eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
386 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من که بعد از تو به کوه دردها برخورده ام   از یتیمی خسته ام از زندگی سرخورده ام  دخترت وقت وداعت از عطش بیهوش بود  زهر دوری تو را با دیده تر خورده ام   دست سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف  از تمام خواهرانم مشت بدتر خورده ام   صحبت از مسمار اینجا نیست اما چکمه هست  با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام!   زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر  بی هوا سیلی محکم مثل مادر خورده ام   حرفهای عمه خیلی سخت بر من میرسد   گوش من سنگین شده از بس مکرر خورده ام  هرطرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت  گاه ازینور خورده ام گاهی ازآنور خورده ام  ساربان لج کرد با من هی مرا میزد زمین   گردنم آسیب دیده بس که با سر خورده ام   بیشتر که گریه کردم بیشتر سنگم زدند   ایستادم هرکجا تا سنگ آخر خورده ام  آه بابا دخترت را هیچکس بازی نداد  زخم ها از خنده ی این چند دختر خورده ام   دخترت با درد پا طی مسافت میکند  پای من زخم است پای زخم اذیت میکند 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
نشسته است به محمل، به روی زانویش نشانده کودک شیرین لب و پری رویش نشسته است ولی می کند به پا طوفان شکفته است فراوان لب خدا گویش کنار ماه ششم، آفتاب سجادش به پیش می برد آن کاروان حق جویش صبوری از نفس افتاده، روی پا مانده قنوت روشن و آن جذبه های هوهویش چه می کشد؟!! که بگوید ز پا نمی افتد به پیش دیده ی بارانی پرستویش دو ماه مست دو خورشید بر فراز دو نی یکی ست باخبر از قصه ی فراسویش بخوانی اش تو اگر دختر علی حق است به خطبه کرده به پا انقلاب، بانویش همان که دیده به نیزه تمامی خود را از آن فراز شنیده پیام همسویش وضو نموده به خونش، ندیده خاکستر کشیده دست بر آن گونه های نیکویش یکی ست کوچک سر تا به پای چون عمه رقیه است که زهرا(س)شده ست الگویش به روی ناقه از عمه مدام می پرسد: عمو کجاست؛ ببوسم دوباره بازویش پدر برای چه بر نیزه داده این سر را چرا غبار نشسته به طاقت ابرویش سکوت در جریان است و عمه در جریان مدام بوسه ببارد به تاب گیسویش سری به نیزه شده شاهدی که می داند چه می رسد به دل لاله های خوشبویش ز کوفه می گذرد کاروان ولی از شام به خطبه ای نگذارد شکوه بارویش خدا کند که به وزنی در آید این شعرم به قدر نقطه ببیند مرا ترازویش 🔸شاعر: ؟؟؟؟ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
از رقیه به تو ای راس پر از خون سلام رخصتی ده پدرم تا کنم آغاز کلام تو که رفتی حرمت رفت به غارت پدرم شدن آواره صحرا همه ی اهل خیام به خدا بی پدری درد عجیبی است پدر ندهد خصم تو بر داغ رقیه التیام روزه بر طفل و مسافر بخدا واجب نیست این محرم صفر انگار شده ماه صیام بعد تو در طی سفر روزه گرفتیم پدر خورده ایم وعده افطار و سحر ما دشنام خورده ایم سیر کتک در سر هر وعده غذا خورده ایم عمه و من خون جگر جای طعام ای پدر جان دل من سوخته چون موی سرم بس که آتش زده اند بر دل ما مردم شام چقدر مردم شام اهل تلافی بودن از رقیه می گرفتند جای حیدر انتقام سر و وضعم مرتب نیست،لباسم پاره است کنج ویرانه شدم انگشت نمای خاص و عام دختر حرمله بابا چقدر بی ادب است می کشید او پدرش را به رخم از سر بام جای لب های تو سنگها،زدن بوسه به من چقدر بوسه زده خار مغیلان کف پام خیزران بوسه زده بر لب تو جای لبم وای از جام می و تشت زر و بزم حرام اصغرت را تو مگر دفن نکردی به زمین؟ پس چرا مثل عمو بر نوک نی کرده قیام چه کسی بریده رگ های تو را یا ابتا چه کسی خاک یتیمی به سرم ریخت مدام نظر و مرحمتی کن تو به《مداح》پدر چون که بر غربت و بر داغ تو گرید مدام 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
مرثیه حضرت رقیه خاتون گره افتاده به کارم چه کنم نیمه ی شب خسته و زار و نزارم چه کنم نیمه ی شب خواب بودم که ز ناقه به زمین پرت شدم رفته از درد، قرارم چه کنم نیمه ی شب کاش می شد که خبردار شود عمّه ی من دور از ایل و تبارم چه کنم نیمه ی شب یک بیابان و‌من بیکس و‌تنها و غریب وای اگر جان بسپارم چه کنم نیمه ی شب از همان دور، کسی می رسد انگار کمک مادر آمد به کنارم چه کنم نیمه ی شب خیلی آرام شدم در بغلش، خوابیدم سر به زانو نگذارم چه کنم نیمه ی شب ناگه از خواب پریدم نفسم گیر افتاد زجر بود و دلِ زارم چه کنم نیمه ی شب آن چنان زد لگدی ، پخش شدم رویِ زمین رو به امدادِ که آرم چه کنم نیمه ی شب لکنت آمد به سراغم دهنم ریخت به هم گره افتاده به کارم چه کنم نیمه ی شب 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
علیه السلام حُسن شرح خصائل حسن است ماه عکس شمایل حسن است چون کرم لطف کامل حسن است هرکه شاه است سائل حسن است با حسن من نمانده ام تنها پس نماندم به وقت غم تنها او کریم است؟نه،کرم تنها کار خدام منزل حسن است در معانی و در بیان خدا شد زبان حسن زبان خدا معجزات پیمبران خدا قطره ای از فضائل حسن است در کرامت به شهرت غایی تا رسیده به عالم آرایی تازه گفتند حاتم طایی از گدایان کاهل حسن است هر که آمد به جنگ او یک بار در نهایت گذاشت پا به فرار چاره ی فتنه ی جمل انگار حکمی از تیغ عادل حسن است کار دشمن مقابلش شد لنگ سرشان بعد مرگ خورد به سنگ آخر کار هر کسی در جنگ سجده کردن مقابل حسن است از زمانه چه زود سیر شده بی سبب نیست گوشه گیر شده در جوانی اگر که پیر شده داغ یک کوچه در دل حسن است در مدینه غریب بود اما... درد او بی طبیب بود اما.. همسرش نانجیب بود اما... در و دیوار قاتل حسن است. 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
علیه السلام آن امامی که دلش را داغِ بی پایان گرفت آخرش زهر آمد و از نیمه جانش..جان گرفت بی رمق شد ناتوان افتاد بر روی زمین.. خواهری آمد سرش را بر روی دامان گرفت بر سر و بر سینه زد ..نالید دختِ فاطمه یاحسن گفت و به روی گونه ها باران گرفت حضرت امّ المصائب طشت را دید و شکست بعد از آن امیّدِ خود از دلِ درمان گرفت موپریشان شد بهم زد محفلِ هجرانِ عشق از حسین و از ابالفضلش سرو سامان گرفت گفت قربانِ لبانِ چاک پاکت یا حسن.. چه کسی از زینب کبرا..برادرجان گرفت؟ در دمِ رفتن بیا حرفی بزن از کوچه ها.. کوچه ای که از سراپای وجودت جان گرفت از سکوتِ خویشتن حرفی بگو یارِ غریب از گذرگاهی که راهِ مادرم شیطان گرفت رازِ این گوشواره را با من بگو..باشد حسن؟ قلبِ تو از چه سبب یک راز را پنهان گرفت 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
علیه السلام روزه بودی و همسرت ایکاش با تو روراست بود و می شد قهر تا مگر کینۂ پدر وَ جمل- را نمی ریخت در پیالۂ زهر جعده(لع) بد وعده داشت با ابلیس کرَمت را چطور بُرد از یاد؟! تشنه بودی و جای آبِ خنک آتش ِ زهر را به خوردت داد رنگت از رخ پرید و افتادی همسرت بد به تو خیانت کرد جگرت سوخت! با پریشانی- خواهرت رفت و تشت را آورد گریه میکرد و سینه ات شد تنگ جان او بسته بود بر جانت بر گلوی حسین(ع) خیره شدی اشک جاری شد از دو چشمانت درد پیچیده بود دورِ تنت لااقل کاش میزدی فریاد زنده شد در مقابل چشمت خاطراتِ بدی که دقّ ات داد بغض کردی و بعدِ چندین سال بر دلت مانده بود تأثیرش بعدِ مسجد؛ مقابلت قنفذ(لع) بوسه زد بر غلافِ شمشیرش داغ مادر، مزارِ بی زائر از تمام مدینه سیرت کرد تکیه زد بر ورودیِ کوچه خنده های مغیره (لع) پیرت کرد! 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
علیه السلام ما از لب مسیح شنیدیم این سخن «صد مرده زنده می شود از ذکر»یاحسن ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
این چهل روز عدو سنگ به ما زد بد زد هر که آمد غم من دید مرا زد بد زد شد چهل روز نه،انگار چهل سال گذشت غمت آتش به دل ارض و سما زد بد زد نرود از نظرم صحنه ی گودال حسین هر که دور از بدنت بود جدا زد بد زد پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند پیرمردی به تنت آه عصا زد بد زد من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم شمر بر پهلوی تو ضربه ی پا زد بد زد تا درآورد عدو جسم علی را از خاک سر او را به سر نیزه که جا زد بد زد یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین زجر آمد چقدر طفل تو را زد بد زد نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش که از آن ضربه عزیز تو صدا زد بد زد سر بازار به ناموس تو می خندیدند خصم دانی که چرا طعنه به ما زد بد زد دشمنی داشت عدو با علی از بدر و احد که نوامیس تو را در همه جا زد بد زد 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
بخر مقابل چشمانِ خوب‌ها، بد را نشان بده به همه لطفِ بیش، از حد را ببخش؛ حاجتِ من کمتر است از کَرمت خودت بخواه برایم هر آنچه باید را مسافر حرمم، روی بال سجاده سلامِ صبح، به مبدأ رسانده مقصد را به جمعِ گریه‌کنان، بین ابرها بردی همان‌که چشمِ خودش را به گریه می‌زد را شهادتِ نفسم شد دَم حسین حسین نگیر از لب خشکم فراتِ اَشهد را کلاغ را چه به پرواز با کبوترها ! همان که هیچ ندیده‌ست، رنگِ گنبد را بحقّ پای سپاهِ پیاده‌ی حرمت نگیر، از منِ بد، اربعینِ مشهد را 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
برخیز گلم خواهرِ تو از سفر آمد از شامِ بلا زینبِ خونین جگر آمد برخیز ببین خواهرت از بندِ اسارت با آهِ دلِ سوخته و چشمِ تر آمد او مضطر و ماتم زده از پیشِ رقیه آن مرغکِ پژمرده ی بی بال و پَر آمد گر بودی و میدیدی که در کنجِ خرابه با گریه چگونه پیِ راسِ پدر آمد تا آن سرِ خونینِ تو بگرفته به دامان آن شبِ غمِ هجرانِ رقیه سحر آمد بین زینبِ محزونِ تو با قد خمیده با هروله از کوفه و شامِ خطر آمد آمد که بگوید به تو این رنجِ اسارت هر آنچه که بگذشته به زینب به سر آمد! 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
 از پشت بام بر سرمان سنگ مي زنند  بر زخم كهنه ي پرمان سنگ مي زنند  وقت نزولِ سوره ي توحيد بر لبت  ابليس ها به باورمان سنگ مي زنند  وقتي كه سنگشان به سر ني نمي رسد  سمت سكينه خواهرمان سنگ مي زنند  ازپاي نيزه فاطمه را دور كن پدر!  اين كورها به مادرمان سنگ مي زنند  بغض علي بهانه ي خوبي برايشان  حتي به سوي اصغرمان سنگ مي زنند آن دختري كه با پدرش رفت و دور شد... در كربلا جهيزيه اش جفت و جور شد  گفتم : كه كاخ مستي تان پايدار نيست  مردم لباس خاكي ما خنده دار نيست  مردان ما به نيزه و در كوچه هاي شهر  گرداندن زنان حرم افتخار نيست  اي بزدلان! ز بام به ما سنگ مي زنيد  در دستهاي بسته ي ما ذوالفقار نيست  در سختي و بلا به خدا تكيه مي كنيم  سر مي دهيم در ره او، اين شعار نيست  خونش به جوش آمده عباس؛ بس كنيد  پاي سر بريده كه جاي قمار نيست خون گريه مي كني!؟ به تو حق مي دهم عمو ديگر وسط  كشيده شده حرف  آبرو كار از تمسخر لب يحيي گذشته است از خيزران بپرس چه برما گذشته است 🔸شاعر: ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————