motiei.emamreza.babolharam.net_3.mp3
3M
#شهادت امام رضا علیه السلام
#حاج میثم مطیعی
✨🏴🥀✨🏴🥀✨🏴🥀
مگه میشه یادم بره
اون همه عشق وخاطره
بهشتشو خدا به من داد
مقابلِ پنجره فولاد
من دیگه حاجت نمی خوام، امام رضا
فقط بذار بازم بیام امام رضا
آقام آقام آقام امام رضا ..
فقط زیارت می تونه
حال دلم رو خوب کنه
توو این شبای بیقراری
محاله که تنهام بذاری
من دیگه حاجت نمی خوام امام رضا
فقط بذار بازم بیام امام رضا
آقام آقام آقام امام رضا ..
بدیهامو به روم نیار
منو به دنیا نسپار
ببین دوباره توبه کردم
یه کاری کن که برنگردم
من دیگه حاجت نمی خوام امام رضا
فقط بذار بازم بیام امام رضا
آقام آقام آقام امام رضا ..
خوابتو دیدم دوباره
اومدی با یک اشاره
از کار من گره، واکردی
شهادتم رو امضا کردی
من دیگه حاجت نمی خوام امام رضا
فقط بذار بازم بیام امام رضا
آقام آقام آقام امام رضا ..
4_704873183462818740.mp3
3.06M
#نوحه#سینه زنی
#شهادت #امام رضا علیه السّلام
🍂🏴🌿🍂🏴🌿🍂🏴🌿
در غربت تک و تنها برس به دادم
امید دل تنگم بیا جوادم
پاره پاره قلبم به خدا
دلم از این صحن و صحرا
رسانده پیغام مرا
تا مدینه و کرببلا
رسیده جانم به سرم
بیا دمی را به برم
امید زهرا پسرم
می شوی نهم نور خدا
می آیی که ببینی ز پا فتادم
امید دل تنگم بیا جوادم
در غربت تک و تنها برس به دادم
امید دل تنگم بیا جوادم
گفت کار من گشته تمام
ز خون دل پر شده جان
تمام هستی و ملک
مهو خلوت آن ۲ امام
رو به قبله پای پدرو
به آه و زاری پسرو
دست نهیفش به سرو
می کند سوی قبله سلام
با این زهر رسیدم آخر به مرادم
امید دل تنگم بیا جوادم
در غربت تک و تنها برس به دادم
امید دل تنگم بیا جوادم
یاد مادر عالمه کن
برای من زمزمه کن
در دم آخر به برم
ذکر روزه فاطمه کن
فبک للحسین ای پسرم
شنیده ام از پدرم
تو هم به بالای سرم
حکایت علقمه کن
با یاد کرببلا گریه دمادم
امید دل تنگم بیا جوادم
در غربت تک و تنها برس به دادم
امید دل تنگم بیا جوادم
4_453472285018295442.mp3
4.23M
#نوحه #ضامن آهو رضا لاله ی خوشبو رضا
🌿✨▪️🌿✨▪️🌿✨▪️
آقا جون قربونتم آخه من مهمونتم
ضامن آهو رضا لاله ی خوشبو رضا
ممنونم امام رضا که رام دادی تو حرمت
حالا این دست من و این همه لطف و کرمت
اومدم اینجا آقا تا با تو درد دل کنم
دلمو با مهر تو هر دوتا متصل کنم
اومدم امام رضا تا که تو مهمونم کنی
به سرم دست بکشی یکباره درمونم کنی
اومدم اینجا آقا نوکریمو امضا کنی
چی میشه که این درو به روی ما تو وا کنی
منو ردّم نکنی نگاه به بعدم نکنی
ضامن آهو رضا لاله ی خوشبو رضا
اومدم امام رضا خونه به دوش تو باشم
مادرم گفته باید حلقه به گوش تو باشم
کمکم کن که منم آقا غلام تو باشم
بار عشقتو همش بروی دوشم بکشم
درو وا کن اومدم به من نگاه کن اومدم
ضامن آهو رضا لاله ی خوشبو رضا
کاشکی من کبوتری تو صحن باصفات بودم
سایه بون حرم و گلدسته ی طلات بودم
آقا جون با یک نگاه قلب منو صفا بده
جون زهرا مادرت مریضا رو شفا بده
مریضا تاب ندارن از عشق تو خواب ندارن
ضامن آهو رضا لاله ی خوشبو رضا
من میخوام تا عمر دارم همیشه نوکرت باشم
ذاکر کوی تو و خادم مادرت باشم
گر که من خار تو ام نوکر دربار تو ام
خوشحالم گر بدونی که نوکر دربارتم
دردمو شفا بده به قلب ما صفا بده
ضامن آهو رضا لاله ی خوشبو رضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿✨اگر امام رضا بخواد
میشه صحبت های یکی از
شهدا قبل عملیات
#نذر_غربت هشتمین خورشید ولایت
🍁✨🍁✨▪️🍁✨▪️🍁
ضریحِ تو پُر از نجوای دلهای پریشان است
که اشکِ دیده در بحرِ امانت موجِ حیران است
اگر یک شاخه نورت بینِ خوبان منتشر گردد
پَرِ پرواز تا افلاک اِقامتگاهِ آنان است
حرم را کرده عطرآگین تبسم های شیرینت
مرا مجنونِ خود کردی تو با الطافِ دیرینت
تمامِ دست ها بالا نهالِ آرزوها گل
درونِ صحن می پیچد صدای سبزِ آمینت
سکوتِ چشم ها امشب شده از اشک، آیینه
صدا می آید از سمتِ حرم در خلوتِ سینه
نسیمِ زندگی جاری ست از سوی ضریحِ تو
که از خود می رود هر دم رواقت عنبرآگینه
از این آفاق می خواهم دوای زخمِ مبهم را
که بیش از این ندارد شانه هایم تابِ این غم را
چنان می سوزم از آهی که هردم شعله می گیرد
نگاهی کن که در آن دیده ام درمانِ دردم را
تویی زیباترین احساسِ من در باورِ جانم
من از این فاصله می گیرم از عطرِ تو درمانم
زبانم مستِ تکرارِ رضا جانم رضا جان است
در این آیینه می بینم بهشتِ جانِ جانانم
هر آنکس که نمک گیرِ سرِ خوانِ شما باشد
دگر در حلقه ی زلفت اسیر و مبتلا باشد
یکی دیدم دعا می کرد با جان و دلی عاشق
خوشا آن دل که در عمرش گرفتارِ رضا باشد
دلم لبریز از خواهش که غرقم در نگاهِ تو
چه پنهان از تو که گشتم اسیرِ چشمِ ماهِ تو
تو جانی ای کریم اِبنِ کریمان ای سفیرِ عشق
که آهوها رهای تو وَ مسکین در پناهِ تو
همین که می رسم تا اوجِ صبحِ پنجره فولاد
لبم دریای خاموش و نگاهم کوهی از فریاد
دلم خورشید می خواهد فقط از جنسِ لبخندت
از این مشرق ترین نقطه به آن مغرب ترین میعاد!
#هستی_محرابی
#امام_رضاعلیه السلام
🍂🍂🍁🍂🍂🍁🍂🍂
وای مادر مددی کن جگرم میسوزد
که نه تنها جگرم پا به سرم میسوزد
زهر اثر کرده به زانو و ستون فقرات
جگرم پاره شده تا کمرم میسوزد
کسی آید ز وفا چشم جوادم گیرد
پیکرم پیش نگاه پسرم میسوزد
همره هر نفسم خون ز لبم میپاشد
تار میبینم و چشمان ترم میسوزد
چون مقطع شده حرفم ، پی اخبار ولا
دود میگویم و بر لب جگرم میسوزد
قاسم نعمتی
#امام رضا علیه السلام
✨🥀✨🥀✨🥀✨🥀
خون بر لبش نشست عرق بر جبین نشست
پنجاه و چند مرتبه آقا زمین نشست
پنجاه مرتبه به زمین خورد و ایستاد
از بس که زهر بر جگرش آتشین نشست
در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش
یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست
بالا سرش دو مادرِ گیسو سپید بود
یعنی کنارِ فاطمهام البنین نشست
یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر
در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست
چسباند تا که سینهی خود را به خاک ، دید :
گودال رویِ سینه اش آن لاله چین نشست
از تَل کنارِ عمهی خود داد زد ولی
ضربِ هزار و نهصد و پنجاهمین نشست
یابن الشبیب اَبروی او را سنان شکست
"والشِمر جالِسُ" به روی سینه این نشست
با عمه رفت کوفه و با عمه شام رفت
در کوچه دید دخترکی دل غمین نشست
با آستین پاره سرش را گرفت حیف
از بام آتشی به همین آستین نشست
سنگی که خورد بر سرِ بابا کمنانه کرد
بر گونههای کوچکِ آن نازنین نشست...
حسن لطفی
#امام رضا علیه السلام
🍂🍂🍂✨🍂🍂🍂
چون مرغ پرشکسته که زخمیست بال او
آشفته بود از اثرِ زهر حال او
آمد برون ز مجلس مأمون عبا به سر
گویی دگر رسیده زمان وصال او
بر خاکِ حُجره ذکر لبانش حسین بود
یادی ز دشت کربُبَلا در خیال او
ابن الرضا رسید و سرش را به برگرفت
آمد جواد.. دلبر نیکو خصال او
وای از حسین که ته گودال قتلگاه
یک لشگر است در پی جنگ و قتال او
کس را نبود زَهْره،که گیرد سر از تنش
از بس که بود هیبتِ حقّ در جلال او
آمد ز ره جوان نصارا به قتل و دید
دل می بَرَد ز خلق جهانی جمال او
با رأفت او نظر به سوی قاتلش نمود
خاموش کی شود نظرِ بی زوال او
با یک نگاه شامل لطف اله شد
نام شهید هم روی او شد کمال او
وحيد دكامين
#امام رضا علیه السلام
🍃🍃🍃🍃🍃
تلاش کرد نَیُفتَد ولی ز پا افتاد
شبیه ِ مادر خود بین کوچه ها افتاد
چه خوب شد که مسیرِ عبور ،خلوت بود
کسی ندید که آقایِ ما کجا افتاد
شبیهِ چادرِ خاکی،عبا شده خاکی
به پایِ خویش نیفتاد، بی هوا افتاد
عبایِ رویِ سرش دورِ زانویش پیچید
براش روضة کوچه چه خوب جا افتاد
میانِ حجرة در بسته دست و پا میزد
چه آتشی به دلِ حضرتِ رضا افتاد
کسی مزاحمِ جان دادنِ امام نشد
به یادِ چکمه و گودالِ کربلا افتاد
میانِ آن همه قاتل ، یکی جلو آمد
به ضربِ نیزة او شاه ،ازصدا افتاد
کنارِ گودیِ گودال مادرش می دید
محاسنِ پسرش دستِ بی حیا افتاد
به اسبها همگی نعل تازه کوبیدند
به این دلیل بدن بین ِ بوریا افتاد
میانِ کوچه و بازار بسکه رقصیدند
سرِ بریدة آقا ز نیزه ها افتاد
قاسم نعمتی