eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
387 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ اشعار _______________________ در اصل، تیر قلب پدر را هدف گرفت گرچه گلوی خشک پسر را هدف گرفت مُنّو علی الغریب، جگرسوز شد گلم آبش نداد بلکه جگر را هدف گرفت دست حسین زیر گلوی علی نشست تیری رسید، زیر و زِبَر را هدف گرفت تیری که ظهر سینه خورشید را شکافت در علقمه هلال قمر را هدف گرفت سر درد داشت مادر غم پرورش، رباب از آن زمان که حرمله سر را هدف گرفت بعد از علی، سکینه دگر قدکمان شده اینبار تیر، قدّ و کمر را هدف گرفت اصغر چقدر مثل عمو محسنش شده، آن روز در مدینه که در را هدف گرفت؟ تیر سه شعبه قصه ی ما را تمام کرد در اصل تیر قلب پدر را هدف گرفت 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار _______________________ ذبیح من که زخمت به خون بخشیده زیبایی  دهان خشک و چشم نیم بازت گشته دریایی  منم خورشید و تو همچون ستاره بر سر دوشم  رخت گردیده چون ماه بنی هاشم تماشایی  تبسم های تو دل برده از عباس و از اکبر  تلظی های تو داده حرم را شغل سقایی  به قد کوچک و سن کمت نازم که تا محشر  دهد زخم گلویت آب بر گل های زهرایی  تو دیشب تا سحر بیدار بودی و در اطرافت  صدای العطش گردیده بود آوای لالایی  تبسم کن که می بینم سر ببریده ات با من  چهل منزل کند بالای نیزه راه پیمایی  تمام تشنگان را بود بر لب حرفِ آب اما  تو بهر آب گفتن هم نبودت هیچ یارایی  زبس زیبا شدی برروی دستم دم به دم ازمن  گلویت دل ربایی می کند، رویت دل آرایی  به روی دست من ذبح تو بر من سخت اما  تو با لبخند خونینت به من دادی شکیبایی  اگر چه دم به دم رفتم زمیدان کشته آوردم  تو تا بودی مرا در دل نبود احساس تنهایی  🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار ___________________ ذبیح من که زخمت به خون بخشیده زیبایی  دهان خشک و چشم نیم بازت گشته دریایی  منم خورشید و تو همچون ستاره بر سر دوشم  رخت گردیده چون ماه بنی هاشم تماشایی  تبسم های تو دل برده از عباس و از اکبر  تلظی های تو داده حرم را شغل سقایی  به قد کوچک و سن کمت نازم که تا محشر  دهد زخم گلویت آب بر گل های زهرایی  تو دیشب تا سحر بیدار بودی و در اطرافت  صدای العطش گردیده بود آوای لالایی  تبسم کن که می بینم سر ببریده ات با من  چهل منزل کند بالای نیزه راه پیمایی  تمام تشنگان را بود بر لب حرفِ آب اما  تو بهر آب گفتن هم نبودت هیچ یارایی  زبس زیبا شدی برروی دستم دم به دم ازمن  گلویت دل ربایی می کند، رویت دل آرایی  به روی دست من ذبح تو بر من سخت اما  تو با لبخند خونینت به من دادی شکیبایی  اگر چه دم به دم رفتم زمیدان کشته آوردم  تو تا بودی مرا در دل نبود احساس تنهایی  🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار ____________________ روی غدیر دست بابا رفت بالا شد قتلگاهش دست بابا کرد لالا تیر سه شعبه هر دو را باهم زمین زد خون گلویش ریخته بر روی بابا از پوست آویزان شده این سر ز پیکر لب تشنه جان دادی بمیرم پیش دریا شرمنده ام از چشم های نیمه بازت خیری ندیدی مثل اکبر تو ز دنیا ماندم چه خاکی سر کنم حالا عزیزم شد ناله های مادرت از دور پیدا بابا عبا رویت کشیدم تا نبیند این مادر بی اصغر افتاده از پا 🔸شاعر : ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار _______________________ به تبسّم لب خشکیده ی خود وا میکرد هر زمانی که نظر بر رخ بابا میکرد قطره ای اشک چو بر صورت او می افتاد یادی از تشنه لبان لب دریا میکرد مثل ماهی که جدا از لب دریا باشد روی دستان پدر بود و تلظّی میکرد وَ پدر نیز برای لب عطشان پسر طلب آب غریبانه ز اعدا میکرد سند غربتش این بس که ازآن کوردلان چشمه ی آب بقا ، آب تمنّا میکرد روی دستان پدر ، حرمله سیرابش کرد مادرش غمزده از خیمه تماشا میکرد خنده بر تیرِ سه شعبه نزد اصغر ، هرگز او برای دل ما طرح معمّا میکرد فاطمه آمد و آغوش گشودش ، که بیا او هم از رویِ ادب خنده به زهرا میکرد در جهانی که بُود عشقِ علی ، نیست عجب معجزاتی که نفسهای مسیحا میکرد 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار _______________________ اصغر پسرم از نفس افتاد به دادم برسید داد از اینهمه بیداد، به دادم برسید تشنه ام ،شیر ندارم، چکنم؟ حیرانم باید آخر چه به او داد؟ به دادم برسید دیگر از شدت گرما و عطش همچو کویر چاک خورده لب نوزاد ، به دادم برسید بوی آب و،دل بی تاب و،سپاهی بی رحم طفلی و اینهمه جلاد،به دادم برسید آب،دامی ست،که دلبند مرا صید کند وای از حیله ی صیاد،به دادم برسید باپدر رفت وندانم چه شده کز میدان شاه پیغام فرستاد،به دادم برسید بارالها چه بلائی سرش آمده؟که حسین میزند اینهمه فریاد،به دادم برسید آن کماندار،که تیرش کمی از نیزه نداشت گشته اینقدر چرا شاد؟به دادم برسید 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
. ☑️بنداول بخواب ای اصغر عمو رفت آب بیاره بخواب ای اصغر مادرت شیرنداره بخواب ای اصغر کاشکی بارون بباره بخواب ای اصغر هی نده من و عذاب بخواب ای اصغر بمیره برات رباب بخواب ای اصغر لااقل یکم بخواب بخواب ای اصغر«۲» .... بخواب دیگه در نمیاد صدات قربونه خشکی های رو لبات شرمندتم شیر ندارم علی الهی مادرت بشه فدات آه و واویلا یاعلی اصغر«ع» ☑️بنددوم به روی دستام با سه شعبه زدنت به روی دستام پره خون شد دهنت به روی دستام لب تشنه کشتنت ..... سه شعبه زد تا حرمله ی بی حیا منم افتادم ازنفس دیگه بابا چه جوری آخه من برم خیمه ها . بگو چه خاکی بریزم به سر چه جور بدم به خیمه ها خبر با چه رویی برا رباب بگم به روی دستم زدی بال و پر ..... آه و واویلا یاعلی اصغر«ع» https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار ___________________ تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد جوان ترین قبیله، قبیله پیر تو شد اذان بگو که اذانت دل از بلال ربود صفا بده به نمازم، نماز گیر تو شد تو می روی به سلامت، دعام پشت سرت نگاه عمه ی تو جوشنِ کبیر تو شد برای العطشت، کام تشنه ی من و تو ببین برادرم عباس سربزیر تو شد چقدر دور و بر تو شلوغ شد ناگاه چقدر دست اجل راهی مسیر تو شد چه آمده به سر من که خواهرم زینب ز خیمه آمده بیرون و مستجیر تو شد چه آمده به سر تو، علی اکبرمن کنار این تن پرپر، حسین پیر تو شد برای بدرقه ی شرحه شرحه‌ی جسمت ببین پیمبر خاتم عبابگیر تو شد 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار ______________________ تا که عقابت با سوارِ خویش، پر زد طوفانِ پاییزی به باغ من ضرر زد آه ای امید خیمه‌ها !؛ وقتی که رفتی افتاد، از پا زینب و دستی به سر زد بالا بلندم !؛ کاش می‌بستی نقابی چشمِ حرامی‌ها تو را آخر نظر زد ای سَروِ گلزارم ؛! خمیدم تا که دیدم گلچین؛ عصای پیری‌ام را با تبر زد «اولادُنا اَکبادُنا» تفسیرش این است هر زخمِ تو؛ زخمِ عمیقی بر جگر زد آیینه‌ی من !؛ با شکستِ تو شکستم هر کس تو را زد؛ ضربه‌ای هم بر پدر زد با هر رجز تا اینکه گفتی نام خود را با بغض حیدر؛ دشمنت هم بیشتر زد ای کاش، دیگر هیچ بابایی نبیند این آتشی که بر دلم داغ پسر زد جان خودم را می‌دهم؛ اما تو برگرد ای کاش می‌شد؛ چون به جان تو می‌ارزد 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار ___________________ چقدر ابن ملجم اینجا هست که زده ضربه ها به فرق سرت اربا اربا شدی به عشق علی میکند خاک غم به سر پدرت اینقدر پا نکش زمین بابا از عطش تیر میکشد جگرت چه بلایی سر تو اوردند میچکد خون زدیده های ترت زده آتش به کل جان و تنم این نفسهای گرم و شعله ورت من خودم یک کویر بی ابم که لبم را نشانده ام به لبت سنگ و شمشیر و نیزه میبینم همه جا ریخته به دورو برت چشم خود وا کن و بگو بابا چه کسی اینچنین زده کمرت این همه دست و پا نزن ُمردم کشته من را شکاف روی سرت پاشو عمه رسیده لطمه زنان میدهم جان مادرم قسمت لحظه جمع پیکرت دیدم چقدر کم شده ست از بدنت 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️
✅ اشعار _____________________ خواست با دستش ببندد پلکِ پَرپر را نشُد خواست تا با گریه شویَد پلکِ دیگر را نشُد رویِ زانو چار دست و پا رسیده بر سَرَش خواست زینب نشنود لبخندِ لشگر را نشُد گفت بابایی بگو اما فقط یک "با" شنید هرچه می‌کوشید گویَد حرفِ آخر را نشُد با دو انگشتش میانِ حَلق دنبال چه است؟ خواست تا بیرون کِشَد یک تکه خنجر را نشُد  خُرده‌هایی استخوان از سینه بالا میرَوند خواست تا خالی کُنَد هربار حنجر را نشُد خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشُد خواست بابا هم کِشَد تا خیمه خواهر را نشُد غیرتی‌اش کرد شاید چشمها را وا کند هِی نشان می‌داد خاکِ رویِ معجر را نشُد خواست بردارد از این پاشیده در آغوشِ خویش دست را  پا را  نشُد  تَن را نشُد  سر را نشُد 🔸شاعر: ________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️