eitaa logo
🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
2.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
386 ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ وداع با محرم‌ ماه صفر رسیده و وقت سفر شده با کاروان گریه دلم خونجگر شده یک کاروان ستاره که خورشید شام بود با دختری که مرثیه خوان پدر شده از بس به یاد روضه ی بابا دلش شکست بغضی که داشت از غم دل، پر ثمر شده از اربعین نگو که سراپا خجالتم از اربعین نگو که دلم در به در شده پای پیاده، صحن نجف تا به کربلا در این مسیر فصل عزا تازه تر شده هر کس برای داغ نبی گریه می کند از الطفات فاطمه صاحب اثر شده هر جا دلم گرفت حسن را صدا زدم عمرم فقط به حرمت این عشق سر شده مشهد، مدینه، یا نجف و شهر کربلا گریه برای اهل سفر بال و پر شده ماه محرّم آمد و با هرچه داشت رفت حسرت به روی سینه ی عالم گذاشت؛ رفت . 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
✅ وداع با محرم بوی فراق می دهد این گریه های من ماتم گرفته شال سیاه عزای من شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام آقا ببخش در گذر از این خطای من   با زعفران شهر خراسان نمی شود؟ رنگی دهی امام زمان بر حنای من؟ از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام چیزی نمانده مثل شما از صدای من با نوحه های این دهه ی آخر محرم شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من ای خوش حساب مزد مرا زودتر بده بعد از دو محرم چه شد کربلای من؟ سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام این چشم خیس،چشمه ی آب بقای من من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم جایی گرفته حضرت زهرا برای من  🔸شاعر: ؟؟؟ ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
✅ وداع با محرم وقتش رسیده با شما معنا بگیریم با عشق تو در هر محرّم پا بگیریم کوچک ترین ها با شما خیلی بزرگ است قطره شدیم اندازه ی دریا بگیریم تنها دلیل زندگی حبّ الحسین است خوب است بین مجلس تو جا بگیریم لیلا تو باشی عالمی اهل جنون است باید که ماهم راه صحرا را بگیریم دیوانگی از عشق تو تحکیم عقل است ما حکم خود از عالم بالا بگیریم دستان ما خالی ست پیش ماه بی دست تا خرجی یک سال از سقا بگیریم سی روز ماه روضه دیگر وقت آن است ما مزد خود از حضرت زهرا بگیریم باشد تمام آرزویم صاف و ساده این اربعین تا کربلا پای پیاده 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط فهمی به من بده که بخواهم تو را فقط دردی حواله کن که بفهمم چه میکشی؟ بی فایده ست ناله ی آقا بیا فقط پایی بده که در به در خیمه ات شویم فانی شویم در جَلَوات شما فقط هوشی بده که وقت بلایا و فتنه ها تکیه کنیم بر غم آل عبا فقط جانی بده به پای نگاهت فدا کنم پرپر زدن ز عشق تو دارد صفا فقط... عزمی بده به دغدغه ی تو عمل کنیم کی میشود وصال تو با ادّعا فقط؟! شوری بده شرر بزند بر شعور من آهی بده به سوی تو باشد رها فقط سوزی بده به سینه ی من تا که روز و شب روضه بخوانم از شَه کرببلا فقط روزی خبر بده به غلام سیاه خود... یک شب بیا به خیمه ی ما... بی صدا فقط ما از کسی به جز تو نداریم انتظار عالم درست میشود... آقا بیا فقط! 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
هلالِ ماه بودن با تو و قدِّ کمان با من برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من تو سایه سار زینب باش حتی بر روی نیزه حسینی کردن آزادگان این جهان با من قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون بدان بر خاک تیره بردن این دودمان با من اگر چه آیه هایت را صدای هلهله برده میان لشگر سرمست ها ، صد دل فغان با من اگر از نیزه افتادی بیا فورا در آغوشم بیا تو ، تازیانه خوردن از دست سنان با من حریف اشک ها و بی قراریَش نخواهم شد رقیه با تو ، دلداریِ جمع دختران با من تو هر کس را که می خواهی شفاعت کن ولی بگذار شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
بر زمین افتاده بابا دخترت در ازدحام.. یک مدد کن نشکند تا گوهرت در ازدحام.. رفته ای بالای نیزه..بی خبر هستی ز ما.. یک نظر..قربانِ چشمانِ ترت در ازدحام.. عمّه ام پیچیده خود را در میانِ معجری غیرتِ مطلق!،فتاده خواهرت در ازدحام این ربابه می زند لطمه..پی گمگشته ای ست گم شده راسِ علّیِ اصغرت در ازدحام.. کو سرِ ششماهه ات ..می بینی از نیزه بگو؟ عنقریب ست که بمیرد همسرت در ازدحام.. نیزه دارت رقصِ نیزه می کند ..دیدی چه شد سر در آمد پاره شد پس حنجرت در ازدحام این همه برده فروش!! آیا نمی بیند عمو؟ من نمی بینم سرِ آب آورت در ازدحام.. تنگ شد قلبم برای اکبرِ لیلا ..کجاست؟ گم شده آئینه ی پیغمبرت در ازدحام.. مجلسِ نامحرمان!.. خیلی اذّیت می شوم خیره می گردم سوی طشتِ زرت در ازدحام 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
شب گرچه روی نیزه، سرِ آفتاب بُرد زینب به فتح شام، سپاه شهاب برد پس درس‌های مادر او بی‌نتیجه نیست از زخم بی‌حساب، نباید حساب برد با دست بسته، خسته، غریبانه، خطبه خواند کاخ یزید را وسط گریه، آب برد آنسان که تیر و نیزه و تیغ از تن حسین... آن خیزران هم از لب تشنه، ثواب برد وقتی که چشم آل علی بر غرور اوست نتوان که صبر از دل عُلیاجناب برد جای مدافعان حرم ضجّه می‌زنیم: ناموس مرتضی که به بزم شراب برد!؟ راضی به بغض دختر احمد نمی‌شویم ما بی‌تفاوت، از غمتان، رد نمی‌شویم 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
گُذرِ روضه از این مرحله زجرآور بود شرح اوضاعِ بدِ قافله زجرآور بود ریسمان بود و گلوهای زِ گُل نازك‌تر بیش از آن هُرم تنِ سلسله زجرآور بود بیش از آتش و خاكستر و سنگ لب بام پای كوبی و دَف و هلهله زجرآور بود چند كودك ز روی ناقه زمین افتادند بانگ افتادن از آن فاصله زجرآور بود مثل خُشكیدگی صورتِ نیلوفرها اشكِ پاهای پُر از آبله زجرآور بود خارجی خواندنِ اولادِ علی و زهرا بیش از هرچه در آن غائِله زجرآور بود به خُدا بیشتر از بددهنی كردنِ شِمر دیدنِ قَهقَههء حرمله زجرآور بود گفتم الشّام وَ الشّام وَ الشّام، از بس طرزِ توضیح در این مسئله زجرآور بود... 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
سلام ای سر خونین، سر برادر من سرت چه‌ها که نیامد عزیز مادر من لبی که بوسه بر آن می‌زده‌ست پیغمبر یزیدمی‌زندش چوب، خاک بر سر من صدای شیون و افغان به گوش می‌آید صدای وا‌ابتا، ناله‌ی برادر من چه خوب شد سر عباس‌من نبود اینجا ندید وضع سر‌ تو، لباس و معجر من یزید مست شد الباقی شرابش را نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من همین که حرف کنیزی ما وسط آمد نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من زنی به طفل خودش شیر می‌دهد، ای وای رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
چشم امید حیدر و زهرا به زینب خورده گره تفسیر عاشورا به زینب مثل پیمبرها ملائک میفرستند صدها سلام از جنت الاعلی به زینب او زینت دوش امیرالمومنین است زینب به بابا نازد و بابا به زینب گر میرسد "صدیقه ی کبری" به زهرا پس میرسد "صدیقه ی صغری" به زینب ام النجابت آنقدر پاک و زلال است عمری حسادت میکند دریا به زینب " عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة " ست یعنی داده خدا علم لدنی را به زینب عون و محمد آیه های سجده دار اند در سوره ی زیبای " اعطینا بزینب..." پیش از تولد نوکر این خانه بودیم وابسته ایم از عالم زر ما به زینب این خانواده به خدایم میرسانند دل میدهم یا به رقیه یا به زینب مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد شیعه توسل میکند هرجا به زینب " اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا" این است عشق اردبیلی ها به زینب امر شفاعت را گمانم میسپارد روز جزا انسیه الحورا به زینب حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است در مصرعی که میرسد "حلما" به "زینب" "امُّ المَصائب" را میان جمع القاب  باری تعالی میدهد تنها به زینب در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب در هرنماز شب برای من دعا کن هی عرض حاجت میکند آقا به زینب از خیمه تا گودال دست حق تعالی گویا سپرد امر امامت را به زینب در سایه ی لطف خداوندی علم را بعد از شهادت میدهد سقا به زینب او به اسیری رفته ما آزاد باشیم خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش خون گریه دارد میکند صحرا به زینب پا جای پای مادر خود میگذارد روی کبود ارثیه ی زهرا به زینب نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست پیرزنی که میدهد خرما به زینب تنها رباب از حرمله دلخور نباشد ملعون جسارت میکند حتی به زینب سر های روی نیزه را رفته نشانه سنگ ملامت میزند اما به زینب منزل به منزل در بیابانها رقیه هرشب پناه اورده از سرما به زینب شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز با تازیانه میزند فردا به زینب سرهای روی نیزه میبارند وقتی خولی نظر اندازد از بالا به زینب 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
از طشت دیدم ازدحام دورو بر را میداد چشمانت به چشمانم خبر را سربازها بالا سر تو جمع هستند روی سرت دیدم هجوم صد نفر را اینها نشستند و تو سرپایی عزیزم پا درد تو آتش کشیده هر جگر را چشم سفیران سوی وجه الله مانده دیدند با خنده زنان بی سپر را قرآن که خواندم نانجیب مست لج کرد انداخت با چوب از دهانم دو گهر را دیدم چگونه سربه زیرت کرد کارش پیش تو میکوبید بین طشت سر را گوش مرا باید بگیری نشنوم من حرف در گوشی مشتی بد نظر را خطبه بخوان ویران کنی کاخ ستم را خطبه بخوان زنده کنی یاد پدر را خطبه بخوان تا خنده هایش زهر گردد تا که ببیند در بیان تو اثر را تو ذوالفقاری در زبان داری عقیله بین غل و زنجیر کراری عقیله 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
چقدر همسفر روی نیزه دشوار است میان حلقهء نامحرمان سفر کردن اسیرِخندهء یک مشت بی‌حیا شب و روز به زیرِ نیزهء تو سر بزیر، سر کردن چرا؟ چه شد؟ که دگر روی نی نمیخوانی بخوان دوباره بدانند ما مسلمانیم چه میزبانی خوبی برای ما کردند به زیر بارشی از جنس سنگ بارانیم چه می‌شود که بیایی به دامنم یک دم که بوسه گیرم از آن زخم روی لب‌هایت زبسکه خون سرت روی صورتت جاریست خودت بگو که چگونه کنم تماشایت؟ گمان کنم که بیفتی زروی نیزه زمین اگر که نیزه‌ات این بار یک تکان بخورد دویده‌ام نگذارم سه سالهء حرمت نشان لطمه زدستان این و آن بخورد چقدر همسفر روی نیزه دشوار است نمی‌شود که برایت به سینه‌ام بزنم من ونگاه پرازطعنه‌ای که سوی منست منی که دارم ازاین کوه درد می‌شکنم 🔸شاعر: ___________________ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————