♦️پند یک پدر پیر روی تخت بیمارستان
درحال مرگ به فرزندش
منتظر هیچ دستی در هیچ جای
این دنیا نباش و اشکهایت را
با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند)
زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر
قوی هست که بتواند به راحتی
قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش)
به کسانی که پشت سرت حرف میزنند
بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست
دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش)
گاهی خداوند برای حفاظت از تو
کسی یا چیزی را از تو میگیرد
اصرار به برگشتنش نکن
پشیمان خواهی شد
خداوند وجود دارد
پس حکمتش را قبول کن
عمر من 80 ساله ولی مثل 8 دقیقه گذشت
و داره به پایان میرسه
تو این دقیقه های کم
کسی را از دست خودت ناراحت نکن
قبل از اینکه سرت را بالا ببری
و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی
نظری به پایین بینداز
و داشته هات را شاکر باش...
انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
🔴عاقبت وحشتناک فکر و حسرت گناه
✍️مردی در کنار درب خانهاش نشسته بود. بانوئی به حمام معروف «منجاب» مىرفت، ولى راه حمام را گم كرد و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مىكرد چشمش به مردی افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد: حمام منجاب كجاست؟ آن مرد به خانه خود اشاره كرد و گفت: حمام منجاب همين جاست. آن بانو به خيال اينكه حمام همانجاست، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى گناه كرد. زن دريافت كه گرفتار مرد هوسباز شده است، حيلهای به ذهنش رسيد و گفت: من هم كمال اشتياق با تو بودن را دارم، ولى چون كثیف هستم و گرسنه، مقدارى عطر و غذا تهيه كن تا با هم بخوریم بعد در خدمتتان باشم.
مرد قبول كرد و به خارج خانه رفت و عطر و غذا تهيه كرد و برگشت، زن را در خانه ندید، بسیار ناراحت شد و آرزوی گناه با آن زن در دلش ماند و همواره اين جمله را مىخواند:... اين الطريق الى حمام منجاب؟ «چه شد آن زنى كه خسته شده بود و مىپرسيد راه حمام منجاب كجاست»؟
مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينكه در بستر مرگ افتاد، آشنايان به بالين او آمدند و او را به كلمه «لا اله الا الله محمد رسول الله» تلقين مىكردند او به جاى اين ذكر، همان جمله مذكور را در حسرت آن زن مىخواند و با اين حال از دنيا رفت و عاقبت به شر شد.
📚 نقل از كتاب عالم برزخ ص 41 يا كشكول شيخ بهائى 1/232
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
💠مردهای که با دعای مادر به دنیا برگشت
این داستان کسی هست که در معرض مرگ قرار گرفت و با عزرائیل ملاقات کرد و حتی در حالت مکاشفه قبل از مرگ، اهل بیت (ع) را هم زیارت کرد ولی با دعای مادر دوباره به دنیا برگشت.
✍نقل از علامه طهرانی:
یكی از اقوام ما كه از اهل علم بود برای من نقل كرددر ایامی كه در سامرّاء بودم، به مرض حصبۀ سختی مبتلا شدم و هرچه مداوا نمودند مفید واقع نشدمادرم با برادرانم مرا از سامرّاء به كاظمین برای معالجه آوردند و نزدیك به صحن یك مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجۀ من پرداختند؛
از معالجۀ اطبّای كاظمین كه مأیوس شدند یك روز به بغداد رفته و یك طبیب را برای من آوردند.همینكه برای معاینه نزدیك بستر من آمد، احساس سنگینی كردم و چشم خود را باز كردم دیدمخوكی بر سر من آمده است؛بیاختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب كردم.
گفت: چه میكنی، چه میكنی؟ من دكترم، من دكترم!
من صورت خود را به دیوار كردم و او مشغول معاینه شد ولی نسخه او هم مؤثّر واقع نشد؛
و من لحظات آخر عمر خود را میگذراندم.
تا آنكه دیدم حضرت عزرائیل با لباس سفید و بسیار زیبا و خوش قیافه وارد شدپس از آن پنج تن بترتیب وارد شدند و نشستند و به من آرامش دادند و من مشغول صحبت كردن با آنها شدم.
در اینحال دیدم مادرم با حال پریشان رفت روی بام و رو كرد به گنبد مطهّر امام کاظم (ع) و عرض كرد:یا موسی بن جعفر ! من بخاطر شما بچّهام را اینجا آوردم، شما راضی هستید بچّهام را اینجا دفن كنند و من تنها برگردم ؟ حاشا و كلاّ ! حاشا و كلا ّ!
همینكه مادرم با امام کاظم (ع) مشغول تكلّم بود، دیدم آنحضرت به اطاق ما تشریف آوردند و به پیامبر (ص) عرض كردند: خواهش میكنم تقاضای مادر این سید را بپذیرید !
حضرت رسول (ص) رو كردند به عزرائیل و فرمودند: برو تا زمانی كه خداوند مقرّر فرماید؛خداوند بواسطۀ توسّل مادرش عمر او را تمدید كرده است، ما هم میرویم إنشاءالله برای موقع دیگر.
مادرم از پلّهها پائین آمد و من بلند شدم و نشستم ولی از دست مادرم ناراحت بودم؛به مادرم گفتم: چرا اینكار را كردی؟! من داشتم با اهل بیت (ع) میرفتم؛تو آمدی جلوی ما را گرفتی و نگذاشتی كه ما حركت كنیم.
📕معاد شناسی علامه طهرانی ج 1 ص 23 - 285
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
📚#داستان_کوتاه
یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا تمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود: سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم.
لذا در یک حدیث دیگری پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است
📙نمونه معارف اسلامی، ص ۴۱۹
📗جامع احادیث شیعه، ج ۸
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
به تاريخ های روی سنگ قبر نگاه کنید:
تاريخ تولد - تاريخ مرگ
آنها فقط با يک خط فاصله از هم جدا شده اند.
همين خط فاصله كوچک نشان دهنده تمام مدتی است كه ما روی كره زمين زندگی كرده ايم. ما فقط به اندازه يک #خط_فاصله زندگی می كنيم !! و ارزش اين خط كوچک را تنها کسانی می دانند كه به ما عشق ورزيده اند.
آنچه در زمان مرگ مهم است پول و خانه و ثروتی كه باقی می گذاريم نيست، بلكه چگونه گذراندن اين خط فاصله است.
بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم
بياييد بيشتر يكديگر را دوست داشته باشيم
ديرتر عصبانی شويم بيشتر قدردانی كنيم
كمتر كينه توزي كنيم بيشتر احترام بگذاريم
بيشتر لبخند بزنيم و به ياد داشته باشيم كه :
اين #خط_فاصله خيلی كوتاه است!!!
👤 دکتر الهی قمشهای
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
👈 میدونید ڪے پدرو مادر میمیرند؟
😔 مرگ پدر و مادرها وقتے رقم میخورد ڪه فرزندانشان تنهایشان میگذراند...
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
به تاريخ های روی سنگ قبر نگاه کنید:
تاريخ تولد - تاريخ مرگ
آنها فقط با يک خط فاصله از هم جدا شده اند.
همين خط فاصله كوچک نشان دهنده تمام مدتی است كه ما روی كره زمين زندگی كرده ايم. ما فقط به اندازه يک #خط_فاصله زندگی می كنيم !! و ارزش اين خط كوچک را تنها کسانی می دانند كه به ما عشق ورزيده اند.
آنچه در زمان مرگ مهم است پول و خانه و ثروتی كه باقی می گذاريم نيست، بلكه چگونه گذراندن اين خط فاصله است.
بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم
بياييد بيشتر يكديگر را دوست داشته باشيم
ديرتر عصبانی شويم بيشتر قدردانی كنيم
كمتر كينه توزي كنيم بيشتر احترام بگذاريم
بيشتر لبخند بزنيم و به ياد داشته باشيم كه :
اين #خط_فاصله خيلی كوتاه است!!!
👤 دکتر الهی قمشهای
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
🔹آنهایی که مهلت دنیایشان تمام شدہ در آن سوی مرزهای مرگ منتظر فاتحهای از طرف ما هستند...
🔹دریغ نکنیم از تمام اموات مخصوصا آنهایی که حق به گردن ما دارند..
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میزی برای کار...
کاری برای تخت...
تختی برای خواب...
خوابی برای جان...
جانی برای مرگ...
مرگی برای یاد...
یادی برای سنگ...
این بود زندگی...؟!
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم هر روز
از صبح تا شب حرف می زنن ...
مردم همه چی میگن
چرت و پرت میگن
دری وری میگن
درست میگن غلط میگن
با منطق میگن بی منطق میگن
احساس کنی خدا ازت راضیه
و وجدان خودت راضیه
دیگه چه نگرانی داری
از اینکه مردم چی میگن ...؟!
✍دیل کارنِگی :
« مردم به سردردشون بیشتر
اهمیت میدن
تا خبر مرگ من و شما »
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
به تهش فکر نکن چون ممکنه برسی به غصه
تهِ زندگی به این قشنگی میرسی به مرگ
تهِ یک روز خوب ممکنه برسی به شبی
که برات سرشار از فکر و خیال باشه...
پس از حس و حال الانت لذت ببر ❤️
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...
نتیجه اخلاقی : مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!
🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻
🆔 @rozehasrat