mirdamad-babolharam.mp3
5.32M
#روضه و توسل تقدیم به حضرت صدیقۀ طاهره #زهرای مرضیه سلام الله علیها #سید مهدی میرداماد
🏴🌱🍂🏴🌱🍂🏴🌱🍂
کاشکی پشت در منو صدا میکرد
در خونه رو نسوخته وا میکرد
کاشکی قبل از این که قنفذ برسه
دستشو از شالِ من جدا میکرد
یادمه داشتم می افتادم نزاشت
تو دلم حتی یه ذره غم نزاشت
رو به قبله شد که رو به راه بشم
فاطمه هیچی برا من کم نزاشت
همه چی در نظرم آتیش گرفت
بخدا چشم ترم آتیش گرفت
در خونه رو یه بار آتیش زدن
ولی صدبار جیگرم آتیش گرفت
*هی نگاه به در سوخته کردم .. بخدا این شبا دیگه گیرمون نمیاد .. حالا ناله زدی بشنو : یک بار من میخونم و رد شم، اهل روضه متوجه میشن .. بعضی حرفا تکرار شدنی نیست ..*
یادمه چطور به خونم سَر زدن
دستشون پُر بود و با پا در زدن
چهار نفر رویِ سرم ریخته بودن
ولی زهرامُ چهل نفر زدن .. زدن
شام جمعه ست زود ببرمت کربلا .. اگه مدینه زهرا رو چهل نفر زدن .. کربلا هم حسینشُ همه دور گودال حلقه زدن .. یکی با نیزه میزد .. یکی با شمشیر میزد .. یکی با سنگ میزد .. آخ بمیرم برات .. اونایی که نیزه نداشتن، شمشیر نداشتن .. روایت میگه فِرقَهُ بِصُیوف، فِرقَهُ بِرِّماء .. (ببین زود بردمت کربلا حقشو ادا کن ..) فِرقَهُ بِحِجَارَه .. بعضیا نوشتن پیرمردایی که شمشیر نداشتن، نیزه نداشتن هرکدوم با عصا اومدن .. یه عده با عصا به بدن حسین زدن .. همه بگید حسین …
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
shahid-alamdar-babolharam.mp3
2.17M
#روضه و توسل کوتاه تقدیم به ساحت مقدس حضرت# زهرایِ مرضیه سلام الله علیها #شهید سیدمجتبی علمدار
▪️🌾▪️🍂▪️🌾▪️🍂▪️
دومی لعنت الله علیه که رو کار اومد از همه ی مردم مواجب(مالیات) گرفت،از همه شون یه چیزی کم کرد، اما چرا از قنفذ چیزی کسر نکرده؟میگه از امیرالمؤمنین پرسیدم،آقا یه نگاه به چپ کرد یه نگاه به راست کرد،وقتی دید کسی نامحرم و بیگانه نیست،گفت: می دونی چرا؟ آخه اون خیلی بهش خوش خدمتی کرده،آخه شما که نبودید،ندیدید، من خودم ایستاده بودم، داشتم نگاه می کردم، دست فاطمه به دامن عربی و بلندِ پیراهن من بوده، چهل نفر یه طرف من رو می کشیدن، اما فاطمه یه طرف من رو می کشید،تا نانجیب گفت: قنفذ! چرا ایستاده ای؟ خود امیرالمؤمنین می فرماید: یه کاری کرد با فاطمه ی من، من صدای شکستن دستِ فاطمه رو شنیدم،وای..
شد دستِ گُلی پرپر
از گلشن پیغمبر
مولا شده بی زهرا
زینب شده بی مادر
یا فاطمة الزهرا…
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
banifateme_babolharam_1.mp3
2.1M
#روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت# زهرای مرضیه سلام الله علیها #سید مجید بنی فاطمه
🌴🏴🏴🌴🏴🏴🌴🏴🏴
اگر زردم اگر خشکم درخت رو به پاییزم
تمام برگ هایم را به پاهای تو میریزم
چه جذاب است دریایِ پر امواج نگاهِ تو
بیا بنشین کنار من که از شوق تو برخیزم
توآن تنها ترین هستی توآن خانه نشین هستی
من آن تنها زنی هستم که از عشق تو لبریزم
الا ای دست بسته دست هایم را نمیگیری
که شاید این دم آخر به دامانت بیاویزم
الهی بشکند دستی که باعث شد در این شب ها
از این که مقنعه از چهره بردارم بپرهیزم
غریبی؛ خوب میدانم ولی کمتر بیا خانه
خجالت میکشم وقتی به پایت برنمیخیزم
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#روضه شهادت حضرت#زهرا سلام الله علیها
#سیدمجیدبنی فاطمه
🥀🥀🥀✨🥀🥀🥀▪️✨✨
یه مرتبه از خواب پرید شروع کرد گریه کردن وقتی سینه ش از سنگینی و بی تابی افتاد گفت این چه خوابیه من دیدم دوباره خوابید خواب پیغمبرُ دید آقا فرمود بلال چرا نمیری سری به مدینه به دخترم بزنی بعد شهادت پیغمبر همه چیو رها کرد گفت دیگه منه بلال رو این ماذنه اذان نمیگم نمیخوام مدینه ایی که بی رسول خدا باشه اما راه افتاد اومد مدینه دید وضعیت یه طوریه گفت اول برم در خانه حبیبۀ خدا فاطمه
اومد دید دیگه دری نمونده خدا این اوضاع و احوال چیه شهر یه جور دیگه شده همچین که صدا زد بچه ها اومدن گفتن بلال خوش اومدی .. بلال کجا بودی گفت آقازاده ها چیشده؟..
گفتن بلال کجا بودی ببینی در خونه رو آتش زدن زودی بچه ها خبر دادن به مادر ، مادر بلال اومده ..
تا گفتن بلال اومده لبخند زد، یادِ باباش افتاد زد زیر گریه ..
گفت بگید بلال بیاد اومد کنار بستر بی بی .. فرمود بلال خوش اومدی .. بلال دلم برای بابام تنگ شده .. بلال کجا بودی ببینی سیلی به فاطمه زدن .. بلال بچه مو کشتن .. بلال حق علی و غصب کردن .. انقدر گریه کرد بلال ، اما فاطمه است عاشق باباست باباش کیه رحمت العالمین ..
گفت بلال میشه ازت یه خواهشی کنم ؟.. خانم جان شما امر کنید من اطاعت میکنم .. گفت دلم برا بابام تنگ شده به عشق اون روزای که بابام زنده بود تو اذان میگفتی اگه میشه اذان بگو .. گفت خانم عهد کردم بعد پیغمبر دیگه بالا منبر ماذنی اذان نگم .. اما برام افتخارِ شما امر کردی چشم رفت بالا ..
تاریخ میگه دیدم بلال رفت رو پشت بام خانۀ فاطمه شروع کرد اذان گفتن ..الله اکبر .. الله اکبر ..
صدا نالهی فاطمه بلند شد بابا ..اشهد ان لا الله الا الله.. خدایا شاهد باش، شاهد باش دختر پیغمبرُ بین درو دیوار له کردن ..
اشهد ان لا الله الا الله..
اشهد ان محمد رسول الله ..
تا صدا پیغمبرُ زد ، یه وقت دیدن حسنین دویدن تو حیاط صدا زدن بلال دیگه بسه اذان نگو .. آقازاده ها فرمودند مادرتون من اذان بگم ؛ نه بلال دست نگه دار به خدا مادرم غش کرد ..
آخ مادر .. آی جانم .. همچین که بی بی از حال رفت بلالم به سرو صورت زد اسما یا فضّه دیگران اومدن زهرا رو به هوش آوردن (اگه بخوام راحت روضه بخونم اینه) اینجا بلال اومد اذان گفت به یاد باباش گریه کرد از حال رفت، اسما و دیگران اومدن به حال آوردن ..
یه نیمۀ شبم سراغ دارم یه سرِ بریده آوردن .. هرچی گفت بابا .. دید جواب نمیده .. صورت ورم کرده ، هی آروم آروم به لبایِ بابا نگاه میکرد .. هی میگفت بابا .. منتظر بود این لبا بهم بخوره .. گفت عمه بابام حق داره لباش بهم نمیخوره .. آخه امروز دیدم تو مجلس یزید چطور به لب و دندونش میزدن .. اونم از حال رفت اما زینب هرچی صداش زد دید جواب نمیده ..ای حسین ..
.
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#روضه و توسل به حضرت# زهرای مرضیه سلام الله علیها #حاج محمود کریمی
🍂🏴🍃🍂🏴🍃🍂🏴🍃
مدینه شاهدِ شب هایِ خاموشیست این شبها
علی چون شمع میسوزد کنارِ پیکر زهرا
زِاشکِ خویش بِنوشت این سخن بر تربت پاکش
بیا برگرد با من! سویِ خانه ای گلِ زیبا
منم شمعُ تویی گل؛ کودکانت همچو پروانه
به بزم ماتمت سوزند با یاد تو بی پروا
چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان
*سرشُ از رویِ مزار بلند کرد یه حالت خواب یه مرتبه بلند شد .. گفت بریم ابن عباس بریم، عرضه داشت آقا کجا! شما گفتی کاش شبها طولانی بشه بشینیم راحت گریه کنیم برا خانم .. گفت بریم حسین داره گریه میکنه …. آقا از کجا فهمیدی گفت فاطمه م گفت .. برو حسین داره گریه میکنه …*
چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان
که میخواهند ازمن کودکانِ خسته مادرا
*فضه که اومد خونه ی مولا، خانه سلطانِ زمینُ آسمان اومدتو در و دیوار رو نگا کرد دلش سوخت بلدِ کار بود میگه یه ظرفِ گلی رو برداشت علمشُ داشت یه دستی روش کشید یه ذکری گفت اومد خدمت امیرالمومنین ، آقا هیچی تو خونه نیست اگه اجازه بدی من اینو تغییرش دادم، بفروشیم مولا فرمود فضه اگه اینو میخوندی این کارو میکردی ایارش بالاتر نمیرفت گفت چرا اقا! شما هم بلدی ؟! گفت فاطمه م بلدِ حسنینمم بلدن …
آنان ک خاک را به نظر کیمیا کنن..
امر خداست ما اینطوری زندگی کنیم .. دو خط روضه و التماسِ دعا .. دیدن بینِ بچه های فاطمه از همه بیشتر امام مجتبی بی تابه .. یه گوشه از خونه زانویِ غم بغل گرفته .. هر کاری میکنن آروم نمیشه ..آقا ، شما بزرگه بچه های فاطمه ای شما هم باید باباتُ آرام کنی همه داداشتُ و هم خواهراتُ .. اینا هم داغ دیدن آخه چرا اینطوری گریه میکنی فرموده باشد آخه اینا که تو کوچه نبودن …*
بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر
او پیش تر رسیدُ رَهم بیشتر گرفت
قدم نمیرسید که خود را سپر کنم ..
همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
4_6030623997618555621.mp3
5.48M
#روضه وتوسل #به حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها
#حاج محمودکریمی
🍃🏴🍂🍃🏴🍂
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
#روضه و توسل به ساحت مقدس حضرت# زهرا سلام الله علیها# به نفس حاج مهدی# سلحشور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یا فاطِمَهَ الزَّهْراَّءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهَهً عِنْدَ اللَهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللَهِ
به واژهای نکشیدهست مِنَّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکَّب از باور
کنون مرکب من جوهر است و جوهر نیست
به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر
به جوش آمده خونم که اینچنین قلمم
دوباره پر شده از حرفهای دردآور
دوباره قصۀ تاریخ میشود تکرار
دوباره قصۀ احزاب باز هم خیبر
دوباره آمدهاند آن قبیلۀ وحشی
که میدرید جگر از عموی پیغمبر
عصای کینه برآورده باز ابوسفیان
دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر
سکوت بود که مُرداب ساخت از تاریخ
سکوت بود که آتش کشید بر دفتر
سکوت بُرد به دارالاماره مسلم را
سکوت داد به دستان کوفیان خنجر
سکوت کردی و قاضی شریح فرمان داد
به قتل شاه شهیدان حسین از منبر
*اربابِ مارو قُربةً الی الله کشتند،از روی منبر حُکمِ قتلش رو دادن…*
به هوش باش به قرآن اگر سکوت کنی
نشان حرمله هاشان شود علی اصغر
به گوش باش که این دستِ دوستی مکر است
به گوش باش که از پشت می زند خنجر
به چاه می بردت این طناب پوسیده
از این شکسته پل امتحان شده مگذر
به این خیال که مرصاد تیر آخر بود
مباد این که نشینیم گوشه ی سنگر
که هشت سال به لطف امام هشتم ما
نرفت یک وجب از خاک کشورم به هدر
هزار دفعه جهان شاه راهِ ما را بست
هزار مرتبه اما گشوده شد معبر
که هشت سال نرفتیم زیر بار ستم
که هشت سال جوانها یکی یکی پرپر
چقدر دل که شکسته به خاطر فرزند
چقدر سینه سپر شد به خاطرِ رهبر
زمان زمانه بی دردی است می بینی
که چشمها همه کورند و گوشها همه کر
* به حاج قاسم گفته بودند که دعا کنید که حضرت زهرا سلام الله علیها بابِ شهادت رو به روی ما نبنده،میگه: یه نگاهی کرد حاج قاسم، گفت : بهت قول میدم روزهایی رو در پیش داریم که شهدا حسرت می خورند میگن کاش ما کنار بچه ها بودیم…کنارِ این مردم بودیم….*
بدا به من که اگر ذوالفقار برگردد
در آن رکاب نباشم سیاهیِ لشگر
*اگر امام زمانم تحویلم نگیره وای برمن،اگه عقب بمونم وای بر من…*
خوشا به حال شکوه مدافعان حرم
که سر بلند میآیند یکبهیک بیسر
به احترام کسی ایستادهایم اینک
که رستخیز به پا کرده در دل کشور
نفس نفس همۀ عمر مالک دل بود
کسی که بود به هنگامه، مالکِ اشتر
بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد
رسیده قاسمش از راه، غرق خون، بی سر
به باوری که در اعماق چشم اوست قسم
هنوز رفتن او را نمیکنم باور
جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی
که مانده است به دستش هنوز انگشتر
*اِرباً اِربا شدی، بی سر شدی،اما دیگه کسی انگشترت رو از دستت در نیآوُرد…*
بدون دست علم میبرد چنان سقا
بدون تیغ به پا کرده محشری دیگر
چنین شود که کسی را به آسمان ببرند
چنین شود که بگوید به فاطمه مادر
قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد
که بیوضو نتوان خواند سوره کوثر
خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش
هزار مرتبه دختر، اگر تویی دختر
حجاب روی زمین طفل بی پناهی بود
تو مادرانه گرفتیش تا ابد در بر
میان کوچه که افتاد دشمنت از پا
در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر
زنی که چادرِ زهراست بر سرش زینت
خدا گواه است سر افکنده نیست در محشر
کنون به تیرگی ابرها خبر برسد
که زیرِ سایه آن چادر است این کشور
یهودیانِ مسلمان ندیده اند آری
از این سیاهیِ چادر دلیلِ روشن تر
شاعر سید حمیدرضا برقعی
* امیرالمؤمنین چادرِ مادرِ ما فاطمه رو گرو گذاشت خونه یک یهودی،تا یه مقدار بتونه نان تهیه کنه برای بچه های فاطمه…نیمه شب یهودیِ بلند شد دید یه نوری از چادر فاطمه همه جارو روشن کرده، همسایه هارو خبر کرد، فامیل رو خبر کرد، دوست و آشنا با دیدنِ نورِ چادرِ مادرِ ما فاطمه، هفتاد یهودی مسلمان شدن…
مادر جان! میخوام بگم: امشب یه جلوه از چادرت برا ما بسه…مادرجان! میشه امشب اون چادرت رو روی سر ما بتکونی…مادرجان! میشه امشب دستِ شکسته ات رو بالا بیاری به سر ما بکشی، ما محتاجِ عنایاتِ شما هستیم…
میخوام بگم: خانومی که چادرش اینطور نورافشانی میکنه، تعجبی هم نداره سر پسرش هم کُنج تنور رو روشن کنه، زن خولی میگه دیدم تنور روشنِ،خدایا!تنور روشن نبود،این نور از کجاست؟ نگاه کردم یه سر بُریده ی داخلِ تنورِ، خدا! این سر مال کیه؟ شنیدم صدایِ یه خانومی میاد:” بُنَیَّ قَتَلوک و مِنَّ الماء مَنَعوک ” اگر کشتند چرا آبت ندادند؟…
فرمود: محبت مادرِ ما فاطمه هفتاد جا به کار شما میاد،راحت ترینش موقعِ جون دادنِ، یه وقتی میشه ندا بلند میشه: ” غُضُّوا اَبْصَارَکُمْ” همه چشماتون رو ببندید… چه خبر شده؟ آخه فاطمه ی زهرا مادر سادات میخواد وارد صحرای محشر بشه…هرچی میگن:خانوم وارد بهشت بشو میگه: نه! اول بچه هام باید وارد
بشن…اول مُحبینم باید وارد بشن..اول گریه کن های حسین وارد بشن…وقتی همتون دور فاطمه حلقه زدید،کامل الزیارات از معتبرترین کتاب هایِ ماست، می نویسه : توی صحرای محشر فاطمه شروع میکنه روضه ی حسین خواندن…
میدونی روضه خواندن مادر چطوره؟ یه وقت نگاه میکنه پیراهن خونیِ حسین رو روی دست بلند کردن…اما یه منظره ای خانوم می بینه محشر رو بهم میریزه،نگاه میکنی اربابت حسین بی سر واردِ صحرای محشر شد…
به سمتِ گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر رفت دیر رسیدم من
تو اون شلوغی ها مادرُ دیدم من
که رفته بود از حال دیر رسیدم من
داره خاک از سپرت می ریزه
داره خون از جگرت می ریزه
مگه گودال چقدر جا داره
یه سپاه داره سرت می ریزه
ای حضرت حوریه ای روح معانی
ای خاستگاه جلوه های لَن ترانی
ما را مبرّا کن از این دل نگرانی
حالا نمیشد باز پیش ما بمانی؟
شهر غم آلود، مادر از نفس افتاد
کوچه پر از دود، مادر از نفس افتاد
فضه بیا زود، مادر از نفس افتاد
بد لگدی بود، مادر از نفس افتاد
خیر ندیده ز روی خیره سری زد
با کمک لشکری چهل نفری زد
فاطمه را در محله پدری زد
*از حاج قاسم هم بگم: یه سردار ازاین مملکت،یه بزرگِ مارو زدن، دلِ هشتاد میلیون آدم لرزید،حق هم همینه،علمدارمون رو زدن،مالکِ اشترمون رو زدن،همه دلا لرزید نکنه دشمن پُر رو و جری بشه…بذار دلاتون رو یه جایی ببرم…هشتاد و چند بچه بیشتر نمونده بودن…
دستت که قطع شد همشان جنگجو شدن
فریاد می زدند چه شیری شکار شد
فرق رفتن عباس با علی اکبر و بقیه شهدا میدونید چی بود؟ هر کسی روی زمین می افتاد ابی عبدالله می اومد جولان میداد توی خیمه ها، یه خورده قدم میزد همه آروم میشدن،اما عباس افتاد، میگه دیدم کنار زینب زانوهاش رو بغل گرفته…
کاش فقط تیر و شمشیر و نیزه به ابی عبدالله زده بودن،زخم زبون میزدن…وقتی نشست کنارِ زینب و هشتاد بچه و شروع کرد گریه کردن…سپاه دشمن میگفت: حسین! نمیخوای از کنار زنها بیایی؟ ترسیدی رفتی کنارِ زنها نشستی؟…
می بینی دارن میخندن،داداشم پاشو
دلم رو زریشه کندن، داداشم پاشو
می دونی اگه نیایی چی میاد سرم
دست زینب رو می بندن، داداشم پاشو
با همه وجود بگو: حسین….
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
babolharam_salahshoor.mp3
13.81M
#روضه وتوسل حضرت#زهراسلام الله علیها
#حاج مهدی سلحشور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
🌿🌹🌿#ذڪـࢪرۅز
ذکرروزچهارشنبہ
~یاحَیُّیاقَیّوم
۱۰۰مرتبہ
ای زندهوپایند
✨🍃#امام حسن عسکری علیه السلام:
بهخدا سوگند او (امام زمان عجلالله تعالی فرجه) آنچنان غیبتى خواهد داشت كه در آن هیچكس از هلاكت رهایى نمىیابد، مگر کسانی که خداوند آنها را بر اعتقاد به امامت وی ثابت قدم نگه دارد و به دعا برای تعجیل فرج توفیقشان دهد.
🍃✨🍃✨🍃✨
📗كمال الدين ج۲ ص۳۸۴
هدایت شده از اشعار صلوات ودعای پایان مجلس
#نمازهای پنج گانه با جماعت
#پیامبر اسلام صل الله علیه واله وسلم:
🍃کسی که نماز پنج وقت خود را به جماعت بخواند و به نماز جمعه حاضرشود،پس به تحقیق اجر خود را به حد کافی دریافت کرده است . سپس رسول خدا صل الله علیه وآله وسلم این آیه کریمه را تلاوت فرمود:🍃
"پس جزا داده شود بر آن ، جزای کاملتر".
#سایت تبیان ( جامع احادیث الشیعه ، ج۶ ص۳۸۶ )
🌾✨🌾#ذکر صالحین
#امام صادق (علیه السلام):
بنده ای نیست که آب بنوشد و حسین علیه السلام را یاد نماید و قاتلش را لعنت کند، مگر آنکه خداوند منان
🌾 صد هزار حسنه برای او منظور میکند
🌾و صدهزار گناه از او محو کرده
🌾 و صد هزار درجه مقامش را بالا برده
🌾و گویا صد هزار بنده آزاد کرده
🌾و روز قیامت حق تعالی او را با قلبی آرام و مطمئن محشورش میکند.
📚ترجمه کامل الزیارات ،ص۳۴۷
maktab- zakerin-elahi elahi.wav
1.37M
#نوحه شهادت حضرت#زهراعلیها سلام
▪️▪️✨▪️▪️✨▪️▪️
الهی الهی - شفا گرفته یارم خورده گره در کارم
قرآن من کوثر ندارد
حسین من مادر ندارد
الهی الهی - شمع شب تار من - تنها طرفدارمن
دیدی به چه روزم نشاندی
دیدی به پیش من نماندی
الهی الهی - ای یار هجده ساله - افتاده ای از ناله
ای یار خورده تازیانه
از خانه می روی شبانه
الهی الهی - دل من را شکستی - بار سفر را بستی
من ماندم و این چشم خونبار
زهرای من خدانگهدار
الهی الهی - این همه هست من - می روی از دست من
بعداز تو ای جوان پیرم
من آرزو دارم بمیرم
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
maktab - ghabre tobashad marve.wav
9.73M
#زبانحال امیرالمومنین علیه السلام#شهادت حضرت #زهراعلیها سلام
▪️▪️💫▪️▪️💫▪️▪️💫
شفا گرفتی آخر ای یار بیمارم
من بی طرفدارم ای تنها طرفدارم
همچون پرستو پرکشیدی رفتی از لانه
خانه خرابم کرده ای ای صاحب خانه
ای فاطمه جانم
ای شمع خانه از چه افتادی از سوسو
بعد از تو می گیرم من سر بر سر زانو
ای یار هجده ساله ام کردی زغم پیرم
در خانه آتش زده من بی تو می میرم
ای فاطمه جانم
قبر تو باشد موه صفای من خانه
سعی صفا ور مروه کنم غریبانه
گفتم بمان اما به پیش من نماندی تو
ماه شبم دیدی به چه روزم نشاندی تو
ای فاطمه جانم
چشم انتظات زینب با چشم تر مانده
بیا بسوی خانه ای پشت در مانده
از داغ تو دریای چشمم گشته طوفانی
ای وای اگر عمرم شود بعد از تو طولانی
ای فاطمه جانم
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
🥀اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🥀
🍃أللَّہُمَ عجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضرت زینب سلام الله علیها
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
maktab -zakerin-ze ahat atash zadi.wav
5.23M
#نوحه شهادت حضرت#زهراسلام الله علیها
▪️🏴▪️🏴🏴▪️🏴▪️
زآهت آتش زدی تو بر سرا پای من
من به تماشای تو تو به تماشای من
غروبت ای آفتابم - می کند از غم کبابم
رفتنت از خانه من - می کند خانه خرابم
یازهرا زهرا یازهرا
چرا همه هست من بار سفر بسته ای
مگر جوان علی که از علی خسته ای
منم که بی تو غریبم - نگاهت باشد طبیبم
کنار بستر نشستم - به ذکر ام یجیبم
یا زهرا زهرا یازهرا
تمام صبرم ولی نمانده صبر و تابم
منم که از بعد تو سلام بی جوابم
جوانم کردی تو پیرم - در بغل زانو بگیرم
لب گشا امشب دعا کن - بعد تو من هم بمیرم
یا زهرا زهرا یازهرا
منم که از بعد تو از همه تنهاترم
ای همه لشگرم ببین که بی لشگرم
می زنی آتش بجانم - مرو از باغ خزانم
می کنم من التماست - مرو ای قامت کمانم
یازهرا زهرا یازهرا
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
www.maktab-zakerin.blogfa.com-sooye khoda daste doa.wav
4.96M
#نوحه شهادت حضرت #زهراعلیها سلام
💫🏴🍃💫🏴🍃💫🏴🍃
سوی خدا دست دعا گرفتی
ای یار بیمارم شفا گرفتی
جان دادی و جان مرا گرفتی
ای همه هست من - رفتی از دست من
ای مانده بین در و دیوار
فاطمه جان خدانگهدار
*
یار جوان من کجا می روی
ای قد کمان من کجا می روی
از آشیان من کجا می روی
تو بودی پناهم - یک تنه سپاهم
ای مانده بین در و دیوار
فاطمه جان خدانگهدار
*
مرو مرو تنها طرفدار من
سو سو مزن شمع شب تارمن
صدها گره افتاده بر کار من
خیز و کن تماشا - علی مانده تنها
ای مانده بین در و دیوار
فاطمه جان خدانگهدار
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
Hazrate ZAHRA 3.wav
2.96M
#نوحه شهادت حضرت#زهراسلام الله علیها
✨▪️🍂✨▪️🍂✨▪️🍂
به فدای چشم تر تو ای علی جان تا ابد هستم سپر تو ای علی جان
همه جا یار توهستم - من طرفدار تو هستم
کن تماشا ای طبیبم - یار بیمار تو هستم2
****
قبله من روی چو ماهت ای علی جان
یک تنه هستم سپاهت ای علی جان
بسته بر موی تو بودم - سرخوش از بوی تو بودم
زیر ضرب تازیانه - من دعاگوی تو بودم
****
تو که هستی ماه شب من ای علی جان
تو که هستی ذکر لب من ای علی جان
آفتابم روی بام است - عمر من عمرم تمام است
تا که جان دارم علی جان - به لبم ذکر سلام است
****
بسته شد چشم ترم امشب ای علی جان
به نماز آخرم امشب ای علی جان
طایر بشکسته بالم - آمده صبح وصالم
من دگر جانی ندارم - یاعلی جان کن حلالم
@nohevarozechahardahmasomsoghandi
maktab - zakerin -zabanehal-Hazrate Zeinab.wav
7.74M
#زبانحال کودکان #درشهادت #حضرت زهرا سلام الله علیها
🏴✨🥀🏴✨🥀🏴✨🥀
ببین مادر نشستم در کنار بستر تو
به سختی با زو بسته می شود چشم تر تو
من و شمع وجودت - بسوزد تارو پودت
همه شب تا سحرگاه - من و روی کبودت
ببین مادرم - دو چشم ترم - کند بر تو نظاره
زخانه مرو - شبانه مرو - مکن از ما کناره
****
بریزد اشک غم از چشم بابای غریبم
کنار بسترت در ناله امن یجیبم
شوم مادر فدایت - کنم هرشب دعایت
برای راه رفتن - شود دستم عصایت
ببین مادرم - دو چشم ترم - کند بر تو نظاره
زخانه مرو - شبانه مرو - مکن از ما کناره
****
بدان با رفتنت از خانه من را می کشی تو
چرا ره می روی و بر زمین پا می کشی تو
چو لاله پرپری تو - به قرآن کوثری تو
تمام هست بابا - جوان حیدری تو
ببین مادرم - دو چشم ترم - کند بر تو نظاره
زخانه مرو - شبانه مرو - مکن از ما کناره
@nohevarozechahardahmasomsoghandi