❣﷽❣
پرستوی زخمی حیدر کجا میری
ببین چشم پُر التماسم میگه بمون
تا وقتی نفس داری زهرا، نفس بزن
یه روزم یه روزه یه روزه، دیگه بمون
اگه بری، محاله که دوباره اون روزای خوش بیاد
اگه بری، حسن نمیبَره غمای کوچه رو زِ یاد
اگه بری، نمیدونم بگم چی، هر چی که خدا بخواد
خدا بخواد، دوباره جون میگیری زهرا از جا پا میشی
خدا بخواد، روزای خوبمون میاد و روبه راه میشی
خدا بخواد، از این نمازای نشسته هم رها میشی
تویی فقط قرار مرتضی
نرو بمون کنار مرتضی
🔘نرو نرو عـزیز مرتضی
بشین خونه جارو نمیخواد عزیز من
درسته که تو، توی این خونه مادری
ببین زینبت دیگه خانم شده بازم
خدارو هزار مرتبه شکر که بهتری
خدارو شکر، که شونه میزنی بازم موهای زینبو
خدارو شکر، که میبینم دوباره خنده های زینبو
خدارو شکر، ان شاءالله که میبینی بچه های زینبو
کجا بریم، با داغی که تو خونمون سه ماهه فاطمه
کجا بریم، علی فقط خوشه به یک نگاه فاطمه
کجا بریم، نرو که خونه بی تو قتلگاهه فاطمه
تویی فقط قرار مرتضی
نرو بمون کنار مرتضی
🔘نرو نرو عـزیز مرتضی
در خونمونو به آتیش کشیدن و
یه شهرو به آتیش کشیدی با گریه هات
نخون دیگه عَجِل وَفاتی تورو خدا
یه رحمی بکن جون حیدر به بچه هات
تورو خدا، جلو حسن برای رفتنت دعا نکن
تورو خدا، نرو جلو نَـبّی علی رو روسیاه نکن
تورو خدا، منو با خاطرات کوچه ها رها نکن
دلت میاد، که واسه ی حسین کفن ندوزی فاطمه
دلت میاد، ببینی زیـنـبـو اسیر یه روزی فاطمه
دلت میاد، با خیمه ها تو کربلا بسوزی فاطمه
تویی فقط قرار مرتضی
نرو بمون کنار مرتضی
🔘نرو نرو عـزیز مرتضی
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام اللہ علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
پرستوی زخمی حیدر کجا میری
ببین چشم پُر التماسم میگه بمون
تا وقتی نفس داری زهرا، نفس بزن
یه روزم یه روزه یه روزه، دیگه بمون
اگه بری، محاله که دوباره اون روزای خوش بیاد
اگه بری، حسن نمیبَره غمای کوچه رو زِ یاد
اگه بری، نمیدونم بگم چی، هر چی که خدا بخواد
خدا بخواد، دوباره جون میگیری زهرا از جا پا میشی
خدا بخواد، روزای خوبمون میاد و روبه راه میشی
خدا بخواد، از این نمازای نشسته هم رها میشی
تویی فقط قرار مرتضی
نرو بمون کنار مرتضی
🔘نرو نرو عـزیز مرتضی
بشین خونه جارو نمیخواد عزیز من
درسته که تو، توی این خونه مادری
ببین زینبت دیگه خانم شده بازم
خدارو هزار مرتبه شکر که بهتری
خدارو شکر، که شونه میزنی بازم موهای زینبو
خدارو شکر، که میبینم دوباره خنده های زینبو
خدارو شکر، ان شاءالله که میبینی بچه های زینبو
کجا بریم، با داغی که تو خونمون سه ماهه فاطمه
کجا بریم، علی فقط خوشه به یک نگاه فاطمه
کجا بریم، نرو که خونه بی تو قتلگاهه فاطمه
تویی فقط قرار مرتضی
نرو بمون کنار مرتضی
🔘نرو نرو عـزیز مرتضی
در خونمونو به آتیش کشیدن و
یه شهرو به آتیش کشیدی با گریه هات
نخون دیگه عَجِل وَفاتی تورو خدا
یه رحمی بکن جون حیدر به بچه هات
تورو خدا، جلو حسن برای رفتنت دعا نکن
تورو خدا، نرو جلو نَـبّی علی رو روسیاه نکن
تورو خدا، منو با خاطرات کوچه ها رها نکن
دلت میاد، که واسه ی حسین کفن ندوزی فاطمه
دلت میاد، ببینی زیـنـبـو اسیر یه روزی فاطمه
دلت میاد، با خیمه ها تو کربلا بسوزی فاطمه
تویی فقط قرار مرتضی
نرو بمون کنار مرتضی
🔘نرو نرو عـزیز مرتضی
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام اللہ علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
زمینه ترکی
اجرا:حاج مهدی رسولی
گتدون سن سیز ئولرم زهرا
دای سنسیز من گولمرم زهرا
بالا لاریمی گوتورم من
مدینه دن گدرم زهرا
بو شهریده قالامرم
یاراما دوز ویریلار
حیدریوه گولولر
سنه سیلی ویرانلار
(خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
ای مردم قلب علی خونه
حال این روزام پریشونه
دیگه بی زهرا میشم امشب
اشک چشمام مثل بارونه
خانم خونمون رفت
با اشک بی امون رفت
شبونه روی دشونه ام
بانوی بی نشون رفت
(خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
رفتی دست حق نگه دارت
سر شدن روزای دشوارت
مهمون پیغمبری امشب
ما هم میمونیم عزا دارت
دل شکسته داریم
چشمای خسته داریم
خاطره های تلخ از
دستای بسته داریم
(خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
زمینه ترکی
اجرا:حاج مهدی رسولی
گتدون سن سیز ئولرم زهرا
دای سنسیز من گولمرم زهرا
بالا لاریمی گوتورم من
مدینه دن گدرم زهرا
بو شهریده قالامرم
یاراما دوز ویریلار
حیدریوه گولولر
سنه سیلی ویرانلار
(خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
ای مردم قلب علی خونه
حال این روزام پریشونه
دیگه بی زهرا میشم امشب
اشک چشمام مثل بارونه
خانم خونمون رفت
با اشک بی امون رفت
شبونه روی دشونه ام
بانوی بی نشون رفت
(خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
رفتی دست حق نگه دارت
سر شدن روزای دشوارت
مهمون پیغمبری امشب
ما هم میمونیم عزا دارت
دل شکسته داریم
چشمای خسته داریم
خاطره های تلخ از
دستای بسته داریم
(خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
411.2K
بی وفا دنیا
آیرلیق
بانوای کربلایی ناصر داوری سقین سرا
به سبک عجب رسمیه رسم زمانه
شعرترکی به سبک عجب رسمیه
عجب رسمیدی رسم زمانه عمروللر دونر آخیر خزانه
گئدرانسانلار اولاردان فقط بیر آد قالاجاق بیزه نیشانه
آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق
***
آیرلیق سُوزی قلبی یارالار هانی آتالار هانی آنالار
گدیبلر الدن،ایتوبلر گُوزدن حسرت قالیبدی یورقون بالالار
آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق
شاعر:فرهاد فکری
411.2K
بی وفا دنیا
آیرلیق
بانوای کربلایی ناصر داوری سقین سرا
به سبک عجب رسمیه رسم زمانه
شعرترکی به سبک عجب رسمیه
عجب رسمیدی رسم زمانه عمروللر دونر آخیر خزانه
گئدرانسانلار اولاردان فقط بیر آد قالاجاق بیزه نیشانه
آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق
***
آیرلیق سُوزی قلبی یارالار هانی آتالار هانی آنالار
گدیبلر الدن،ایتوبلر گُوزدن حسرت قالیبدی یورقون بالالار
آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق
شاعر:فرهاد فکری
|⇦•ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی...
#قسمت_اول #مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دو سه جمله میخوام مقتل بگم.این از اون مقتلاییه که باید باهاش آروم آروم گریه کرد"یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة"هی از هوش می رفت هی به هوش می آمد" یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة فی کل ساعة "دیگه کار به جایی رسید که در هر ساعت بارها به هوش می آمد؛از هوش می رفت"و حینَ تَذکُرُهُ و تذکُرُ ساعاتِ الَّتی کان یَدخُلُ فیها علیها فیَحزَنُ خُزنُها"هی یاد پیغمبر می افتاد،زمانی رو که آن حضرت برآن ها وارد می شد رو به یاد می آورد،وقتی به هوش می آمد"وَ تَنظُرُ اِلَیها الی الحسن و مَرَّةً اِلی الحُسَین"یه نگاه به حسن می انداخت یه نگاه به حسین،" وَ هما بَینَ یَدَیها" این دوتا پسر همه ش کنار مادر بودند؛نمیدونم این رو از خودم میگم؛شاید بعد از شهادت مادر،امام حسن به امام حسین گفته باشند:حسین! برادر! دیدی ما همه اش کنارش بودیم ولی لحظه ای که جان داد ما نبودیم.ما وارد شدیم،گفتیم:اسما !مادر کجاست؟ حجره رو نشون داد رفتیم نگاه کردیم،دیدیم خوابیده پارچه سفیدی روی صورت کشیده بودگفتیم:اسماء! "مایُنیم أمُّنا فی هذه الساعة "مادر ما هیچ وقت این ساعت نمی خوابید.اسماء گفت: "یَاابْنَیْ رَسولِ الله! لَیسَتْ اُمُّکما نائمه"مادر که نخوابیده" قَد فارَقَتِ الدُّنیا"همچین که امام حسن و امام حسین رو نگاه میکرد؛"فَتَقول این ابیکماالذی کان یُکرِکُما" کجاست پیغمبر،کجاست اون پدر شما که شما رو احترام می کرد؟" وَ یَحمِلُکُما مَرّة بَعدَ مَرّة "شما رو روی دوش خودش سوار می کرد" اَینَ ابوکُمَاالَّذی کانَ أشَدَّالنّاس شَفَقَةً علیکما"داشت برا پسراش روضه می خوند..کجاست پیغمبر که از همه بر شما مهربان تر بود." فَلایَدَعکما ماشیانِ علی الارض"نمیگذاشت شما روی زمین راه برید همه ا ش شما رو در آغوش می گرفت؛ حالا شما ببینید این دوتا پسربچه چه حالی بهشون دست داد.یک وقت فاطمه زهرا صدا زد:"انا لله و انا الیه راجعون"آیه استرجاع رو خوند..راوی میگه:" وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَلَاةَ الظُّهْرِ"امیرالمومنین نماز ظهر رو در مسجد خوند."وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ"اراده منزل کرد؛" إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ"زن ها،کنیزها گریه می کردند،غصه دار بودند "فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ ؟!امیرالمومنین تا زن ها رو مشاهده کرد؛این ها از کنار بستر زهرا بلند شده بودند. به این ها فرمودند:چی شده؟ چه خبر؟"وَ مَا لِي أَرَاكُنَ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ ؟! "شما چرا رنگاتون پریده؟!" فَقُلْنَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ..."علی! اگه میخوای یه بار دیگه زهرا رو زنده ببینی،عجله کن!بعد یه حرف زدند،دل علی سوخت "وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا"بعیده بهش زنده برسی...بعیده زنده زهرا رو ببینی " فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مُسْرِعاً "آقا با عجله وارد منزل شد..."حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا"تا وارد منزل شد؛" وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا "
فاطمه زهرا در بستر افتاده بود"وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا"هی از شدت درد به خودش می پیچید.یه بار به سمت راست میشد یه بار به سمت چپ." فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ "امیرالمومنین عبا رو از دوش برداشت،"وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ "عمامه از سر برداشت."وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ "دکمه های لباسش رو باز کرد." وَ أَقْبَلَ "آمد جلو"حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ "سر را آرام بلند کرد،به دامان گرفت." وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ..."صدا زد:زهرا " فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"جوابشو نداد" فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"ای دختر پیغمبر!جواب نداد..."
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_میثم_مطیعی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی...
#قسمت_اول #مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دو سه جمله میخوام مقتل بگم.این از اون مقتلاییه که باید باهاش آروم آروم گریه کرد"یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة"هی از هوش می رفت هی به هوش می آمد" یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة فی کل ساعة "دیگه کار به جایی رسید که در هر ساعت بارها به هوش می آمد؛از هوش می رفت"و حینَ تَذکُرُهُ و تذکُرُ ساعاتِ الَّتی کان یَدخُلُ فیها علیها فیَحزَنُ خُزنُها"هی یاد پیغمبر می افتاد،زمانی رو که آن حضرت برآن ها وارد می شد رو به یاد می آورد،وقتی به هوش می آمد"وَ تَنظُرُ اِلَیها الی الحسن و مَرَّةً اِلی الحُسَین"یه نگاه به حسن می انداخت یه نگاه به حسین،" وَ هما بَینَ یَدَیها" این دوتا پسر همه ش کنار مادر بودند؛نمیدونم این رو از خودم میگم؛شاید بعد از شهادت مادر،امام حسن به امام حسین گفته باشند:حسین! برادر! دیدی ما همه اش کنارش بودیم ولی لحظه ای که جان داد ما نبودیم.ما وارد شدیم،گفتیم:اسما !مادر کجاست؟ حجره رو نشون داد رفتیم نگاه کردیم،دیدیم خوابیده پارچه سفیدی روی صورت کشیده بودگفتیم:اسماء! "مایُنیم أمُّنا فی هذه الساعة "مادر ما هیچ وقت این ساعت نمی خوابید.اسماء گفت: "یَاابْنَیْ رَسولِ الله! لَیسَتْ اُمُّکما نائمه"مادر که نخوابیده" قَد فارَقَتِ الدُّنیا"همچین که امام حسن و امام حسین رو نگاه میکرد؛"فَتَقول این ابیکماالذی کان یُکرِکُما" کجاست پیغمبر،کجاست اون پدر شما که شما رو احترام می کرد؟" وَ یَحمِلُکُما مَرّة بَعدَ مَرّة "شما رو روی دوش خودش سوار می کرد" اَینَ ابوکُمَاالَّذی کانَ أشَدَّالنّاس شَفَقَةً علیکما"داشت برا پسراش روضه می خوند..کجاست پیغمبر که از همه بر شما مهربان تر بود." فَلایَدَعکما ماشیانِ علی الارض"نمیگذاشت شما روی زمین راه برید همه ا ش شما رو در آغوش می گرفت؛ حالا شما ببینید این دوتا پسربچه چه حالی بهشون دست داد.یک وقت فاطمه زهرا صدا زد:"انا لله و انا الیه راجعون"آیه استرجاع رو خوند..راوی میگه:" وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَلَاةَ الظُّهْرِ"امیرالمومنین نماز ظهر رو در مسجد خوند."وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ"اراده منزل کرد؛" إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ"زن ها،کنیزها گریه می کردند،غصه دار بودند "فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ ؟!امیرالمومنین تا زن ها رو مشاهده کرد؛این ها از کنار بستر زهرا بلند شده بودند. به این ها فرمودند:چی شده؟ چه خبر؟"وَ مَا لِي أَرَاكُنَ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ ؟! "شما چرا رنگاتون پریده؟!" فَقُلْنَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ..."علی! اگه میخوای یه بار دیگه زهرا رو زنده ببینی،عجله کن!بعد یه حرف زدند،دل علی سوخت "وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا"بعیده بهش زنده برسی...بعیده زنده زهرا رو ببینی " فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مُسْرِعاً "آقا با عجله وارد منزل شد..."حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا"تا وارد منزل شد؛" وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا "
فاطمه زهرا در بستر افتاده بود"وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا"هی از شدت درد به خودش می پیچید.یه بار به سمت راست میشد یه بار به سمت چپ." فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ "امیرالمومنین عبا رو از دوش برداشت،"وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ "عمامه از سر برداشت."وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ "دکمه های لباسش رو باز کرد." وَ أَقْبَلَ "آمد جلو"حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ "سر را آرام بلند کرد،به دامان گرفت." وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ..."صدا زد:زهرا " فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"جوابشو نداد" فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"ای دختر پیغمبر!جواب نداد..."
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_میثم_مطیعی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
Shab4Fatemieh2-1402[04].mp3
14.03M
|⇦•ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی.....
#مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاجمیثممطیعی ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تو ستون استحکام عرشی بانو! اینگونه بر زمین نیفت!
برخیز؛ وگرنه آسمان بر زمین سقوط خواهد کرد. برخیز و چنین رنجور به دیوار تکیه نده که تمام عالم به تو
اتکا دارد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج