eitaa logo
کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
5.5هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
350 فایل
بروزترین کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1 ارتباط با مدیریت کانال👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
همینکه نوکر تو هستم آبرو دارم اگر چه خار ، ولی از تو رنگ و بو دارم کنیز خانه‌ی لطف شماست مادر من و من هر آنچه که دارم فقط از او دارم اجازه هست بگویم که مادرم هستی ؟! بَدم ... ولی بخدا من هم آرزو دارم برای بردنِ نامت که هیچ ؛ اصلا من ... برای فکر به نام تو هم وضو دارم به لکه‌های سیاهِ دلِ خودم گفتم ... میان روضه‌ی تو وقتِ شستشو دارم دوباره فاطمیه ؛ آتش و ؛ در و دیوار چه روضه‌های عجیبی به پیش رو دارم شبیه تو نفسم تنگ می‌شود گاهی چقدر بغض فروخورده در گلو دارم بخوان بلای جوانمرگیِ خودت را از ... سیاهه‌های سپیدی که بین مو دارم از آن زمان که شنیدم به تو جفا کرده همیشه با درِ خانه بگو مگو دارم ببار ابر مدینه ؛ به چشمه‌ی خشکم که من به جای شکایت دو تا سبو دارم رضا قاسمی
🍁السلام_علیک_ایتهاالصدیقه_الشهیده شبِ جمعه است و دلم کرببلایی دارد پای شش گوشه عجب حال و هوایی دارد وای اگر مهدی او روضه بخواند امشب حرم و مقتلِ مادر چه صفایی دارد! هستی_محرابی🥀
روی عدم ندید وجودی که داشتی امکان نما نبود نمودی که داشتی در خاک هم به دیدن افلاک رفته ای عین فراز بود فرودی که داشتی ای از تبار لیله ی قدر اندکی درنگ ما را ببر به سمت شهودی که داشتی ای بانویی که بود مباهات نسل تو با جبرئیل، گفت و شنودی که داشتی ققنوس وار در پی خورشید پر زدی از شعله های آتش و دودی که داشتی گفتی و باز منکر شأن شما شدند نفرین به دشمنان حسودی که داشتی اما حماسه در تن آفاق پا گرفت از پشت روزهای کبودی که داشتی جواد محمدزمانی
رد خونست که بر پیکر این در مانده مثل زخمی که روی بال کبوتر مانده لرز سختیست که بر زانوی حیدر مانده گرد و خاکست که بر چادر مادر مانده غم عالم به سرم ریخت ،امان از کوچه همه ی بال و پرم ریخت ، امان از کوچه آنقدر سوخته که چادرش از سر افتاد دست بر شانه ی من بود که مادر افتاد بضعه افتاد ، همه جان پیمبر افتاد دردسر بود که در خانه ى ما شر افتاد گره افتاده به این کار،امان از کوچه خم شده حیدر کرار ، امان از کوچه مانده خاکستر در ، روی پر و بال اما مانده در گوش من آن شورش و جنجال اما یاد آن قد خم و آن تن بی حال اما چادری که شده در معرکه پا مال اما بدتر این بود نه با پا ، که با سر افتاد تا به روی کمر مادر من در افتاد مانده نجوای شب و روز منو این کوچه مانده این آه جگر سوز من و این کوچه آتش و دود غم افروز من و این کوچه حسرت مادر دیروز من و این کوچه تکه تکه شده ام ، قحطی مرگست خدا میکشد آه مرا ، کوچه جدا ، مرگ جدا آسیابست که امروز سرش خلوت شد یا تنوری که برایش غم نان حسرت شد گریه در روزن چشمان همه دعوت شد بوی مادر به لباس تن من عادت شد سخت تر میگذرد ثانیه ها بی مادر شده دلگیر همه خانه ى ما بی مادر هیچ داغی بجز این داغ مرا پیر نکرد بين موهای حسن این همه تأثیر نکرد یل خیبر شکنی را نه زمین گیر نکرد گریه چشمان مرا از غم تو سیر نکرد آن سه تا بانی دردند ، امان از کوچه چه جفاها که نکردند ، امان از کوچه نرگس غریبی
چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را اگر چه آسیابش محور ارزاق گردون است از این دنیا برای خود نمی خواهد پشیزش را غلامی حر شد و قرضی ادا گشت و فقیری سیر خدا با خنده برگرداند بر او سینه ریزش را اگر چه زیر و رو شد پیکرش اما کسی از او ندید اصلا سکوت حنجر دشمن ستیزش را دری که سوخته با ضربه ای آرام می ریزد بگو کمتر کند ملعون از این در دورخیزش را نمی فهمد اگر آن بی حیا پس لااقل ای کاش درِ خانه نگه دارد عقب، مسمار تیزش را ثمر از شاخه افتاد و خدا بر خویش واجب کرد برای قاتل محسن عذاب رستخیزش را الهی هیچ مردی در کنار بستر همسر نبیند در بهارانش خزان برگ ریزش را محمدجواد شیرازی
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت موی او را دوباره شانه کند باید انگار جای بازوی خود مادرش شانه را بهانه کند زینب از دست های لرزانش خوب فهمید هُرم آتش را مادرش زیر لب چنین می گفت با تو هم اینچنین زمانه کند اشک ها شان برای هم زیباست کربلا و مدینه ای بر پاست زینب افتاده است یاد غلاف مادرش یاد تازیانه کند آن زمانی که دید آتش را آستین در دهان گذاشت ولی خوب فهمید روز عاشورا خیمه ها را عدو نشانه کند درب آتش گرفته سویی بود روی دیوار جای خون مانده با وجود هجوم خاکستر خانه را او چگونه خانه کند حرف های علی و زهرا هم خود چنان روضه ایست مکشوفه آن زمانی که فاطمه می گفت تشیعش را علی شبانه کند علی اصغر یزدی
🌷 امیرالمؤمنین (عليه السلام) : ✍ الصّاحِبُ كَالرُّقعَةِ ؛ فَاتَّخِذهُ مُشاكِلاً 👌 ، همچون وصله بر جامه است . پس آن را همانند و همرنگ خود برگزين . 📙 غرر الحكم 1179 ☀️
تو امیرالمومنین هستی و من بانوی تو جان صدها فاطمه قربان تار موی تو دور دست تو طنابی دیدم و دلخور شدم بازویم را داده ام تا باز شد بازوی تو هر چه دارم را فدای بودنِ تو کرده ام روی من شد نیلگون، سالم بمانَد روی تو آه، محتاج عصایم کرده این درد و وَرَم قوّت من رفت، پای قوّت زانوی تو ای امیرالمومنین من، سرت بالا بگیر من بمیرم تا نبینم غصه در ابروی تو لحظه ای بنشین بحال هم کمی گریه کنیم اشک تو داروی من شد اشک من داروی تو دست پختم را نخوردی، چند وقتی می شود تو حلالم کن، زمین گیر است، کدبانوی تو پهلوی من خرد شد، اما تو اصلا غم نخور خوبِ خوبم تا کنارت هستم و پهلوی تو در میان آتشِ این خانه گر چه سوختم باز خوشحالم نشد کَم تاری از گیسوی تو گر چه بوی دود می آید هنوز از خانه ام عطر جنت می وَزَد در خانه ام با بوی تو یک تنه جور سپاهی را برایت می کشم لرزه اندازم به جانِ دشمن ترسوی تو پشت بر قبله، نمازِ این جماعت باطل است قبله ی سیار من هستی، نمازم سوی تو رضا قاسمی
خسته ای از جفای شهر ولی بهر رفتن چنین شتاب نکن بی تو ماندن تصورش سخت است خانه را بر سرم خراب نکن درد تو می کشد مرا زهرا گرچه بر عالمی طبیبم من حرف رفتن نزن امید علی ناامیدم نکن غریبم من میسپاری به من حسینت را فکر تاراج تلخ پیرهنی از نگاهت ولیک میفهمم بیشتر ناگران این حسنی نه تو گفتی چه آمده به سرت نه حسن گفت علت محنش بین کوچه ولی همین دیروز لرزه افتاد ناگهان به تنش گر دعا بهر رفتنت نکنی با دعایم امید بهبود است صبرکن دخترت بزرگ شود خانه داری برای او زود است گفت فضه،به زینبت هر روز می دهی درس زخم بستن را تا مداوا کند به عاشورا زخمهای عمیق یک تن را بهنام فرشی
سحر دمیده و سجاده ماهتاب ندارد بساط شاعر شبگرد شعر ناب ندارد چگونه اشک بریزد زمان درد دو پهلو؟! گلی که می شکند ساقه اش، گلاب ندارد! چه فایده که به رویش هزار پنجره وا شد؟! گلی که سوخت نیازی به آفتاب ندارد! فقط به مرگ خود امید بسته بعد پیمبر چه زندگی ست که هر لحظه جز عذاب ندارد به پیش غیض, نگاه چهل حرامی بد مست نجیب زاده زنی را زدن ، ثواب ندارد!! قسم به پینه ی دستش، شبیه او خود, گندم هزار خاطره با سنگ آسیاب ندارد تمام غصه ی تنها نگین خانه همین است: اگر بمیرم علی یار پارکاب ندارد چه جمله ای شده کابوس او که می پرد از خواب!!! : ‘'برای بستن حیدر کسی طناب ندارد؟’' چگونه مقبره سازد برای او که در این شهر علی برای خودش حق انتخاب ندارد! محمدرضا طالبی
گهواره نیست کودکی ات را فلک که هست فرمانبر تو نیست سما تا سمک که هست وقتی به خواب می روی ای کوثر کثیر لالایی خدیجه نباشد، ملک که هست آن روزه ی سه روزه نیازی به نان نداشت ای زخمی محبت عالم! نمک که هست وقتی حضور گریه تو را آب می کند اشک علی نشسته برای کمک که هست نقش کبود شانه ات از ضربه های در بر شانه ی شبان سیه نیست حک؟ که هست مردیم از فراق تو دل با چه خوش کنیم؟ قبری که نیست از تو به جا؟ یا فدک؟ که هست... غلامرضا شکوهی
🌷 امام سجاد (عليه السّلام) فرمودند : 👌 من لم يَرجُ الناسَ في شيءٍ و ردَّ أمرُهُ الي اللهِ عزّوجلّ في جميع امورِهِ، استجابَ الله عزّوجلّ لَهُ في كلّ شيءٍ. ✍ كسي كه در هيچ چيزي به مردم اميدي نداشته باشد و حاجات خود را به خدا واگذار نمايد خداوند همة حاجات او را اجابت مي كند. 📖 بحار الانوار ، ج ۷۵ ، ص ۱۱۰ ☀️