[ماضیِ بَعید]
- ماجرا از کجا شروع شد ؟! #فور
از اون موقع که دستشو گذاشت زیر چونم گفت تو چشام نگاه کن :)))
از اون موقع که گفت من طاقت گریه هاتو ندارم
داشتم فکر میکردم بعضیامون خیلی بیرحمانه داریم یه دردایی رو تحمل میکنیم، دردایی که خیلی بزرگتر از قد و قواره ماست، هیچوقت حق انتخابی براشون نداشتیم، زورشون خیلی بیشتر از لبخندامونه، دردایی که هر بار از خودت میپرسی چرا من؟! و هر بار جوابی که هیچوقت پیداش نکردی غمگین و غمگینترت میکنه