دوبیتی
هر دل پیِ دلستان خود می گردد
هر كس پیِ هم زبان خود می گردد
روزی كه كند پدر فرار از پسرش
زهرا پی دوستان خود می گردد
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زهرا_س
سلام صبح ادینه شما خوبان
بخیر
مالک و مدیران گروه
ودوستانی که مارو همراهی میکنن خدا قوت خسته نباشید
اجرتون با حضر زهرا س
ان شاءلله
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
525_30301316161324.mp3
4.1M
هدیه به حضرت ام البیین صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
برادرم
شعررضا نصابی
خواننده فردین کروکی
تنظیم میکس مسترینگ رامین بهارستانی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
هدیه به حضرت ام البیین صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
برادرم
شعررضا نصابی
خواننده فردین کروکی
تنظیم میکس مسترینگ رامین بهارستانی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
4_5818840646311482301.mp3
4.1M
هدیه به حضرت ام البیین صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
برادرم
شعررضا نصابی
خواننده فردین کروکی
تنظیم میکس مسترینگ رامین بهارستانی
از جا بلند شو یا اخا
تشنه لبه اصغر من
با لبای تاول زده
منتظر دختر من
پاشو ستون خیمه هام
الان که نیست موقع خواب
پاشو باهم خیمه بریم
فدا سرت که ریخته اب
پاشو ستون خیمه هام
ببین چشای ترم و
به جای مادرت ببین
با قد خم مادرمو
بعد تو من چیکار کنم
با کوه غم برادرم
صورت ماه تو چقد
ریخته به هم برادرم
برادرم تنهام نزار تنها با غصه هام نزار
زمزمه ها بلند شدش
گفتن که هیبتت شکست
بی دست تا افتادی زمین
دیدم که صورتت شکست
چقد منظم تو تنت
تیرها برادر جا شده
روی زمین پاتو نکش
ببین که پشتم تا شده
بالاسر ت نشستم و
با دیده های گریونم
تیرارو می کشم بیرون
با این دو دسته لرزونم
دوباره یاد مدینه
تداعی شد برای من
تا تیر بارون شدی برام
زنده شدش یاد حسن
رضا نصابی
🔻تشییع پیکر مطهر شهدای حمله تروریستی #کرمان و زائر شهید حاج قاسم سلیمانی در مشهد
🔹شهیده مریم قوچانی غروی
🔹مداح شهید "عادل رضایی"
🔸و شهید تازه تفحص شده دفاع مقدس #شهید جواد ایزدی
🔹زمان: شنبه، ۱۶ دی ماه، ساعت ۱۴
🔹مکان: مشهد مقدس، ابتدای بلوار امامت _امامت ۲
🚌 دسترسی اتوبوس: پایانه آزادی
🚈 دسترسی مترو: ایستگاه پارک ملت
#نشر_حداکثری
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
هدایت شده از کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸گوینــد
💕سـلام صبح
🌸طلایی ترین کلیــد
💕برای ورود به قلبهاست
🌸پس صمیمی ترین
💕ســـــلام
🌸تقدیم به شمامهربان ها
💕امیدکه طلـوع امروز
🌸آغاز بهترین ها برایتان باشد
💕صبح قشنگتون بخیر
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
525_30301316161324.mp3
4.1M
هدیه به حضرت ام البیین صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
برادرم
شعررضا نصابی
خواننده فردین کروکی
تنظیم میکس مسترینگ رامین بهارستانی
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
هدیه به حضرت ام البیین صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
برادرم
شعررضا نصابی
خواننده فردین کروکی
تنظیم میکس مسترینگ رامین بهارستانی
📚 دعـای دقـوقـي
دقوقي يك درويش بسيار بزرگ
و با كمال بود.
و بيشتر عمر خود را در سير و سفر ميگذراند.و به ندرت دو روز
در يكجا توقف ميكرد.
بسيار پاك و ديندار و با تقوي بود. انديشهها و نظراتش درست و دقيق بود. اما با اين همه بزرگي و كمال،
پيوسته در جست وجوي
اولياي يگانه خدا بود
و يك لحظه از جست و جو باز نميايستاد.
سالها به دنبال انسان كامل ميگشت. پابرهنه و جامه چاك،
بيابانهاي پر خار و كوههاي پر از سنگ را طي ميكرد و از اشتياق او ذره ای كم نميشد.
سرانجام پس از سالها سختي و رنج،
به ساحل دريايي رسيد و با منظره عجيبي روبرو شد.
او داستان را چنين تعريف ميكند:
ناگهان از دور در كنار ساحل هفت شمع بسيار روشن ديدم
كه شعله آنها تا اوج آسمان بالا ميرفت.
با خودم گفتم:
اين شمعها ديگر چيست؟
اين نور از كجاست؟
چرا مردم اين نور عحيب را نميبينند؟
در همين حال
ناگهان آن هفت شمع
به يك شمع تبديل شدند
و نور آن هفت برابر شد.
دوباره آن شمع،
هفت شمع شد
و ناگهان هفت شمع به شكل
هفت مرد نوراني درآمد
كه نورشان به اوج آسمان ميرسيد.
حيرتم زياد و زيادتر شد.
كمي جلوتر رفتم و با دقت نگاه كردم. منظره عجيبتري ديدم.
ديدم كه
هر كدام از آن هفت مرد به صورت
يك درخت بزرگ با برگهاي درشت
و پراز ميوههاي شاداب
و شيرين پيش روي من ايستاده اند.
از خودم پرسيدم:
چرا هر روز هزاران نفر از مردم
از كنار اين درختان ميگذرند
ولي آنها را نميبينند؟
باز هم جلوتر رفتم،
ديدم هفت درخت يكي شدند.
باز ديدم كه هفت درخت پشت سر اين درخت به صف ايستادهاند.
گويي نماز جماعت ميخوانند.
خيلي عجيب بود درختها مثل انسان ها نماز ميخواندند،
ميايستادند،
در برابر خدا خم و راست ميشدند و پيشاني بر خاك ميگذاشتند.
سپس آن هفت درخت،
هفت مرد شدند
و دور هم جمع شدند
و انجمن تشكيل دادند.
از حيرت درمانده بودم.
چشمانم را ميماليدم،
با دقت نگاه كردم تا ببينم
آن ها چه كساني هستند؟
نزديك تر رفتم و سلام كردم.
جواب سلام مرا دادند
و مرا با اسم صدا زدند. مبهوت شدم.
آنها نام مرا از كجا ميدانند؟
چگونه مرا ميشناسند؟ من در اين فكر بودم كه آنها فكر و ذهن مرا خواندند.
و پيش از آنكه بپرسم گفتند:
چرا تعجب كردهاي
مگر نميداني كه عارفان روشن بين
از دل و ضمير ديگران باخبرند
و اسرار و رمزهاي جهان را ميدانند؟
آنگاه به من گفتند :
ما دوست داريم با تو نماز جماعت بخوانيم و تو امام نماز ما باشي.
من قبول كردم.
نماز جماعت در ساحل دريا آغاز شد،
در ميان نماز چشم دقوقي به موجهاي متلاطم دريا افتاد.
ديد در ميانه امواج بزرگ
يك كشتي گرفتار شده و توفان،
موجهاي كوه پيكر را برآن ميكوبد
و باد صداي شوم مرگ و نابودي را ميآورد. مسافران كشتي از ترس فرياد ميكشيدند. قيامتي بر پا شده بود.
دقوقي كه در ميان نماز اين ماجرا را ميديد،
دلش به رحمآمد
و از صميم دل
براي نجات مسافران دعا كرد.
و با زاري و ناله از خدا خواست كه
آنها را نجات دهد.
خدا دعاي دقوقي را قبول كرد
و آن كشتي به سلامت به ساحل رسيد.
نماز مردان نوراني نيز به پايان رسيد.
در اين حال آن هفت مرد نوراني آهسته از هم ميپرسيدند:
چه كسي در كار خدا دخالت كرد و سرنوشت را تغيير داد؟
هر كدام گفتند:
من براي مسافران دعا نكردم.
يكي از آنان گفت:
دقوقي از سرِ درد براي مسافران كشتي
دعا كرد و خدا هم دعاي او را اجابت كرد.
دقوقي ميگويد:
من جلو آنها نشسته بودم سرم را برگرداندم تا ببينم آنها چه ميگويند. اما هيچكس پشت سرم نبود.
همه به آسمان رفته بودند.
اكنون سالهاست كه من در آرزوي ديدن آنها هستم ولي هنوز نشاني از آنها نيافتهام."
بسیار زیبا و اموزنده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
🌸 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
🌸خـدایا
✨نفس کشیدنم همراه
🌸با عطر حضور ناب توست
✨و آغاز روزم توکل با نام زیبای تو
🌸خـدای من
✨ذکـر و یاد تو
🌸آرامشی است برای دل بیقرارم
🌸 برای یک شروع تازه
✨ توام با موفقیت
🌸 الــهــی بــه امــیـد تــو
4_6030745180120811067.mp3
7.48M
اتچ بات:
هدیه به حضرت عباس صلوات
شور یا زمینه به سبک مسیر رو ضه باز
حضرت عباس
شعر رضا نصابی
به نفس کربلایی جواد حقیقت
اب اورم عباس دلاورم عباس
ای یاورم عباس می روی از دستم
یک تنه هستی تو همه سپاه من
ای لشگرم عباس می روی از دستم
پیچیده خبر که سر دار افتاد
علم از دست علمدار افتاد
برسه تا کنار عباسش
رو زمین حسین هزار بار افتاد
امون ای وای امون از غربت
دیدم سر تو خرد عمودو افتادی
برابرم عباس می روی از دستم
دیدم رو خاک افتاد دست علمدارت
برادرم عباس می روی از دستم
سر تو تا بین ابرو واشد
کنار پیکر تو بلوا شد
همه از تو می برن یک سهمی
دور تو معرکه ای بر پا شد
امون ای وای امون از غربت
بدونه تو می شه خیلی جسارت ها
به این حرم عباس می روی از دستم
نباشی تو می شه همسفر خولی
که خواهرم عباس می روی از دستم
تو نباشی می ره بین انظار
گذرش می افته توی بازار
تو نباشی زینبم پیر می شه
می بینه بعد تو خیلی ازار
امون ای وای امون از غربت
رضا نصابی