هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
#واحدیازمزمه_مسلم_بن_عقیل_ع
🎶#سبک_دلشوره
#مسلمم_و
☑️بند اول
مسلمم و غریب این دیارم
غیر خدا کسی رو من ندارم
لحظه ی آخره با چشم خیسم
اسم تو رو به روی لب میارم
مردم این شهر ندارن حیایی
معروفن اهل شهر به بی وفایی
نقشه کشیدن واسه ی کشتنت
داره سرِ تو اینجا ماجرایی
مردم کوفه بی حیا و پستن
توو بی وفایی همه شون یه دستن
با دست بیعتی که داده بودن
با سنگاشون دندونم شکستن
حسین حسین حسین حسین جان
☑️بند دوم
این کوفیا خیلی دادن عذابم
تشنه بودم حتی ندادن آبم
اونایی که نامه نوشته بودن
با سنگ دادن تو کوچه ها جوابم
چشمای من از غم تو پر آبه
از غم غربتت توو اضطرابه
حرمله داره توی این شهر
برا علیِ اصغره ربابه
تو سرشون دارن هزار تا فتنه
تو بازاراشون پرِ تیر و دشنه
ترسم اینم سر تو رو بِبُرن
به زیر تیغا با لبای تشنه
حسین حسین حسین حسین جان
☑️بند سوم
تا وقت داری کوفه نیا و برگرد
می شنوی تو اگه صدامو برگرد
گوش بده ای پسر عمو میشنوی
بغض صدای گریه هامو برگرد
سرم جدا بشه فدای سرت
اصلا فدای علیِ اصغرت
آخرشم بی یار میشی میدونم
لشکر کوفه میریزن روو سرت
سرم جدا بشه فدای سرت
اصلا فدای دختره مضطرت
سرم فدای رینب صبور و
فدای چشم خیس آب آورت
حسین حسین حسین حسین جان
☑️بندچهارم
با دو تا چشم غرق خون و تارم
میگه نیا ای همه ی قرارم
ببین پسر عمو حالم خرابه
برای غربتت دارم میبارم
می ترسم آخرش تو نیمه جون شی
از روی مرکبت تو سر نگون شی
می ترسم آخرش رو خاک صحرا
بیفتی عریون و تو غرق خون شی
می ترسم اینجا بدنت رها شه
سهم تن تو تنها بوریا شه
می ترسم آخرش یه روزی زینب«س»
هم سفر خولیه بی حیا شه
#رضا_نصابی
#مجیدمرادزاده
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
#زمینه_شور_واحدروضه_ای
#شب_دوم_محرم
🎶#سبک_دلشوره
#دلشوره_افتاده
☑️بند اول
دلشوره افتاده به جونم اینجا
دست خودم نیست پریشونم اینجا
می دونم اینجا آخره مسیره
واسه همینه نگرونم اینجا
قربون چشمای ترت برادر
حرفی بزن با خواهرت برادر
تا وقت دارم بزار عمل کنم من
وصیتای مادرت برادر
حس بدی دارم برادر اینجا
می بینه داغ تو رو خواهر اینجا
چند روز بعد تو قتلگاه می بینم
غرق به خون میشی تو بی سر اینجا
☑️بند دوم
بعد تو زندگی برام بی معناس
بعد تو دیده هام شبیه دریاس
دلشوره افتاده به جونه زینب «س»
آخره دنیا که میگن همینجاس
کنار من بیا بشین برادر
غصه رو تو چشام ببین برادر
بوی جدایی میده خاک این دشت
خیمه نزن تو این زمین برادر
لحظه های خوشی ما سر شده
غصه تو قلبم چند برابر شده
حس عجیبی دارم اینجا حسین
معلومه که روزای آخر شده
حسین حسین حسین جان
☑️بند سوم
ثانیه ها خیلی دقیقه اینجا
هر کی می بینی نارفیقه اینجا
توو دستای لشگر کوفی داداش
نیزه و تیرو سنگ و تیغه اینجا
اشکای چشم من شده یه دریا
میترسم از گرگای بین صحرا
دلواپسم خیلی برا رقیه ت
خار مغیلون داره خاکه اینجا
اینجا صدای همهه زیاده
صدای زنگ قافله زیاده
دلواپسه رباب و اصغرم من
اینجا شبیه حرمله زیاده
حسین حسین حسین جان
☑️بند چهارم
خواب زمان بچه گیم یادته
گریه میکردم از قدیم یادته
نگو قراره اینجا تعبیر بشه
تنت میشه ذبح عظیم یادته
خواب میدیدم تن تو نیزه زاره
از بدنت بارون خون میباره
میکشنت پیش چشام برادر
با لب تشنه با گلوی پاره
کاشکی تو رو به زیر پا نبینم
سره تو رو رو نیزه ها نبینم
لال بشم و یه روز خدانکرده
سر تو توو تشت طلا نبینم
حسین حسین حسین جان
#رضا_نصابی
#مجیدمرادزاده
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
#زمینه_شور_واحدروضه_ای
#شب_پنجم_عبدالله_بن_الحسن_ع
🎼 #سبک_دلشوره
#من_یادگار
☑️بند اول
من یادگار حسنم. بدونید
من افتخار حسنم بدونید
جاریه خونه علی توی رگهام
من ذوالفقار حسنم بدونید
مثل بابا شجاعم و دلیرم
مثل بابام شیرم و بی نظیرم
آرزومه به پای عشق. عموم
سر بدم و دست. بدم و بمیرم
برا عموم حسین منم یه سردار
بی مثَلم تو لحظه های پیکار
اگه بده عمو حسین اجازه
دشمنا با تیغم میشن تار و مار
عمو حسین عمو حسین عمو جان
☑️بنددوم
عمه ببین عموم و تنها شده
دوره بر عموم چه غوغا شده
عمه ببین تو گودیه قتلگاه
غریب و تنها گل زهرا شده
عمه ببین توو عمق شیب گودال
انگار عمومه داره میره از حال
بزار برم یه وقت خدا نکرده
جلو چشام هی نزنه پرو بال
عمه دلم داره براش میجوشه
تنها شده لشگری روبه روشه
بزار برم اون لحظه رو نبینم
دست لعینِ شمر میونه موشه
عمو حسین عمو حسین عمو جان
☑️بند سوم
عمه ببین چقد شدم هراسون
عمه بذار برم به سمت میدون
ببین عموم غریب و تنها شده
میون وحشیای این بیابون
عمه ببین چه بغضی توو گلومه
دیر برسم کاره عموم تمومه
بزار برم تا وقت دارم کنارش
جونم و پاش بزارم آرزومه
بابام منو دست عموم سپرده
میرم کنارش تا هنوز نمرده
میرم کنارش نبینم ی وقتی
خنجر کند به حنجرش نخورده
عمو حسین عمو حسین عمو جان
☑️بند چهارم
توو قتلگاه که اومدی عمو جان
وقتی که بال و پر زدی عموجان
ای یادگاره مجتبی عزیزم
جلو چشام پرپر زدی عموجان
یه عمر برام پسر شدی عمو جان
برام تو بال و پر شدی عمو جان
اما حالا این نفسای آخرم
برا تنم سپر شدی عموجان
حرومیایی که به من رسیدن
عمو حسین از لب تو شنیدن
وقتی دیدن زاده ی مجتبایی
سر تو رو مقابلم بریدن
عمو حسین عمو حسین عمو جان
#رضا_نصابی
#مجیدمرادزاده
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
#زمزمه_واحد
#شب_هفتم_علی_اصغر_ع
🎶#سبک_دلشوره
#بغض_غریبونه
☑️بند اول
بغض غریبونه توو دل اسیره
محاله که اینجا بارون بگیره
ای آسمون ببار برای غمهام
از تشنگی علیم داره میمیره
از تشنگی بسته شده چشاتو
به سختی می رسه به هم لباتو
گریه امونمو می بره مادر
تا می شنوم صدای گریه هاتو
اینقد من عذاب نده علی جون
هی من و اضطراب نده علی جون
لبات و هی بهم نزن عزیزم
خون به دله رباب نده علی جون
علی علی علی علی جان
☑️بند دوم
حرمله اشکای من ندید و
برای تو سه شعبه رو کشیدو
نشونه رفت حنجر خشک تو رو
گلوی کوچک تو رو بریدش
خودت میدونی محنتا کشیدم
برای تو چه زحمتا کشیدم
برای تشنگیه تو دو ساعت
از این جماعت منتا کشیدم
لحظه ی اخر من و تو می دیدی
نگام می کردی من و می خندیدی
با تیر حرمله عزیزه جونم
از پیش من چه جوری دست کشیدی
علی علی علی علی جان
☑️بند سوم
اهل حرم برا تو بی قراره
پاهای من دیگه رمق نداره
خوب میدونم که فردا بعد ازینجا
سرت میونه دست نیزه داره
آه میکشم من از توو عمق سینه
کاشکی بودی توو بغل سکینه
قبر تو رو باید که پنهون کنم
دشمن برا سر تو توو کمینه
فدای جسم غرقه خون و پاکت
ببین شده بابای تو هلاکت
تو رو به خاک میسپارمت عزیزم
به جای آب اشک میریزم روو خاکت
علی علی علی علی جان
#رضا_نصابی
#مجید_مرادزاده
هدایت شده از شعر و سبک. رضا نصابی. یا رقیه
09129317823
#زمزمه_واحد
#شب_هشتم_علی_اکبر_ع
🎶#سبک_دلشوره
#فدات_بشم
☑️بند اول
فدات بشم شبه پیمبر من
جوونه من حیدره لشکره من
وان یکاد برای تو میخونم
برو به میدون علی اکبره من
حالا که داری میری ماه پاره
برا حرم اذون بگو دوباره
بگو اذون برای برا شفای دردا
صدای تو یه مرحمی بزاره
تموم دلخوشی بابا علی «ع»
بعد تو خاک روو سر دنیا علی«ع»
عصای پیری منی اکبرم
بعد تو میشه کمرم تا علی«ع»
علی علی علی علی جان
☑️بند دوم
ببین علی بابات چه تنها شده
از گریه چشماش مثه دریا شده
هر طرفی تنت شبیه تسبیح
نصیبه این گرگای صحرا شده
ای پسرم وصله ی جونم اکبر
غمت زده آتیش به جونم اکبر
عصای وقت پیریه پدر بلند شو
ببین قده مثل کمونم اکبر
دور و برت تو رو توو هرجا زدن
روبروی چشمای بابا زدن
طوری زدن تورو با شمشیر و تیر
تیشه به ریشه م روی خاکا زدن
علی علی علی علی علی جان
☑️بند سوم
غصه ی تو کرده من و مریضم
چیکار کنم با داغه تو عزیزم
پاره های تنت رو بر می دارم
می بوسم و توی عبام می ریزم
یه لشکری روی تنت اومدن
خوردی زمین و همه شون کل زدن
هلهله کردن واسه اشکای من
میخندیدن به اربا اربای من
داغ تو سنگینه بابا رو سینم
بالا سره پیکره تو می شینم
هر طرفی یه تیکه از تنه توس
مُثله شده تنه تورو می بینم
علی علی علی علی علی جان
#رضا_نصابی
#مجید_مرادزاده