هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت میکشد خود را به سویِ خانه مثلِ مادرش رویِ خاکِ کوچه دنبالش اگر دقت کنی بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش او زمین می‌خورد و میخندید بر حالش عدو این هم ارثی بود که برده ز جدِّ اطهرش صحنۀ جان دادن او روضۀ مستوره شد حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش کربلا بابا رسید امّا پسر افتاده بود قلبِ شاعر آب شد در این سه بیت آخرش هر چه قدر آغوش خود واکرد اکبر جا نشد تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش تا قیامت هم نمیفهمند اهل معرفت از چه آمد دست بر سر بین لشگر خواهرش آنکه حتّی تارِ مویش را ندیده جبرئیل دست بُرده بر سرِ نعش علی بر معجرش 🍂🦋🍁🍂🦋🍁🍂🦋🍁
غزل 7 ای که مرآت خدایی مددی حضرت سلطان معدن جود و سخائی مددی حضرت سلطان هر گدائی که به سویش بنمایی تو نگاهی رسد آخر به نوایی مددی حضرت سلطان تو نگفته بدهی حاجت و این رسم رئوف است مهد احسان و عطایی مددی حضرت سلطان چه شهیدان که گرفتند برات از حرم تو که حبیب شهدایی مددی حضرت سلطان روضه‌های سحر کوی تو دارد چه صفایی صاحب هر چه بکائی مددی حضرت سلطان قبله ی کعبه تویی جملۀ شاهان سگ کویت کی تو حج فقرایی مددی حضرت سلطان پرچم سبز سر گنبد تو هادی عشق است چون کند قبله نمایی مددی حضرت سلطان تحت آن قبه ی زردت که بود عرش الهی گریه دارد چه صفائی مددی حضرت سلطان بی خود از خود شده دل هر دمی آید به حریمت بشود کرببلائی مددی حضرت سلطان زیر ایوان طلایت چو نجف غرق غرورم شهریار دو سرائی مددی حضرت سلطان 🍂🍂🍂🌾🍂🍂🍂🌾🍂🍂🍂
مخصوص با رضا (علیه السلام) کم ناز کن در باز کن مهمان رسیده مهمان تو با دیده ی گریان رسیده سرمایه ای که داده بودی باختم من یا ذالکرم هنگامه ی احسان رسیده حرف دل هر نوکری اینست عمری هر چه رسیده از سوی سلطان رسیده باور کن آقا تا حرم خود را کِشیدم از این جدایی بر لبانم جان رسیده افتاده بارم آمدم دستم بگیری با چشم گریان عبد سرگَردان رسیده مانند زهرا مادرت سائل نوازی لطف تو بر داد گنهکاران رسیده هنگام جان دادن قرار ما دوتا شد جانِ خودت صبرم دگر پایان رسیده گویا هنوز از گوشه ی صحنت سحرها آه کسی جامانده از گُردان رسیده چه ارتباطی بین اینجا با شلمچه ست اینجا به پایان دوره ی هجران رسیده امضای تو پای شهادت نامه ها بود با دست تو این فیض بر یاران رسیده تو سفره دار گریه کن های حسینی با گریه هایت روضه تا ایران رسیده من آمدم رزق عطایم را بگیرم از تو برات کربلایم را بگیرم 🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴