eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
386 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
استراحت کن کمی تا صبح بیداری بس است پلک هایت سوخته پس گریه و زاری بس است خانه ام جارو نمی خواهد به خود زحمت نده با قدی خم ایستادن های اجباری بس است دستْ  بر  دیوارْ  دردِ  سینه  را  پنهان  نکن خنده های بی رمق از روی ناچاری بس است بانوی خانه، نفس را هم به سختی میکشی میشود از پختن نان دست برداری، بس است صورتِ زخمی و بازویِ کبود و چشمِ تار فاطمه شرمنده ام از من طرفداری بس است نا امیدم ای امیدم بسترت  را  جمع کن  هیچ جایی در لباست نیست گل کاری بس است... 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
آنکس که زد به روی تو باید زند نقاب از من نگیر رو که شدم از خجالت آب هر شب کنار آهِ تو من آه می کشم در خاکِ بستر تو علی شد ، ابوتراب در بین بی محلیِ یک شهر ، فاطمه قنفذ به خنده ، جان مرا میدهد عذاب شرمنده ام از این که ورم کرده بازویت سهم تو تازیانه شد و سهم من طناب زهرا به خونِ محسنمان می خورم قسم روزِ قیامتی رسد و می شود حساب اعجل وفات ، قصه به جانم نشانده است زهرا همیشه ذکر تو بوده است مستجاب نه سال ، در کنار تو چون لحظه ای گذشت اینقدر بهر پر زدن خود نکن شتاب 🔸شاعر: _______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید از همان لحظه که، گستاخیِ آتش گل کرد جگرش سوخت و از داغِ پدر درد کشید میخ با آتش و دیوار تبانی می کرد بیهوا تا که لگد خورد به «در»! درد کشید جانش آمد به لب و آنچه نباید می شد تا که شش ماهه پسر گشت سپر درد کشید پشتِ در آیه ای از سورۂ کوثر جان داد گفت «یافضّه خذیني» و کمردرد کشید با همان دست که با آه می آمد بالا دستمالی به سرش بست و چه سردرد کشید در خودش ریخت غمش را همۂ روز، ولی... شب چه بیتاب شد و تا به سحر درد کشید به علی(ع) گفت عزیزم به خدا رفتنی ام خودش از گفتنِ این حرف و خبر درد کشید بارها دست به زانو زد و برخواست علی(ع)... تا که تابوت بسازد چقدَر درد کشید! 🔸شاعر: ______________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
غصه،به غصه ی دل من گریه می کند بر این خمیده،سرو چمن گریه می کند از لحضه ای که دید چسان بازویم شکست زینب به جای حرف زدن گریه می کند من گریه می کنم به غم و غربت علی حیدر برای پهلوی من گریه می کند با هر نفس تمام تنم تیر می کشد حتی زمان غسل،کفن گریه می کند مسمار بین سینه ی من بود و سوختم دیدم که میخ هم به بدن گریه می کند حرفی به لب میآورم از کوچه ها ولی با دیدن مغیره، حسن گریه می کند 🔸شاعر: ______________________
شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت موی او را دوباره «شانه» کند باید انگار جای بازوی خود مادرش شانه را بهانه کند زینب از دست های لرزانش خوب فهمید هُرم آتش را مادرش زیر لب چنین می گفت با تو هم اینچنین زمانه کند اشک ها شان برای هم زیباست کربلا و مدینه ای بر پاست زینب افتاده است یاد غلاف مادرش یاد تازیانه کند آن زمانی که دید آتش را آستین در دهان گذاشت ولی خوب فهمید روز عاشورا خیمه ها را عدو نشانه کند درب آتش گرفته سویی بود روی دیوار جای خون مانده با وجود هجوم خاکستر خانه را او چگونه خانه کند حرف های علی و زهرا هم خود چنان روضه ایست مکشوفه آن زمانی که فاطمه می گفت تشیعش را علی شبانه کند 🔸شاعر: ________________________
یا فِضّه خُذینی که دگر تاب ندارم مانند علی بی کسم اَحباب ندارم پیغام مرا زود به حیدر برسانید: جز گوشه ی اَبروی تو محراب ندارم باید که بپوشانم از او چهره ی خود را با زخم و کبودی رخ مهتاب ندارم طِفلی حسنم دیده که نامرد مرا زد با گریه بمن گفت: دگر خواب ندارم فِضّه بگمانم که حسینم زده فریاد: مادر شده ام تشنه ولی آب ندارم دیدم که علی خیره به در مانده و با خود می گوید از این پس گل نایاب ندارم پنهانی و شب دفن کنید این تن من را یک دلخوشی از این دو سه اَصحاب ندارم پهلو و سر و صورت و بازو، در و مِسمار یا فِضّه خُذینی که دگر تاب ندارم 🔸شاعر: _______________________
دنیای بی زهرا شبیه یک سراب است هستی بدون حضرتش نقشی بر آب است اصلاً بدون فاطمه بودن، عذاب است هرکس که بی زهرا شود، در اضطراب است هرکس که شد بی فاطمه تنهاست، تنها سرمایه‌ی هستی فقط زهراست، زهرا زهرا کجا و آن همه آزار، ای وای زهرا کجا و در کجا، دیوار، ای وای انسیه ی احمد کجا و نار، ای وای حورا کجا و ضربه ی مسمار، ای وای بین در و دیوار و آتش بود زهرا با دشمنان هم در کشاکش بود زهرا افسوس مشتی دیو و دد از او گذشتند با ضربه ی مشت و لگد از او گذشتند بر دست او شلاق زد، از او گذشتند فریاد زد: "بابا مدد!" از او گذشتند یک لحظه یاد محسنش افتاد و افتاد یک صیحه از عمق جگر سر داد و افتاد 🔸شاعر : _______________________
به خدا علت ایجاد دو عالم زهراست پاره ی پیکر پیغمبر خاتم زهراست بهترین مایه ی آرامش جانِ مولا شادی قلب نبیُّ الَه اعظم زهراست نه فقط الگوی زن های زمانش بوده الگوی آسیه و اسوه ی مریم زهراست و بهشت است که زیر قدمش خلق شده جلوه ی معنوی کوثر و زمزم زهراست گریه کن های حسین بن علی می دانند اولین گریه کن ماه محرم زهراست هر که آمد سر این سفره خودش آورده بانی اصلی این بیرق و پرچم زهراست اشک را روزی ما کرد خود این بانو صاحب اصلی این بارش نم نم زهراست حیف از این فاطمه که پشت در افتاد زمین آن که شد قامتش از جور و جفا خم زهراست آه ما گریه کن قد خم زهراییم آه ما گریه کن عمر کم زهراییم 🔸شاعر: ______________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
من بیمار، مداوا نکند خوشنودم  غم طبیبم شده و مرگ شده بهبودم  هیچ کس نیست، که باری ز دلم بردارد  عاقبت داغ و غم و درد کند نابودم!  اشک بس ریخته ام، هرکه ببیند گوید  سرو بشکسته ی خم گشته، کنار جویم!  گه ز حق، مرگ طلب می کنم و گه گویم  کاش می بودم و غمخوار علی می بودم  زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست  سند مستندم: بازوی خون آلودم!  من نفس می زدم و او کف افسوس به هم  من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!  ای اجل! پا به سر من ز محبت بگذار!  جز تو کس نیست که از لطف کند خوشنودم.  🔸شاعر: __________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
اصلاً خودَش می خواست اینجا کَم ‌بماند او رفت تاکه هم نماند هم بماند عالِم ترین عَلامه ها گفتند : او رفت تا در غمِ این عالِمه عالَم بماند از بس که عفت داشت باید روضه اش هم در چادری از جنس ابریشم بماند (دَر)ها همه یک روضه ی بازند تا باز این زخمِ بازِ شیعه بی مَرهم بماند در روضهْ چایِ (قند پهلو) هم برآن شد تا داغمان در (سینه) تازه دم بماند! بانو نشد در مهربانی سُست هرگز تا پایه های عَرش هم محکم بماند شُد صورتَش یک سیبِ سُرخ امّا بَدان را بخشید تا روی زمین آدم بماند آری شکستند و شکستند و شکستند هم حرمتَش را هم دلَش را هم... بماند! 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
۴۵_روز ناله کم کن تا نبینی بر لبانم آه را غصه ی تو داده بر من این غمِ جانکاه را   میکنی این خانه را خود رو براه و میبری از دو پای حیدرت بانو توانِ راه را   خوب میدانم چه دردی در وجودت میکشی زانکه دیدم دودِ بر در...خونِ بر درگاه را   با پرِ چادر مپوشان صورتت از روی من تا ببینم محرمم آن چهره ی چون ماه را   رو به درگاه خدا کن دست خود بالا ببر کن دعایی حالِ این قوم بدِ گمراه را   گر که میخواهی نمیرم جان زهرا قطع کن گریه های جانگداز و ناله ی ناگاه را   میروی تو میرود سنگ صبورِ خانه ام میروم تا پر کنم از غصه هایم چاه را    🔸شاعر: ___________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
آن لحظه ای که حرمت آل عبا شکست ارکان عرش وفرش و زمین و سما شکست میخانه شعله ور شد و پیمانه غرق خون گویا سبوی میکده ی کبریا شکست آیینه ی پُر از تَرَک خانه ی علی باضرب تازیانه و در زیر پا شکست بازو کبود و سینه گرفتار میخ شد بعد از فشار ، پهلوی خیر النسا شکست پروانه بین شعله فقط بال و پر زده ای وای از اینکه بال و پرش بی صدا شکست سقط جنین و زخم زبان شد نصیب او کوثر به خون نشست و دل هل اتی شکست با ناله ای که فاطمه زد یا ابا الحسن رکن و مقام و کعبه و سعی و صفا شکست جام بلا به دست علی بود و آن میان حتما غرور و غیرت شاه ولا شکست بغض علی به سینه ی اهل سقیفه بود بعد از نبی تمامی حجب و حیا شکست این کینه ها قضا و قدر را به خون کشید وقتی حریم خیمه ی خون خدا شکست وقت غروب و غارت اهل حرم که شد عیسی به سینه میزد و موسی عصا شکست یک عده بی حیا به تنی سنگ میزدند دندان و استخوان شَهِ نینوا شکست با نیزه ای که رفته میان گلوی او پشت و پناه زینب مشکل گشا شکست ازبس که تیرو نیزه به رخسار او زدند روی عزیز اهل کسا بی هوا شکست 🔸شاعر: __________________________ https://eitaa.com/rozeneshinan ♻️درگاه شاعرین روضه نشینان ⬆️