هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
خیال کن که پر از زخم ، پیکرت باشد
شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد
خیال کن هدف سنگ های کوفه و شام
به روی نیزه سر دو برادرت باشد
فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست
و جمله های"حواست به معجرت باشد"
خیال کن حرمت بی پناه مانده و بعد
به روی نی سر سردار لشگرت باشد
کنار عمۀ سادات، یکطرف، شمر و
سنان و حرمله هم سمت دیگرت باشد
خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دست بسته کماکان مقدرت باشد
خیال کن همه اینها که گفته ام هستند
علاوه بر همه توهین به مادرت باشد
یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد
و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب
نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد
و باز از همه بدتر که مدت سی سال
تمام آن جلوی دیدهء ترت باشد
به اشک حضرت سجاد می خورم سوگند
که دیده هر چه که گفتیم ، باورت باشد
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
_________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
همان وقتی که خنجر از تن خورشید سر می خواست
امامت از دل آتش چنان ققنوس بر می خاست
علی باشی و در میدان نجنگی ، داغ از این بدتر؟
خدا اورا به بزم عشق بازی شعله ور می خواست
علی در خونِ خود پرپر علی با تیرِ در حنجر
علی از شعله سوزان تر علی بودن هنر می خواست
نباید شعلهء این ماجرا یک لحظه بنشیند
عبایش سوخت در آتش که آتش بال و پر می خواست
به پای این کبوتر نامه ای از جنس زنجیر است
که فریاد بلند تشنگان پیغامبر می خواست
مصیبت تازه بعداز کربلا آغاز شد یعنی
به غیر از خونِ تن ، دشمن از او خون جگر می خواست
خرابه خیزران خنیاگری ها خارجی خواندن
نمک از زخم هایش زخم های تازه تر می خواست
امامت را زنی با خود به هر جان کندنی می برد
که زینب بود ، اگر او زیر دست و پا سپر می خواست
پدر لب تشنه جان داد و گذشت اما تمام عمر
صدای گریهء باران چه از جان پسر می خواست
غریب است آنچنان کعبه میان آشنایانش
که استعلام حقانیتش را از حجر می خواست
🔸شاعر:
#سیدحمیدرضا_برقعی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
من چهل سال غم و غصه مکرر دیدم
نرود از نظرم آنچه که آخر دیدم
بلبلان از غم گلها همه بیتاب شدند
غنچه ها را همه پژمرده و پرپر دیدم
کوچه ی تنگ ندیدم چو عمویم امّا
تنگی قتلگه و پیکر بی سر دیدم
مات و مبهوت نظر کردم و فریاد زدم
جای یک زخم هلالی روی پیکر دیدم
آنچه من دیده ام ای کاش نبیند چشمی
من خودم کاکل او در کف لشکر دیدم
از همه سختی گودال همین بس باشد
قتل صبر پدر و نیزه و خنجر دیدم
بوریا جمع تنش را همه بر عهده گرفت
پی انگشت پدر در همه جا گردیدم
با عبا جمع نمودم که نریزد عباس
پاره های تنِ سقای دلاور دیدم
کاش می مردم ازاین غم که نبینم امّا
چادر سوخته وپاره ی خواهر دیدم
وای از شام که ناموس خدا را بردند
خنده و هلهله در مردم کافر دیدم
سخت تر از همه بازار یهودی ها بود
عمه ها را همه در حالت مضطر دیدم
سخن از برده فروشی شد و لرزید رباب
به روی نیزه سرشک علی اصغر دیدم
🔸شاعر:
#محمود_اسدی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
پیرمرد ِ بلا کشیده منم
پسرِ شاه سربریده منم
روضه خوانی که هرچه می گوید
با دوچشم کبود دیده منم
آنکه از ناقه دید بانوئی
پایِ یک بوسه شد خمیده منم
آن امامی که با تنی تب دار
عقبِ ناقه ها دویده منم
آنکه وقت فرار از خیمه
نالة دختران شنیده منم
آنکه در بین بوریا دلِ شب
پیکر یک امام چیده منم
آنکه درگوشة خرابة شام
دفن کرده گلی شهیده منم
همة روضه ها کنار ولی
آنکه بازار شام دیده منم
روضه را باز میکنم امشب
سخن آغاز میکنم امشب
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام
کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام
ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام
آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام
قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام
دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام
گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام
جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام
در میان ِ چهار هزار رقاص
گریه در ازدحام وای از شام
سر وتشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام
لعنتی در کنارِ سر میریخت
میِ باقیِ جام وای از شام
سرخ موئی اشاره کرد و یزید
گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام
من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
تا که چشمش به آب می افتد
یادِ طفل رباب می افتد
کوهِ آتشفشان اندوه است
از نگاهش مُذاب می افتد
پلک هایش که بسته می گردند
پرده های حجاب می افتد
نیمه شب خوابِ "شام" می بیند
نیمه شب ها ز خواب می افتد
نمکی چشم شور شامی ها
روی قلبی کباب می افتد
روی گلبرگ یاس های حرم
اثرات طناب می افتد
یاد آن خیزران و تشت طلا
یاد بزم شراب می افتد
شام را قتلگاه می بیند
نیزه ها را،"نگاه" می بیند
مثل کرببلا در اینجا هم
روبه رویش سپاه می بیند
تا تماشا شوند بین گذر
همه جا سدِّ راه می بیند
کوچه کوچه به گریه می افتد
کوچه کوچه گناه می بیند
معجری پاره پاره افتاده
یا که او اشتباه می بیند؟
تنِ دخترسه ساله ای را،آه..
از کبودی سیاه می بیند
بین آن ازدحام جان فرسا
عمه را گاه گاه..،می بیند
عمه را بین آن همه نامرد...
عمه را بی پناه می بیند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
پسر مادرِ آبی؛ پدر اشک شدی
در مسیر غمِ خود همسفر اشک شدی
آسمان خیس شد از بارش بارانِ زمین
تا که بالا برود؛ بال و پر اشک شدی
در دل سوختهات یک غمِ چندین سالهست
چشم تو مقتل مکشوفهای از گودال است
لحظهی شعر نوشتن قلمم میلرزد
موقعِ گفتن از این روضه زبانم لال است
تنِ تو تب زده بود و تنِ بابا بر خاک
نیزهای شد قلمِ مقتل و شد دفتر؛ خاک
تا نوشتند، حسین بن علی را کشتیم ...
آسمان خورد زمین؛ ریخت زمین بر سر؛ خاک
روی نی رفت، سری؛ دور و برش هلهله شد
دُزدها حمله نمودند، حرم ولوله شد
لرزش شانهی تو قافیه را ریخت بهم
وای، ناموسِ خدا همسفر حرمله شد
مهربان؛ با دلِ تو گردش ایام نشد
گریه کردی همه جا و دلت آرام نشد
کوفه و کربوبلا داغ، فراوان دیدی
آه، اما بخدا هیچ کجا شام نشد
وای، از شهرِ بلاخیز و حسودیهایش
دستهای بزنش؛ جای کبودیهایش
همهی بغضِ علی جمع شد و خالی شد
بر سر قافله با دستِ یهودیهایش
قدّ یک عمر، فقط رنج کشیدن سخت است
آه، هر ثانیه را زهر چشیدن سخت است
قصهی خاطرههای تو تمامش روضه ست
تو چهها دیدهای آخر که شنیدن سخت است ؟!
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم
من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم
کسی نمانده برایم غریب میمیرم
کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم
کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد
کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد
قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم
نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم
چگونه با که بگویم غروب غمگین است
غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است
من اشکِ بی کسیِ خیمهگاه را دیدم
میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم
که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست
به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست
حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند
تمام نیزه بهدوشان پِیِسرش بودند
به یک طرف به جگر شعله خواهرش میزد
به یک طرف به سر و سینه مادرش میزد
چگونه با که بگویم غروب را دیدم
به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم
صدای هلهلهها تا به گوش ما آمد
صدای حرمله از پشت خیمهها آمد
به پشتِ خیمه نوکِ نیزهای زمین میخورد
کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی میبُرد
حرامیان نه فقط گاهواره میبُردند
لباس را زِ تَنی پاره پاره میبُردند
به رویِ دوش همه تازیانه میآمد
زِ گوشهای همه گوشواره میبُردند
درونِ خیمه زمینگیر بودم اما سوخت
تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت
زِ داغ تاول آتش صدای ما میسوخت
میان شعله سر و دست و پایِ ما میسوخت
چگونه با که بگویم حکایتِ سر را
حکایت عطش و خیزران و پیکر را
زمانِ غارت ما بود و خندهی دشمن
که دید چشم غریبم دو چشمِ خواهر را
نمیرود زِ خیالم دَمی که میدیدم
به سمت نیزهی بابا نگاهِ دختر را
دوید کودکی و یک نفر به دنبالش
گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم
من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم
کسی نمانده برایم غریب میمیرم
کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم
کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد
کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد
قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم
نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم
چگونه با که بگویم غروب غمگین است
غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است
من اشکِ بی کسیِ خیمهگاه را دیدم
میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم
که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست
به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست
حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند
تمام نیزه بهدوشان پِیِسرش بودند
به یک طرف به جگر شعله خواهرش میزد
به یک طرف به سر و سینه مادرش میزد
چگونه با که بگویم غروب را دیدم
به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم
صدای هلهلهها تا به گوش ما آمد
صدای حرمله از پشت خیمهها آمد
به پشتِ خیمه نوکِ نیزهای زمین میخورد
کسی به خنده سرِ کوچکی به نِی میبُرد
حرامیان نه فقط گاهواره میبُردند
لباس را زِ تَنی پاره پاره میبُردند
به رویِ دوش همه تازیانه میآمد
زِ گوشهای همه گوشواره میبُردند
درونِ خیمه زمینگیر بودم اما سوخت
تمامِ بستر من با خیام یکجا سوخت
زِ داغ تاول آتش صدای ما میسوخت
میان شعله سر و دست و پایِ ما میسوخت
چگونه با که بگویم حکایتِ سر را
حکایت عطش و خیزران و پیکر را
زمانِ غارت ما بود و خندهی دشمن
که دید چشم غریبم دو چشمِ خواهر را
نمیرود زِ خیالم دَمی که میدیدم
به سمت نیزهی بابا نگاهِ دختر را
دوید کودکی و یک نفر به دنبالش
گرفت پنجه به زلف و کشید معجر را
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_______________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
دریا به دیدگان ترم گریه می کند
آتش به قلب شعله ورم گریه می کند
خون می چکد زدیده يِ خون بار ِ سلسله
زنجیر هم به بال وپرم گریه می کند
با کعب نی دهند تسلیِّ خاطرش
هر دَم سه ساله همسفرم گریه می کند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان ِ شام
دیدم به نی سر ِ پدرم گریه می کند
چشم رباب تا به سر اصغرش فتاد
گفتا هنوزهم پسرم گریه می کند
برداغ جان گداز اسیری عمه ام
هر صبح و شام منتظرم گریه می کند
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
بعد از آن واقعه ی سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوخته ی کرب و بلا سهم تو شد
بعد از آن واقعه هفتاد و دو آئینه شکست
ناگهان داغ دل آینهها سهم تو شد
بعد از آن واقعه آشوب قیامت برخاست
بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت
خطبه ی اشک برای شُهدا سهم تو شد
بعد از آن واقعه در هروله ی آتش و خون
در شب خوف و خطر خطبه ی "لا" سهم تو شد
بعد از آن واقعه در فصلِ شبیخونِ ستم
خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد
خیمه ی نور تو در فتنه ی شب سوخت ولی
کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای زینت سجاده ی عشق
از دل ات آینه جوشید؛ دعا سهم تو شد
بعد از آن واقعه، ای کاش که می مُردم من
مصلحت نیست بگویم؛ که چهها سهم تو شد
بعد از آن واقعه ی سُرخ ، حقیقت گل کرد
کربلا در تو درخشید، خدا سهم تو شد
🔸شاعر:
#رضا_اسماعیلی
________________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#مرثیه_امام_سجاد
قسمت این بود بال و پر نزنی
مرد بیمار خیمه ها باشی
حکمت این بود روی نی نروی
راوی رنج نینوا باشی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعرین روضه نشینان ☝️☝️☝️🌸
#زمینه_شهات_امام_سجاد_ع
#سبک_ریان_بن_الشبیب
#دنبال_قافله
☑️بنداول
دنبال قافله به دستم سلسله
می دویدم
با تنی مجروح و پای پر ابله
می دویدم
.....
به یاد اصغر رباب می سوخت رباب می سوخت رباب می سوخت
با دیده ی تر رباب می سوخت رباب می سوخت رباب می سوخت
با قلبه مضطر رباب می سوخت رباب می سوخت رباب می سوخت
تو هرمکان رو نی زدن چوب به لب بابام
میونه بزم مِی زدن چوب به لب بابام
بابای بی سر غریب مادر
☑️بنددوم
می خوردیم بی امون لگد و تازیون
از این و اون
می دیدم که می زد به لبت خیزرون
با چشمه خون
یه عده اشرار
زدن مارو زدن مارو زدن مارو
تو کوچه بازار
زدن مارو زدن مارو زدن مارو
میونه انظار
زدن مارو زدن مارو زدن مارو زدن مارو
چهل ساله کارم
فقط گریه س فقط گریه س فقط گریه س
چهل ساله یارم
فقط آه و فقط ناله س فقط ناله س
بابای بی سر غریب مادر
☑️بندسوم
ای وای از شهرشام ای وای از دحام
ای وای ای وای
ای وای از کوچه و از نگاه عوام
ای وای ای وای
به اشکای ما
می خندیدن می خندبدن می خندیدن
دور و بر ما
می رقصیدن می رقصیدن می رقصیدن
حال مارو که
نفهمیدن نفهمیدن نفهمیدن نفهمیدن
چهل ساله کارم
فقط گریه س فقط گریه س فقط گریه س
چهل ساله یارم
فقط آه و فقط ناله س فقط ناله س
بابای بی سر غریب مادر
☑️بندچهارم
می بینم گهواره بچه ای شیر خواره
محزونمی شم
می بینم هر جایی روسریه پاره
گریون می شم
چهل ساله کارم
فقط روضه س فقط روضه س فقط روضه س
چهل ساله کارم
فقط نوحه س فقط نوحه س فقط نوحه س
چهل ساله کارم
فقط گریه س فقط گریه س فقط گریه س
بابای بی سر غریب مادر
#شعرای_آیینی
#رضا_نصابی
#مجید_مرادزاده
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#زمینه_اسارت_اهل_بیت_ع
#سبک_ریان_بن_الشبیب
#بازجرکشتن_تورو
🔘🔘🔘🔘
☑️بنداول
با زجر کشتن تورو با صبر کشتن تورو
اخر این قوم
ماه نیزه نشین خواهرت و ببین
بین مردم
....
با تازیونه
زدن مارو زدن ما رو زدن مارو زدن مارو
چه وحشیونه
زدن مارو زدن مارو زدن مارو
خنجر از روی کین از دست اون لعین
شد حاصلت
لگد خرد دخترت سیلی خرد خواهرت
از قاتلت
تو رفتی و رفتم
تو بازارا تو بازارا تو بازارا
تورفتی و دیدم
چه ازلرا ازارا ازارا ازارا
غریب مادر عزیزخواهر
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
☑️بنددوم
از بعد قتلگاه/شد کارم اشک و آه
ای وای ای وای
مِن بعدِالکربلا/آه از شام بلا
ای وای ای وای
توکوفه داداش کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم
کنار رأست کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم
ای وای از کوفیا/مردای بی حیا
هرجا هرجا
میگرفتن نشون سرها رو بی امون
رونیزه ها
هزار دفه مُردم داداش مُردم داداش مُردم داداش مُردم
سنگ جفا خوردم داداش مُردم داداش مُردم
غریب مادر عزیزخواهر
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_6042111549076669809.ogg
569.2K
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#زمینه_اسارت_اهل_بیت_ع
#سبک_ریان_بن_الشبیب
#بازجرکشتن_تورو
🔘🔘🔘🔘
☑️بنداول
با زجر کشتن تورو با صبر کشتن تورو
اخر این قوم
ماه نیزه نشین خواهرت و ببین
بین مردم
....
با تازیونه
زدن مارو زدن ما رو زدن مارو زدن مارو
چه وحشیونه
زدن مارو زدن مارو زدن مارو
خنجر از روی کین از دست اون لعین
شد حاصلت
لگد خرد دخترت سیلی خرد خواهرت
از قاتلت
تو رفتی و رفتم
تو بازارا تو بازارا تو بازارا
تورفتی و دیدم
چه ازلرا ازارا ازارا ازارا
غریب مادر عزیزخواهر
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
☑️بنددوم
از بعد قتلگاه/شد کارم اشک و آه
ای وای ای وای
مِن بعدِالکربلا/آه از شام بلا
ای وای ای وای
توکوفه داداش کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم
کنار رأست کتک خوردیم تا که اسمت رو میبردیم
ای وای از کوفیا/مردای بی حیا
هرجا هرجا
میگرفتن نشون سرها رو بی امون
رونیزه ها
هزار دفه مُردم داداش مُردم داداش مُردم داداش مُردم
سنگ جفا خوردم داداش مُردم داداش مُردم
غریب مادر عزیزخواهر
┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_6042111549076669811.ogg
380.8K
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#شور_زمینه_واحد
#وفات_و_ایام_اسارت_حضرت_زینب_س
#سبک_گل_پونه_ها
#بنگر_به_این_حال_پریشان
🌹🌹🌹
✅بند اول
بنگر به این حال پریشان
بنگر به این چشمان گریان
یاحسین یاحسین جان
💧💧
داروندارم ای برادر رفته غارت
چیزی نماند از زینب تو دراسارت
💧💧
تادشمنت برنیزه ها میکرد اشاره
هجده سربریده را کردم نظاره
💦💦
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦
✅بنددوم
جان همه در تاب و درتب
که راس تو بالای نی سالار زینب
💧💧
ای بی وفا با مایی و اما چه دوری
گاهی بع دیر راهبی گه درتنوری
💧💧
یک دم نظربرزینبت کن سربریده
بنگر که از داغ غمت قدش خمیده
💦💦
مظلوم حسین جان مظلوم حسین جان
💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦
✅بندسوم
یک لحظه اسایی ندارم
گوید رقیه عمه بابایی ندارم
یاحسین بیقرارم
💧💧💧
بنگر برادر خسته بال و دست بستم
شرمنده ام گربعدتو من زنده هستم
💧💧💧
اهی حزین در این دل زارم نشیند
تاکه ربابه اصغرش برنیزه بیند
💦💦💦
مظلوم حسین مظلوم حسین جان
#شاعر_سبک_ساز_ڪربلایے_مجید_مراد_زاده
•┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات)
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_338925932435735577.amr
153.5K
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_338925932435735576.amr
165.2K
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_338925932435735575.amr
182.6K
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
#واحد_تک_حضرت_زینب_س
#سبک_بر_مشام
#زندگی_ما_شده_وقف_عزای_زینب
🌹🌹🌹
زندگیه ما شده وقف عزای زینب(س)
شوره روضه ها مونه فقط برای زینب (س)
هر کی سنگری داره بهش پناهنده بشه
ما محبین همگی تحت لوای زینب(س)
جای دیگه نمی ریم به زیر دینیم به خدا
کجای دنیا داره مثل صفای زینب (س)
یازینب یازینب (س)
ما که هیچی همیشه ورد زبونه شهدا
این بوده شهید بشن فقط برای زینب (س)
میون سینه زنا وقتی که لطمه میزنیم
می خونیم با هروله جان به فدای زینب (س)
خوش به حاله اونی که شده مدافعه حرم
جونشو گذاشت برا صحن وسرای زینب(س)
برمشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
بردلم ترسم بماند ارزوی کربلا
تشنه ی اب فراتم ای اجل مهلت بده
تابگیرم دربغل قبرشهید کربلا
یازینب یازینب (س)
#شاعر_سبک_ساز_ڪربلایے_مجید_مراد_زاده
•┈┈┈┈••✦•••✿•••✦••┈┈┈┈┈•
نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات)
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
4_6010315274824187919.ogg
267.7K
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️