#حضرت_علی_اکبر
با آمدنت قاعده ی عشق بهم خورد
لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا
#سیدحمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
#حضرت_علی_اکبر
با آمدنت قاعده ی عشق بهم خورد
لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا
#سیدحمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
امشب دل نسل جوان دارد سرور دیگری
امشب خدا در هر سری افکنده شور دیگری
امشب به جان اهل دل تابیده نور دیگری
دل پیش دلبر یافته فیض حضور دیگری
ماه محمد طلعتی از برج زهرا آمده
یا بار دیگر در حجاز احمد به دنیا آمده
لیلا در آغوش سحر شمس الضحی آورده ای
قرآن گرفتی در بغل یا مصطفی آورده ای!؟
زادی علیّ دیگری یا مرتضی آورده ای!؟
حُسن خداوند است این یا مجتبی آورده ای!؟
لیلا عجب شوری تو در نسل بتول انداختی
الحق که آل الله را یاد رسول انداختی
تکرار کن والشّمس را حسن و جمالش را ببین
بگشای قرآن را سپس خلق و خصالش را ببین
با بال جان پرواز کن اوج کمالش را ببین
در بین آل فاطمه قدر و جلالش را ببین
آری تو ثارالله را مرآت سرمد زاده ای
گوئی که همچون آمنه امشب محمد زاده ای
او اکبر و از کودکی روح عبادت یافته
پا در جهان نگذاشته راز سعادت یافته
ناکرده تر از شیر، لب رمز شهادت یافته
رشد و نموّ نایافته درس رشادت یافته
هم اشرف الخلق آمده هم اشجع الناس آمده
هم در ره عشق و وفا همگام عباس آمده
در ماه شعبان کآمده آئینهء دل منجلی
بر زادهء خیرالبشر، زاده دو مادر دو علی
آن شمع بزم عارفان، این شیر میدان یلی
آن در ولا حق را ولی این بر بلا گفته بلی
آن ماه تابانی بود، در دست لیلای عرب
این مهر رخشانی بود زآن مام ایرانی نسب
ماهی که می بخشد به جان فیض لقاء الله را
ماهی که برق خنده اش سوزانده مهر و ماه را
ماهی که مجنون ساخته یادش دل آگاه را
ماهی که بر نسل جوان روشنگر آمد راه را
آری مه لیلاست این کز پرده بیرون آمده
وز شوق دیدارش جهان یکباره مجنون آمده
🔸شاعر:
#استاد_غلامرضا_سازگار
__________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
زیباتر از این ماه در عالم قمری نیست
خورشید شده پا به فرار و خبری نیست
با تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیست
زیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست
مشتاق ترین شب به ره عشق سحر شد
چشم همه روشن شده..ارباب پدر شد
تب کرده از این جلوه گری حضرت مولا
هر کس که تو را دیده شده محوِ تماشا
این کیست که امشب شده مجنونیِ لیلا؟
حق باشد اگر گفته خدا تبارک الله
آئینه ترین کَس به پیمبر علی اکبر
غوغا نه قیامت نه که محشر علی اکبر
در پیچ و خم زلف شما باد اسیر است
هر کس که خودش را به جنون داد...اسیر است
هر کس که به امضای تو آزاد...اسیر است
شیعه به تو از لحظه ی میلاد اسیر است
هنگام اذانت شده ای عشق سحر کن
بر ما و دل مضطر ما نیز نظر کن
در معرکه ها کارِ تو چون حیدر کرار
دشمن شده با خشم نگاه تو گرفتار
ای وای اگر تیغ کشی همچو علمدار
آنوقت شود معرکه از تیغ تو تب دار
صد ناز بنازیم بر این ضربتِ شصتت
میدان همه چون موم گرفتارِ دو دستت
عالم همه چون نقطه ی پرگارِ تو باشد
ارباب به والله گرفتار تو باشد
آقاست هر آنکس که بدهکار تو باشد
جبریل در افلاک علمدار تو باشد
یک بار دگر معجزه ای کن که ببینیم
در کرببلا پائین شش گوشه نشینیم
جز دست تو و دست علمدار علم نيست
جز جان تو روى لب ارباب قسم نيست
فرقى به ميان عرب و نسل عجم نيست
جز عشق تو در فكر مدافع حرم نيست
نقش است به پيشانىِ من عمه ى سادات
جانم به فداى حرمت قبله ى حاجات
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
در رثا و مدحِ تو باید تو را زیبا نوشت
با وضو نامِ تو را بوسید و بر دلها نوشت
واژه ها را سطر سطر از دل ستایش کرد و تا
ساغرِ جانِ تو را تشنه تر از دریا نوشت
بس ز چشمت می تراود یاس، پس باید تو را
بر نگین فاخر انگشترِ زهرا (س) نوشت
باز از یمنِ طلوعِ نجمِ ثاقب نذرِ هر
برگ برگِ سوره ی نورانیِ طاها نوشت
تو عقیقِ سرخ هستی از تبارِ آفتاب
عشق را باید به نامِ مادرت لیلا نوشت
روزِ عاشورا تمامِ شرحِ احوالِ تو را
در کتابِ مقتلِ اسرارِ عاشورا نوشت
خلق و خوی و صورت و سیرت تو چون پیغمبری
با خطی از نور طاقِ جنّتُ الاعلی نوشت
چون جوانی را جوانه می زنی در کربلا
باید از آبِ طلا بر مرقدِ بابا نوشت
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
__________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
علی سیرت، حسن طینت، محمد خو،
علی اکبر
که در صورت نمیزد با پیمبر مو علی اکبر
حسین از بس که بیتاب پیمبر بود حق میخواست
شود پیغمبری دیگر برای او، علی اکبر
دو پایش پلکان عرش بر روی زمین میشد
چو میزد پیش پای عمه اش زانو علی اکبر
و دشمن میهراسد از دَم "اَینَ تَفرّوا"یش
که با سربند حیدر میکند هوهو علی اکبر
برای کشتن لشکر به شمشیر احتیاجی نیست
که جای تیغ دارد تیزی ابرو علی اکبر
شبیه شیشه ی عطری که پاشیده ست در میدان
تمام تیرها را میکند خوش بو علی اکبر
جوانان بنی هاشم به دقت جستجو کردند
که قطعه قطعه پیدا میشد از هر سو علی اکبر
🔸شاعر:
#مهدی_کبیری
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
جلوه ی سیمای احمد گر که در تمثالِ اوست
یعنی اینکه مثلِ جدش هر دو عالم مالِ اوست
در سحر گاهان خدا داده گلی بر احمدش
عالمی مجذوبِ حسنِ نقشِ خط و خالِ اوست
هم از اوّل در سرش شوقِ پَرِ پرواز داشت
چون عمو تا بینهایت آسمان در بالِ اوست
در نبردِ ظهرِ عاشورا به آغوشِ بلا
ماه رفت و ناله ی خورشید در دنبالِ اوست
معجزه می آفریند در صفِ کرببلا
ماشاءالله چه غرورِ حیدری در حالِ اوست
دل به امواجِ بلا زد تا کرانه پَر کشید
ذوب گشتن در ولایت بهترین آمالِ اوست
در مقامِ حضرتش این بس که با لطفِ خدا
جمله اوصافِ نبی در طالع و اقبالِ اوست
عاشقا گر بهره می جویی برای آخرت
بهره ی دنیا و عقبا مصطفی و آلِ اوست
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
ما را سرشته است گرفتارمان کند
خلق از اضافهء گِل دلدارمان کند
از خاک کربلا و نم اشک فاطمه
خلقت شدیم تا که علی وارمان کند
با یک نگاه، حضرت ارباب زاده ای
ما را خرید تا که خریدارمان کند
یوسف که آفریده شد آن گه نوشته شد
با یک کلاف، راهی بازارمان کند
بازار رفته بندهء یوسف شدیم ما
میثم شدیم تا که سر دارمان کند
هر بار، بارِحسرت ودردی به دل نشست
دستی رسید تا که سبکبارمان کند
نازم به چشم مست همان شاهزاده ای
که یک نگاه کرد که بیمارمان کند
از آن نگاه وصل به دریا شدیم ما
مجنون کوی اکبر لیلا شدیم ما
بر زد دوباره شاخهء طوبی جوانه ای
تکثیر گشت هیبت پیغمبرانه ای
تصویری از حسین به دامان فاطمه
سوزانده عمه بر سرت اسفند دانه ای
خورده گره به قلب ابالفضل زلف تو
ام البنین کشد چو به موی تو شانه ای
دل می برد ز هاشمیان خنده های تو
گشته برای بوسه ز رویت بهانه ای
با هر تبسمت که در باغ جنت است
ای دلربا ، تو عطر بهشتی خانه ای
ای موج گیسوان تو دریایی از امید
بر موج آرزوی جوانان کرانه ای
یا ایها العزیز به ما هم نگاه کن
صف بسته ایم تا که بگیریم اعانه ای
اکبرترینِ حلقهء باب شفاعتی
حیدرترین شعاع چراغ هدایتی
اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على
اى ترجمان آيه ى ايثار يا على
آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود
هر لحظه با وجود تكرار يا على
يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى
چون صاعقه به قلب شب تار يا على
پا درركاب و دست به شمشير،كرده اى
در كارزار ، كار همه زار يا على
از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه
فرياد زد ز شوق، علمدار يا على
بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد
اى هيبت تو حيدر كرار يا على
اى قله ى غرور و قرار دل حسين
تنها مؤذن حرم يار يا على
اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن
گر مى روى برو جگرم را خبر نكن
وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود
آیینهء وجود تو تکثیر می شود
هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت
برگشته و به کشتهء تو شیر می شود
اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم
داغ تو بر دل پدرت تیر می شود
برخیز ای تمام ادب، پیش پای من
دارد کنار تو پدرت پیر می شود
اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى
بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود
سرو امید من ، همهء آرزوی من
برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود
بعد تو خاک بر سر دنیای دون علی
بی تو ز زندگی دل من سیر می شود
اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا
اى قاب تكه تكه ى تصويرمصطفى
🔸شاعر:
#سعیده_نسیمی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
عید آمد و دل از غم دیرینه شد آزاد
چشمم به دستان حسین بن علی(ع) افتاد
دارد در آغوشش عجب شهزاده ای زیبا
غرقِ طوافش ماه و خورشید و نسیم و باد
از دست اربابم رسید عیدی جانانی
ویرانۂ قلبِ منِ آشفته شد آباد
خَلقاً وَ خُلقاً مصطفی بود و محمد(ص) بود
در غالب حیدر درخشیده ست و شد ایجاد
ارباب من بابا شد و تقدیرِ خوش فرجام
دردانۂ خوش قد و بالایی به لیلا داد
لطف و کرم آورده با خود شبه پیغمبر(ص)
امشب گنهکارانِ بسیاری شوند آزاد-
از بند عصیان، از اسارت هایِ نفسانی
با چشم هایش راهِ توبه میشود ایجاد
عرش برین با دست زهرا(س) ریسه بندان شد
شاد است! چونکه شد حسینش(ع) صاحبِ اولاد
بر گوش عالم میرسد از دور شش گوشه
میلاد شهزاده علی اکبر(ع) مبارکباد!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
___________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا
کأنّ المصطفی قد عادَ یـولَد مرّةً أخری
یـقـین روح مـحمـد رفـته در جسم علی اکبر
اگـر مـا می پذیرفـتیم مفهوم تناسخ را
هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون
همینکه زادۀ لیلا هویدا می کند رخ را
سپاه شـمرِکافرکیش، مات جلوه ی حُسنش
سوار اسب خود، وقتی نمـایان می کند رخ را
به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم
نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را
عطش، آتش شد اما با لب بابا گلستان شد
چنانـکه آتش نمرود، ابراهیم تارخ را
🔸شاعر:
#محسن_رضوانی
________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
خدا ز باغ نبی میوه نوبر آورده
دوباره چشمه ی نوری منور آورده
نخواست تشنه بماند گلوی خشک غزل
قلم پیاله ای از واژه ی "تر" آورده
زمین و عالم بالا ز بوی او مست انند
گلاب ناب حسینی،معطر آورده
خبر به کنگره ی عرش می رسد کم کم
خبر دهید خبر را کبوتر آورده
نفس نفس زدن "جبرئیل" دیدنی است
خیال می کنی از آسمان سر آورده
به وجد آمده "فطرس" ز خنده های حسین
درست مثل زمانی که پر در آورده
نهاده اسم علی را به روی او اما
برای وصف کمالاتش اکبر آورده
رخش شبیه محمد،گمان کنی که خدا
ز نسل حیدر و زهرا پیمبر آورده
خدا برای شجاعت ز نسخه ی حیدر
علی دیگری اما برابر آورده
برای اینکه لبی تر کند فقط لیلا
"علی" پیاله ای از حوض کوثر آورده
عروس فاطمه ماهی به آسمان بخشید
که از تبار شبِ غم پدر در آورده
پس از ولادت او عمه زیر لب می گفت
خدا برای حرم یار و یاور آورده
اگرچه وقت ظهورش زمان حیدر بود
زمانه شاهد رشد علی دیگر بود
میان معرکه وقتی علی غضب می کرد
تمام لشکر دشمن ز ترس تب می کرد
حساب کار خودش را عدوی کافر کرد
دمی که نام علی را نوای لب می کرد
و سر به روی سر اندازد و به هر ضربه
دل عموی خودش را پر از طرب می کرد
همو که اسوه ی جنگاوری او بود و
همیشه پیش نگاهش علی ادب می کرد
میان معرکه پیکر به روی پیکر ریخت
و باز خون به دل نسل بولهب می کرد
دوباره پشت یلی را به خاک مالید و
نفس گرفت و حریفی ز نو طلب می کرد
دعای خیر حرم پشت اوست می داند
که عمه بین حرم "وَان یَکاد" می خواند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
__________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی
علی اکبرلیلاست به چه شاخه نباتی
بدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا چه ماه بابرکاتی
قدش چه سروبلندی چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی
چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفته است در صدای اذانش
هلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی
چه روز ها که به لیلا گذشت ورفتی و می گفت
مضی الزمان وقلبی یقول انک آتی
🔸شاعر:
#عباس_شاه_زیدی
________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————