eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
389 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پسر مادرِ آبی؛ پدر اشک شدی در مسیر غمِ خود همسفر اشک شدی آسمان خیس شد از بارش بارانِ زمین تا که بالا برود؛ بال و پر اشک شدی در دل سوخته‌ات یک غمِ چندین ساله‌ست چشم تو مقتل مکشوفه‌ای از گودال است لحظه‌ی شعر نوشتن قلمم می‌لرزد موقعِ گفتن از این روضه زبانم لال است تنِ تو تب زده بود و تنِ بابا بر خاک نیزه‌ای شد قلمِ مقتل و شد دفتر؛ خاک تا نوشتند، حسین بن علی را کشتیم ... آسمان خورد زمین؛ ریخت زمین بر سر؛ خاک روی نی رفت، سری؛ دور و برش هلهله شد دُزدها حمله نمودند، حرم ولوله شد لرزش شانه‌ی تو قافیه را ریخت بهم وای، ناموسِ خدا همسفر حرمله شد مهربان؛ با دلِ تو گردش ایام نشد گریه کردی همه جا و دلت آرام نشد کوفه و کرب‌و‌بلا داغ، فراوان دیدی آه، اما بخدا هیچ کجا شام نشد وای، از شهرِ بلاخیز و حسودی‌هایش دست‌های بزنش؛ جای کبودی‌هایش همه‌ی بغضِ علی جمع شد و خالی شد بر سر قافله با دستِ یهودی‌هایش قدّ یک عمر، فقط رنج کشیدن سخت است آه، هر ثانیه را زهر چشیدن سخت است قصه‌ی خاطره‌های تو تمامش روضه ست تو چه‌ها دیده‌ای آخر که شنیدن سخت است ؟! 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم کسی نمانده برایم غریب می‌میرم کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم چگونه با که بگویم غروب غمگین است غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است من اشکِ بی کسیِ خیمه‌گاه را دیدم میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند تمام نیزه به‌دوشان پِیِ‌سرش بودند به یک طرف به جگر شعله خواهرش می‌زد به یک طرف به سر و سینه مادرش می‌زد چگونه با که بگویم غروب را دیدم به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم صدای هلهله‌ها تا به گوش ما آمد صدای حرمله از پشت خیمه‌ها آمد به پشتِ خیمه نوکِ نیزه‌ای زمین می‌خورد کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی می‌بُرد حرامیان نه فقط گاهواره می‌بُردند لباس را زِ تَنی پاره‌ پاره می‌بُردند به رویِ دوش همه تازیانه می‌آمد زِ گوشهای همه گوشواره می‌بُردند درونِ خیمه زمین‌گیر بودم اما سوخت تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت زِ داغ تاول آتش صدای ما می‌سوخت میان شعله سر و دست و پایِ ما می‌سوخت چگونه با که بگویم حکایتِ سر را حکایت عطش و خیزران و پیکر را زمانِ غارت ما بود و خنده‌ی دشمن که دید چشم غریبم دو چشمِ خواهر را نمیرود زِ خیالم دَمی که می‌دیدم به سمت نیزه‌ی بابا نگاهِ دختر را دوید کودکی و یک نفر به دنبالش گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم کسی نمانده برایم غریب می‌میرم کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم چگونه با که بگویم غروب غمگین است غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است من اشکِ بی کسیِ خیمه‌گاه را دیدم میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند تمام نیزه به‌دوشان پِیِ‌سرش بودند به یک طرف به جگر شعله خواهرش می‌زد به یک طرف به سر و سینه مادرش می‌زد چگونه با که بگویم غروب را دیدم به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم صدای هلهله‌ها تا به گوش ما آمد صدای حرمله از پشت خیمه‌ها آمد به پشتِ خیمه نوکِ نیزه‌ای زمین می‌خورد کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی می‌بُرد حرامیان نه فقط گاهواره می‌بُردند لباس را زِ تَنی پاره‌ پاره می‌بُردند به رویِ دوش همه تازیانه می‌آمد زِ گوشهای همه گوشواره می‌بُردند درونِ خیمه زمین‌گیر بودم اما سوخت تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت زِ داغ تاول آتش صدای ما می‌سوخت میان شعله سر و دست و پایِ ما می‌سوخت چگونه با که بگویم حکایتِ سر را حکایت عطش و خیزران و پیکر را زمانِ غارت ما بود و خنده‌ی دشمن که دید چشم غریبم دو چشمِ خواهر را نمیرود زِ خیالم دَمی که می‌دیدم به سمت نیزه‌ی بابا نگاهِ دختر را دوید کودکی و یک نفر به دنبالش گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
دریا به دیدگان ترم گریه می کند آتش به قلب شعله ورم گریه می کند خون می چکد زدیده يِ خون بار ِ سلسله زنجیر هم به بال وپرم گریه می کند با کعب نی دهند تسلیِّ خاطرش هر دَم سه ساله همسفرم گریه می کند وقتی زدند خنده به اشکم زنان ِ شام دیدم به نی سر ِ پدرم گریه می کند چشم رباب تا به سر اصغرش فتاد گفتا هنوزهم پسرم گریه می کند برداغ جان گداز اسیری عمه ام هر صبح و شام منتظرم گریه می کند 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد پیکر سوخته ی کرب و بلا سهم تو شد بعد از آن واقعه هفتاد و دو آئینه شکست ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت خطبه ی اشک برای شُهدا سهم تو شد بعد از آن واقعه در هروله ی آتش و خون در شب خوف و خطر خطبه ی "لا" سهم تو شد بعد از آن واقعه در فصلِ شبیخونِ ستم خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد خیمه ی نور تو در فتنه ی شب سوخت ولی کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای زینت سجاده ی عشق از دل ات آینه جوشید؛ دعا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای کاش که می مُردم من مصلحت نیست بگویم؛ که چه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعه ی سُرخ ، حقیقت گل کرد کربلا در تو درخشید، خدا سهم تو شد 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
  قسمت این بود بال و پر نزنی مرد بیمار خیمه ها باشی حکمت این بود روی نی نروی راوی رنج نینوا باشی https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
☑️بنداول دنبال قافله به دستم سلسله می دویدم با تنی مجروح و پای پر ابله می دویدم‌ ..... به یاد اصغر رباب می سوخت رباب می سوخت رباب می سوخت با دیده ی تر رباب می سوخت رباب می سوخت رباب می سوخت با قلبه مضطر رباب می سوخت رباب می سوخت رباب می سوخت تو هرمکان رو نی زدن چوب به لب بابام میونه بزم مِی زدن چوب به لب بابام بابای بی سر غریب مادر ☑️بنددوم می خوردیم بی امون لگد و تازیون از این و اون می دیدم که می زد به لبت خیزرون با چشمه خون یه عده اشرار زدن مارو زدن مارو زدن مارو تو کوچه بازار زدن مارو زدن مارو زدن مارو میونه انظار زدن مارو زدن مارو زدن مارو زدن مارو چهل ساله کارم فقط گریه س فقط گریه س فقط گریه س چهل ساله یارم فقط آه و فقط ناله س فقط ناله س بابای بی سر غریب مادر ☑️بندسوم ای وای از شهرشام ای وای از دحام ای وای ای وای ای وای از کوچه و از نگاه عوام ای وای ای وای به اشکای ما می خندیدن می خندبدن می خندیدن دور و بر ما می رقصیدن می رقصیدن می رقصیدن حال مارو که نفهمیدن نفهمیدن نفهمیدن نفهمیدن چهل ساله کارم فقط گریه س فقط گریه س فقط گریه س چهل ساله یارم فقط آه و فقط ناله س فقط ناله س بابای بی سر غریب مادر ☑️بندچهارم می بینم گهواره بچه ای شیر خواره محزون‌می شم می بینم هر جایی روسریه پاره گریون می شم چهل ساله کارم فقط روضه س فقط روضه س فقط روضه س چهل ساله کارم فقط نوحه س فقط نوحه س فقط نوحه س چهل ساله کارم فقط گریه س فقط گریه س فقط گریه س بابای بی سر غریب مادر https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🔘🔘🔘🔘 ☑️بنداول با زجر کشتن تورو با صبر کشتن تورو اخر این قوم ماه نیزه نشین خواهرت و ببین بین مردم .... با تازیونه زدن مارو زدن ما رو زدن مارو زدن مارو چه وحشیونه زدن مارو زدن مارو زدن مارو خنجر از روی کین از دست اون لعین شد حاصلت لگد خرد دخترت سیلی خرد خواهرت از قاتلت تو رفتی و رفتم تو بازارا تو بازارا تو بازارا تورفتی و دیدم چه ازلرا ازارا ازارا ازارا غریب مادر عزیزخواهر ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بنددوم از بعد قتلگاه/شد کارم اشک و آه ای وای ای وای مِن بعدِالکربلا/آه از شام بلا ای وای ای وای توکوفه داداش کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم کنار رأست کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم ای وای از کوفیا/مردای بی حیا هرجا هرجا میگرفتن نشون سرها رو بی امون رونیزه ها هزار دفه مُردم داداش مُردم داداش مُردم داداش مُردم سنگ جفا خوردم داداش مُردم داداش مُردم غریب مادر عزیزخواهر ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_6042111549076669809.ogg
569.2K
https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
🔘🔘🔘🔘 ☑️بنداول با زجر کشتن تورو با صبر کشتن تورو اخر این قوم ماه نیزه نشین خواهرت و ببین بین مردم .... با تازیونه زدن مارو زدن ما رو زدن مارو زدن مارو چه وحشیونه زدن مارو زدن مارو زدن مارو خنجر از روی کین از دست اون لعین شد حاصلت لگد خرد دخترت سیلی خرد خواهرت از قاتلت تو رفتی و رفتم تو بازارا تو بازارا تو بازارا تورفتی و دیدم چه ازلرا ازارا ازارا ازارا غریب مادر عزیزخواهر ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بنددوم از بعد قتلگاه/شد کارم اشک و آه ای وای ای وای مِن بعدِالکربلا/آه از شام بلا ای وای ای وای توکوفه داداش کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم کنار رأست کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم ای وای از کوفیا/مردای بی حیا هرجا هرجا میگرفتن نشون سرها رو بی امون رونیزه ها هزار دفه مُردم داداش مُردم داداش مُردم داداش مُردم سنگ جفا خوردم داداش مُردم داداش مُردم غریب مادر عزیزخواهر ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️