eitaa logo
روزنگار
827 دنبال‌کننده
61.8هزار عکس
28.9هزار ویدیو
1.5هزار فایل
مجله روزنگار ، حاوی مطالب مفید در موضوعات مختلف مرتبط با حال و هوای روز و کاربردی است. قدمت چندین ساله این کانال آنرا به مرجعی قابل جستجو تبدیل کرده است.
مشاهده در ایتا
دانلود
👤 توییت استاد ▫️نام تو را همین‌که صدا می‌زند رباب ▪️آتش به جان کرب‌و‌بلا می‌زند رباب ▫️مبهوت مانده از این ظلم ناتمام ▪️دیگر نگو که ناله چرا می‌زند رباب 🆔 @Masaf
👤 توییت استاد ✍ ادامه درگیری پینگ‌پنگی بین اسرائیل و ایران ابدا کار درستی نیست. 🔹یا اینکه پنداشته شود ما انتقام سیدحسن نصرالله را گرفته‌ایم و حالا منتظر ضربه جدید باشیم برای پاسخ جدید! 🔸خیر، جان تمام صهیونیست‌ها به‌اندازه بند کفش سید هم نیست. 🔹ما نباید منتظر حمله اسرائیل باشیم که تازه بعد از آن‌ مجددا بررسی کنیم که چگونه پاسخ بدهیم! 🔸از سویی دیگر در چنین مقطعی لزومی هم ندارد که خودمان مستقیم اقدام کنیم. باید دیگر اضلاع محور مقاومت همچون عراق در همین ایام؛ رژیم‌ را زیر ضربه‌های محکم‌تر بگیرند. 🔹رژیم‌ صهیونیستی بداند به‌ازای هر نفر بی‌گناهی که در فلسطین و لبنان و… به شهادت رسانده، خون صهیونیست‌ها ریخته خواهد شد، ابدا اینطور نیست که این جنایات فراموش شود. 🆔 @Masaf
👤 توییت استاد ✍ آمریکا به‌هیچ‌وجه رونمایی از ‎ را تحمل نخواهد کرد. 🔹علت اصلی حذف قذافی پیشنهاد تشکیل ارز اتحادیه آفریقا و‌ صدام، پیشنهاد ارز عربی بود. 🔸منتظر آشوب در کشورها یا منافع اعضای بریکس باشید! 🔹اما این‌بار قضیه متفاوت است، نابودی آمریکا را به چشم خواهید دید. 🆔 @Masaf
👤 توییت استاد 🔻افسر اطلاعاتی مراکشی: 🔹بله برادرم، بعد از تحقیقات متوجه شدیم که یک زندان مخفی آمریکایی وجود داشت، که مربوط به اطلاعات آمریکا بعد از انفجارهای ۱۱ سپتامبر بود. 🔸اما اکنون به شما می‌گویم که بعد از تحقیقات، زندان‌های مخفی اسرائیلی نیز وجود دارند. 🔹این زندان‌های مخفی اسرائیلی مبارزان مقاومت فلسطینی را به مغرب می‌آورند، کسانی که اهمیت دارند و نباید آن‌ها را در سرزمین‌های فلسطینی نگه دارند. 🔸آن‌ها را به زندان‌های مخفی در مراکش می‌آورند. بازجویی‌ها با استفاده از روش‌های خاص انجام می‌شوند، چیزی که به آن «بازجویی پیشرفته» گفته می‌شود. 🔹در اینجا از شکنجه استفاده می‌شود. افراد مهم و با وزن را به مراکش می‌آورند تا بازجویی‌هایشان را در زندان‌های مخفی مراکش انجام دهند. 💢 پ‌ن: چه انسان‌های مظلومی که در زندان‌های صهیونیست‌های حرام‌زاده هر روز آرزوی مرگ می‌کنند بی‌آنکه کسی از آن‌ها خبری داشته باشد. 🆔 @Masaf
🔅 عليه‌السلام: ✍️ إذا قالَ الرَّجُلُ: «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ، الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِیعِ الْأَمْوَاتِ»، رَدَّ اللّهُ عَلَيهِ بِعَدَدِ مَن مَضى ومَن بَقِيَ مِن كُلِّ إنسانٍ دَعوَةً؛ 💠 هرگاه شخص بگويد: «اللَّهُمَ‏ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ، الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ جَمِیعِ الْأَمْوَاتِ»، خداوند، به شمارِ هر يک از افراد گذشته و باقى‌مانده، يک دعا به او برمى‌گردانَد. 📚 فلاح السائل، صفحه ۱۱۰ ✅ صفحات رسمی استاد رائفی‌پور و مؤسسه مصاف👇 🔗 @Masaf
🔅 ✍ خدا جای حق نشسته 🔹کلاس پنجم بودم که با تعطیلی مدارس، به مغازه مکانیکی می‌رفتم. صاحب مغازه مرد بسیار بی‌رحم و خسیسی بود. 🔸دو شاگرد ثابت داشت که من فقط برای آنان چای درست می‌کردم و صف سنگک می‌ایستادم و کارم فقط آچار و یدکی‌آوردن برای آن‌ها بود که از من خیلی بزرگ‌تر بودند. 🔹در مکانیکی لژی داشتند و همیشه صبحانه و نهار در آنجا کله‌پاچه و کباب می‌خوردند. 🔸وقتی برای جمع‌کردن سفره‌شان می‌رفتم، مانده نان سفره را که بوی کباب به آن‌ها خورده بود و گاهی قطره‌ای چربی کباب بر روی آن ریخته بود را با لذت بسیار می‌خوردم. 🔹روزی آچار ۶ را اشتباهی خواندم و آچار ۹ را آوردم. صاحب مغازه پیکانی را تعمیر می‌کرد که راننده‌اش خانم بود. 🔸از تکبر و برای خودنمایی پیش آن زن، گوش مرا گرفت و نیم متر از زمین بلندم کرد. زن عصبانی شد تا صاحب مغازه ولم کرد. 🔹آتش وجودم را گرفته بود. به‌سرعت به کوچه پشت مغازه رفتم و پشت درخت توت بزرگی نشستم و زار گریه کردم. 🔸آن روز از خدا شاکی شدم. حتی نماز نخواندم و با خود گفتم: چرا وقتی خدا این همه ظلم را به من دید، بلایی سر این آقا نیاورد؟ 🔹گفتم: خدایا! این چه عدالتی است؟ من که نماز می‌خوانم، کسی که بی‌نماز است مرا می‌زند و آزار می‌دهد و تو هیچ کاری نمی‌کنی؟ 🔸زمان به‌شدت گذشت و سی سال از آن ایام بر چشم برهم‌زدنی سپری شد. همه ماجرا فراموشم شده بود و شکر خدا در زندگی همه چیز داشتم. 🔹روزی برای نیازمندان قربانی کرده بودم و خودم بین خانواده‌های نیازمند تقسیم می‌کردم. 🔸پیرمردی از داخل مغازه بقالی بیرون آمد. گمان کردم برای خودش گوشت می‌خواهد. 🔹گفت: در این محل پیرمردی تنها زندگی می‌کند. اگر امکان دارد سهمی از گوشت ببرید به او بدهید. 🔸آدرس را گرفتم. خانه‌ای چوبی و نیمه‌ویران با درب نیمه‌باز بود. 🔹صدا کردم، صدایی داخل خانه گفت: بیا! کسی نیست. 🔸وقتی وارد اتاقی شدم که مخروبه بود پیرمردی را دیدم. خیلی شوکه شدم گویی سال‌ها بود او را می‌شناختم. بعد از چند سؤال فهمیدم صاحب مغازه است. 🔹گذر زندگی همه چیزش را از او گرفته بود و چنین خاک‌نشین شده بود. 🔸خودم را معرفی نکردم چون نمی‌خواستم عذاب وجدانش را بر عذاب خاک‌نشینی‌اش اضافه کنم. 🔹با چشمانی گریان و صدایی ملتمسانه و زار به من گفت: پسرم آذوقه‌ای داشتی مرا از یاد نبر. به خدا چند ماه بود گوشت نخورده بودم که آن روز به بقال گفتم: اگر عید قربان کسی گوشتی قربانی آورد خانه مرا هم نشان بده. 🔸از خانه برگشتم و ساعتی درب خودرو را بستم و به فکر فرورفتم. شرمنده خدا بودم که آن روز چرا نمازم را نخواندم و کارهای خدا را زیر سؤال تیغ نادانی‌ام بردم. 🔹با خود گفتم: آن روز از خدای خود شاکی شدی و دنبال زندگی صاحب مغازه بودی که چرا مثل او، خدا تو را ثروتمند خلق نکرده است. 🔸اگر خدا آن روز، امروزِ تو و صاحب مغازه را نشانت می‌داد و می‌پرسید: می‌خواهی کدام باشی؟ تو می‌گفتی: می‌خواهم خودم باشم. 💢 پس یاد گرفتم همیشه در زندگی حتی در سختی‌ها جای خودم باشم که مرا بهره‌ای است که نمی‌دانستم. 🆔 @Masaf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱ویدیو ارسالی شهروند خبرنگار شبکه افق از بلوار اندرزگو 🔹شما هموطنان گرامی با ارسال ویدیو در قالب لحظات و فعالیت‌های روزمره خود به پویش «ایران ما» بپیوندید. ویدیو خود را به صورت افقی به شماره ۰۹۹۳۷۹۴۲۲۶۴ ارسال نمایید. 🆔 @ofogh_tv 🌐 www.ofoghtv.ir