🔰 انتشار یادداشت فیلسوف غیر متألّه! در خبرگزاری ایلنا
▫️نقدی بر سخنان اخیر دکتر عبدالکریم سروش درباره توسل به اهل بیت(ع)
🔹 جهت مطالعه به لینک زیر مراجعه کنید:
🆔 https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1279879
🔰فیلسوف غیر متألّه!
هر از چند گاهی از گوشه و کنار جهان، سخنانی شنیده می شود که گویای مشتبه شدن حق و باطل از سوی افراد بیاطلاع و حتی عالمان پرآوازه است. اما اینبار شاهد سربرآوردن شبهه ای از جانب شخصیتی هستیم که حتی مبانی فکری خود را نیز نادیده گرفته است.
▪️دکتر حسین حاج فرجالله دبّاغ معروف به عبدالکریم سروش که از اساتید شناختهشده فلسفه و عرفان در دانشگاه های آمریکا است، در جدیدترین اظهار نظر، با زیر پا گذاشتن اصول فکری خود، به انکار حاجت بخشی ائمه(ع) و اولیاء روی آورده است. او مدعی شده است:
«اماکن مسمّی به "مقدس" به هیچ وجه از جان آدمیان مقدس تر نیستند و ما هیچ دلیل عقلی و نقلی معتبری نداریم که این خفتگان در زیر خاک، خواه امام باشند، خواه خواهر امام، خواه برادر امام، صدای زائران را میشنوند و به آنها پاسخ میدهند و یا اساسا قدرت برآوردن حاجات آنها را دارند.»
▪️دکتر سروش در ادامه برای تأیید سخن خود، این بحث را به موضوع طب اسلامی گره زده است و می گوید:
«آنان در زمان حیات خود برای درمان دردهاشان به طبّ زمانه و طبیبان دوران مراجعه میکردند.»
🔻در این عبارات سه ادعا مطرح شده است:
1- مردگان هیچ صدایی نمی شنوند.
2- مردگان توانایی برآورده کردن حاجتها را ندارند.
3- ائمه(ع) برای درمان بیماری به طبیب مراجعه می کردند.
♨️ هر سه ادعای مطرح شده، نادرست است و دلائل متعددی بر بطلان آنها وجود دارد:
❇️اول: عدم شنوایی اموات: روایات متعددی در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد که نه تنها بر شنوایی اموات، بلکه بر آگاهی ارواح نسبت به اوضاع زندگان دلالت دارد. برای نمونه مرحوم کلینی بابی را در اصول کافی به این موضوع اختصاص داده است: «باب ان المیت یزور اهله». طلیعه این باب با این حدیث منقش شده است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ عليهالسلام ، قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ ، فَيَرى مَا يُحِبُّ ، وَيُسْتَرُ عَنْهُ مَا يَكْرَهُ ؛ وَإِنَّ الْكَافِرَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ ، فَيَرى مَا يَكْرَهُ ، وَيُسْتَرُ عَنْهُ مَا يُحِبُّ». امام صادق علیه السلام فرمود: همانا مؤمن [پس از مرگ] خانواده و نزدیکانش را زیارت می کند، و آنچه را که پسندیده است می بیند و امور ناپسند را نمی بیند، و کافر نیز خانواده اش را زیارت می کند، پس امور ناپسند را می بیند و امور پسندیده بر او پوشیده می شود. (اصول کافی، ج 5 ص 569). این روایات به حدی زیاد است که حتی ابن تیمیه حرانی(م ۷۲۸ق) شاخصترین مخالف استغاثه به اموات، نیز توانایی مخالفت با آنها را نداشته و تصریح می کند: «روایات در حد استفاضه هستند که میت به احوال خانواده و دوستانش در دنیا آگاه است و اعمال آنها بر او عرضه می شود و او آنها را می بیند و از کردار خوب آنها خوشحال و از کردار بد ناراحت می شود.» (ابن تیمیه حرانی، الفتاوی الکبری، ج 5 ص 362). البته نمی توان نسبت به مغالطه موجود در سخن دکتر سروش بی توجه بود؛ زیرا او با این کلام خود، شنیدن را از خفتگان در زیر خاک نفی می کند در حالی که انسان دارای دو بعد روحانی و جسمانی است و تنها جسم او در زیر خاک قرار می گیرد و همه ادراکات او توسط روح صورت می پذیرد. عجیب اینکه در فلسفه و عرفان بسیار بر وجود دو عنصر روح و جسم تأکید شده و اصالت را به روح بخشیده اند، اما دکتر سروش با این سخن در صدد استفاده از ارتکاز عرفی است که مرده چیزی نمی شنود. در حالی که باید بیان می کرد روح انسان پس از مرگ، چیزی نمی شنود! اما چون می داند که این سخن پذیرفته نیست، از عبارت شبهه افکنانه استفاده کرده است.
❇️ دوم: عدم حاجتبخشی ائمه(ع) و اولیاء: شنیدن این سخن از دکتر سروش به مراتب عجیبتر از سخن نخست است؛ زیرا در فلسفه به خوبی معنای اراده و اختیار تبیین شده است. آنان فاعل را به هشت قسم تقسیم می کنند که فاعل بالتسخیر یکی از آن موارد است. در همه این مطالب تأکید شده است که تمام امور در عالم به اذن و اراده خداوند انجام می شود و هر فعلی که در عالم محقق می شود، در طول اراده خداوند است. کسی که این مبنا را پذیرفته باشد، باید بداند که هیچ یک از شیعیان مدعی نیستند که ائمه(ع) یا اولیاء الهی، به صورت مستقل و در عرض اراده و قدرت خداوند حاجات مسلمانان را برآورده می سازند. آنان با این باورند که اهل بیت(ع) و اولیاء به جهت تقرب و جایگاهی که در نزد خداوند دارند، قادر بر شفاعت و واسطهگری برای حاجتمندان هستند و می توانند حوائج آنها را برآورده سازند؛ همانگونه که صحابه به نزد پیامبر(ص) می رفتند و او را واسطه بخشش گناهان قرار می دادند و قرآن آن را نقل و تأیید کرده است (نساء: 64). بنابراین باور به حاجتبخشی ائمه(ع) هیچ تضادی با عقیده توحیدی ندارد.
اما اینکه گفته شده «هیچ دلیل عقلی و نقلی نداریم که اموات قدرت برآوردن حاجات را دارند»، دارای ابهام است. اگر مراد این است که اموات مستقلاً قدرت برآورده حاجات را ندارند، سخن درستی است؛ اما با توجه به اینکه هیچ شیعه ای اعتقاد به استقلال اهل بیت(ع) در تأثیرگذاری ندارد، این سخن بلاوجه است.
اما اگر مراد این است که اموات حتی غیر مستقل نیز قدرت برآوردن حاجات را ندارند، این سخن باطل و برخاسته از توحید ناقص است؛ زیرا همه مسلمانان اعتقاد دارند که اگر قدرت مطلق خداوند به امری تعلق بگیرد، هیچ گریزی از آن نیست و چون خداوند بخواهد، آن امر موجود می شود (وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ [بقره: 117]). شواهد متعددی در تاریخ وجود دارد که خداوند به دست انبیاء و اولیاء خود، بزرگترین کارها را انجام داده که زنده کردن مرده، بینا کردن کور مادرزاد و شفای بیماران تنها بخشی از این موارد است (آل عمران: 49). در حدیثی که به نام «قرب نوافل» مشهور است و فلاسفه از آن برای اثبات وحدت وجود استفاده می کنند، آمده است که اگر کسی به وسیله نافلهای (مستحبی) به من، یعنی خدا تقرب جوید، او را دوست دارم و گوش، چشم، زبان و دست او میشوم که به وسیله آنها بشنود و ببیند و اگر مرا بخواند، او را اجابت میکنم و خواستههایش را برآورده میسازم (اصول کافی، ج 2 ص 352؛ صحیح بخاری، ج 7 ص 190). آیا برآورده ساختن حاجت توسط کسی که با مراعات تقوا و انجام نوافل، در شمار اولیای الهی قرار گرفته و خداوند خواسته هایش را برآورده می سازد، امر محالی است؟! آیا ائمه(ع) و اولیای الهی که پس از وفات نیز بر احوال و اوضاع زندگان آگاهی دارند، ناتوان از حاجتبخشی غیر مستقل هستند؟!
❇️سوم: مراجعه ائمه(ع) به طبیب برای درمان بیماری: اما درهم آمیختن مسأله آگاهی ارواح ائمه(ع) به احوال زندگان و قدرت برآوردن خواسته های آنان با مراجعه ائمه(ع) به طبیب در هنگام بیماری، هیچ کمکی به دکتر سروش در استدلال او نمی کند؛ زیرا:
▫️اولاً: هیچ روایت صحیحی در منابع شیعه وجود ندارد که بر مراجعه ائمه(ع) به طبیب برای درمان بیماری دلالت داشته باشد. تنها برخی گزارشها مانند حاضر کردن طبیب در هنگام ضربت خوردن امیرالمؤمنین علی(ع) وجود دارد که در هیچ کدام از منابع مذکور گفته نشده است که معصومین علیهم السلام از نزد خود به طبیب رجوع کردهاند یا مثلاً گفته نشده که خود حضرات درخواست احضار طبیب را کرده باشند بلکه در تمام منابع تصریح شده که برای حضرت طبیب آوردهاند. تنها مسئلهای که ائمه برای آن طبیب خواستهاند، برای فصد یا حجامت و مسائلی از این دست بوده است؛ این امر هم بدیهی است که اساساً مسئله فصد و حجامت عملی است که باید توسط شخصی غیر از محجوم یا مفصود انجام شود، چیزی شبیه به دلاک یا مُغَمز در گرمابه! و عجب آن است که در تمام روایاتی که اشاره به حضور حجام یا فصاد بر بالین امام شده است، خود حضرت مواضع حجامت یا فصد را برای طبیب مشخص کردهاند و به تعبیر دیگر، طبیب آنچه را امام فرموده اجرا کرده است.
▫️ثانیاً: استدلال دکتر سروش شباهت زیادی با این سخن دارد که کسی بگوید اگر خداوند شفا دهنده همه بیماری ها و دفع کننده همه بلاها است، پس چرا نتوانست از خانه خود (کعبه) در مقابل هجوم لشکریان یزید دفاع کند، و یا چرا اجازه داد سیل این خانه را در بر بگیرد و بخشهایی از آن تخریب شود؟ پاسخ این سؤال واضح است و آن اینکه خداوند همواره امور را بر مجرای طبیعی و بر اساس نظام اسباب و مسببات انجام می دهد. اگرچه در این میان شاهد برخی معجزات مانند حضور پرنده ها برای مقابله با لشکر ابرهه هستیم، اما تا زمانی که امور به نحوی پیش رود که خللی در امر هدایت مردم پیش نیاید، خداوند از اینکه نظام اسباب و مسببات را کنار بگذارد، ابا دارد. ائمه(ع) نیز بر این اساس گام برداشته اند و تا آنجایی که امر هدایت و امامت دچار خلل نشود، بر حسب ظاهر و در دستگاه نظام اسباب و مسببات به پیشبرد برنامه هدایت نفوس اقدام کرده اند. بنابراین عدم استفاده ائمه(ع) از برخی تواناییهای خود، به معنای فقدان آن توانایی نیست بلکه به منظور بهره مندی از نظام احسنی است که خداوند آفریده است.
رسول چگینی
21 شهریور 1401
قم المقدسه
📌 #نقد_و_نظر
📚 @rsl_chegini |کانال هزار و یک نکته|
▫️گزارشی نویافته درباره تاریخچه انتساب بقعه ای در کاشان به ابولؤلؤ
همواره با حلول ماه ربیع الاول و فرارسیدن سالگرد شهادت امام حسن عسکری علیه السلام، یکی از موضوعات تاریخی که با ابهام همراه می شود، بقعه ای است در کاشان که منسوب به ابولؤلؤ پیروز نهاوندی قاتل عمر بن خطاب است.
درباره اینکه این مزار منسوب به چه کسی است و چگونه ابولؤلؤ به کاشان رسیده، اختلافات زیادی وجود دارد که در این فِرسته قصد پرداختن به این اختلافات را نداریم.
غرض از این نوشتار بررسی یک ادعا درباره بقعه منسوب به ابولؤلؤ در کاشان است که گفته شده، این بقعه ابتدا برای یکی از قطبهای صوفیه بوده است و با گذشت ایام، تغییر هویت پیدا کرده و به نام ابولؤلؤ شناخته شده است.
علت طرح این ادعا، فقدان منابع دست اول درباره زمان و علت ساخت این بقعه در کاشان است و به جهت عدم دسترسی به منابع، این نظریه مطرح شده که این بقعه مربوط به یکی از اقطاب صوفیه بوده که اوایل حکومت صفویه، به عنوان قبر ابولؤلؤ معرفی شده است.
قدیمیترین منبع تاریخی که خبر از وجود قبر ابولؤلؤ در کاشان داده، کتاب «حبیب السیر فی اخبار افراد البشر» تألیف غیاثالدین خواندمیر (۸۸۰–۹۴۱هـ) تاریخ نگار هراتی است، که غالب پژوهشگران با استناد به این منبع، پیشینه انتساب این قبر به ابولؤلؤ را قرن دهم می دانند. خواندمیر نوشته است:
«فیروز بروایت شیعه از مدینه گریخته بطرف عراق شتافت و در کاشان وفات یافت.»
(حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، ۱۳۳۰ش، ج۱، ص۴۸۹)
البته در این گزارش تاریخی، تنها ورود ابولؤلؤ به کاشان بیان شده و نسبت به بقعه ابولؤلؤ هیچ اشاره ای نشده است، اما احتمالاً اینگونه برداشت شده که پس از مرگ ابولؤلؤ در کاشان، برای او بقعه ای ساخته اند.
با توجه به اینکه کاوشهای تاریخی و بررسی سنگ قبر موجود در این مقبره، زمان ساخت آن را سال 777 هجری (قرن هشتم) معرفی می کند، و نظر به اینکه مؤلف حبیب السیر با زمان ساخت این بنا، دو قرن فاصله زمانی داشته، ممکن است ادعای تغییر ماهیت این مقبره از یک قطب صوفی به ابولؤلؤ قابل توجه قلمداد گردد؛ زیرا آنان برای ادعای خود به جمله حک شده بر روی سنگ قبری که در این مقبره وجود داشته استناد می کنند که بر آن نوشته شده است: «هذا قبر عبد من عبادالله الصالحین حشره الله مع من کان یتولاه بتاریخ ۷۷۷». از این عبارت نتیجه گرفته اند که عبارت «عبد من عباد الله الصالحین» درباره یکی از بزرگان صوفیه بوده است.
اما دستیابی به منبعی که پیشینه انتساب این مقبره به ابولؤلؤ را مقارن یا نزدیک با زمان ساخت آن نشان دهد، این ادعا را زیر سؤال می برد.
گزارش نویافته ای که برای اولین بار، نگارنده این فرسته از آن خبر می دهد، اشاره دقیقتری به مزار منسوب به ابولؤلؤ و برگزاری مراسم ویژه بر این مزار دارد، توسط احمد بن إسماعيل بن عثمان بن محمد كوراني شافعي حنفي (813-893هـ) ثبت شده است. او در کتاب «الكوثر الجاري إلى رياض أحاديث البخاري» در مقام شرح حدیثی درباره نحوه قتل عمر بن خطاب می گوید:
«وأعجب من هذا ما أذكره، وهو أن في بلاد العجم بلد يسمى كاشان، فيه غلاة الروافض، لهم مزار عظيم معظم، يقولون: إنه قبر أبي لؤلؤة قاتِلُ عمر، ولما تواتر أن الرجل قتل هناك -وضعوا شعرًا معناه مدح علي بن أبي طالب.»
و عجیبتر از این، چیزی است که ذکر می کنم و آن اینکه در بلاد عجم شهری است که کاشان نامیده می شود و در آن غالیان رافضی حضور دارند، برای آنان زیارتگاه بزرگی است که می گویند: آن قبر ابولؤلؤ قاتل عمر است و چونکه به متواتر رسیده که آن مرد در آنجا کشته شده است، اشعاری می سرایند که معنای آن مدح علی بن ابی طالب [علیه السلام] است.
(كوراني، أحمد، الكوثر الجاري إلى رياض أحاديث البخاري، ج 6 ص 460. تحقيق: الشيخ أحمد عزو عناية، بيروت، دار إحياء التراث العربي، الاولي، 1429 هـ.)
نکته قابل توجه اینکه احمد بن اسماعیل کورانی، متولد شهرزور (از شهرهای کنونی کردستان عراق) است که سفرهایی به عراق، شام، و روم داشته است و در نهایت در قسطنطنیه (استانبول ترکیه) از دنیا رفته است. او هیچگاه به مناطق مرکزی ایران سفر نکرده است و اطلاعاتی که درباره مزار ابولؤلؤ در کاشان را نقل کرده، از اخباری است که از دیگران شنیده است. این بدان معنی است که این مزار پیش از قرن نهم، به این نام شناخته می شده که توجه مخالفان را به خود جلب کرده است.
با توجه به اینکه قدمت بنای مزار منسوب به ابولؤلؤ قرن هشتم است، بنابراین این ادعا که مزار منسوب به ابولؤلؤ، ابتدا مربوط به یکی از شیوخ صوفیه بوده و با گذشت ایام، به قبر ابولؤلؤ تغییر هویت یافته، زیر سؤال می رود؛ زیرا کورانی حدود 40 سال پس از ساخت این مقبره به دنیا آمده است و آگاهی یافتن او از وجود قبر ابولؤلؤ در کاشان، بر اثر شنیده هایی بوده که به گوش او رسیده است. بدیهی است تغییر هویت یک بنای شناخته شده صوفی به یک شخصیت جنجال برانگیز شیعی و شهرت یافتن آن در این مدت کوتاه (حداکثر تا زمان نگارش کتاب، حدود صد سال)، هیچ مؤید و نظیر تاریخی ندارد. در نتیجه این مزار از ابتدا به نام ابولؤلؤ ساخته شده است.
البته این پژوهش نسبت به اینکه انتساب این قبر به ابولؤلؤ صحیح است یا خیر؟ هیچ قضاوتی ارائه نکرده و تنها به این نکته پرداخته که این مقبره از ابتدا، برای ابولؤلؤ ساخته شده است. ممکن است این مزار ابتدا به عنوان یادبود ابولؤلؤ ساخته شده که بعدها به عنوان قبر ابولؤلؤ شناخته شده است؛ همانگونه که بنا و مزار یادبود امام على بن ابیطالب(ع) در هرات، طفلان مسلم در مزدوران سرخس و ایوان ابو مسلم در طوس ساخته شد و امروزه به عنوان مقبره این بزرگواران شناخته می شوند.
📌 #هزار_و_یک_نکته
📚 @rsl_chegini |کانال هزار و یک نکته|
▫️خدمات اهل کاشان به گسترش تشیع
یکی از موضوعات تاریخی که نیازمند تحقیق و پژوهش روزآمد است، پیرامون نقش شهرها و مناطق گوناگون در تحولات جهان اسلام است.
از جمله این مناطق می توان به شهر کاشان اشاره کرد. اگرچه امروزه از جایگاه مرجعیت فکری و دینی این شهر کاسته شده است، اما در گذشته مردم کاشان، نقش بسزایی در زمینه عالم پروری و پرداخت مخارج ترویج دین داشته اند.
شاید بتوان اوج خدمات مردم کاشان به تشیع را، نفوذ آنان در قلب تپنده جهان اسلام دانست. مدینه که از زمان تاسیس تا به امروز، همواره به عنوان یکی از شهرهای جریانساز بوده است، در خلال قرنهای پنجم تا هفتم توسط اهالی کاشان تحت مدیریت شیعیان قرار گرفت.
ابن فرحون (م ۷۶۹هـ) فقیه مالکی در کتابی که در موضوع تاریخ مدینه نگاشته است، نقش اهالی کاشان در گسترش شیعه در مدینه را اینچنین توصیف میکند:
«حتى قيل: إنّ المدينة لم يكن بها من يعرف مذهب الإمامية حتى جاءها القيشانيون من العراق، وذلك أنّهم كانوا أهل مال عظيم، فصاروا يؤلفون ضعفة الناس بالمال، ويعلّمونهم قواعد مذهبهم، ولم يزالوا على ذلك حتى ظهر مذهبهم وكثر المشتغلون به، وعضده الأشراف في ذلك الزمان، ولم يكن لهم ضِدٌّ، ولا في مصر ولا في الشام من يلتفت إليهم؛ لأنّ الملك العادل نور الدين الشهيد كان حاكماً على البلدين، لكن همّه الجهاد».
گفته شده در مدینه کسی که به مذهب امامیه باشد، شناخته نمی شد، تا اینکه کاشانیون از عراق به مدینه آمدند، و آنان دارای اموال فراوانی بودند و توجه مردم ضعیف را با بخشش مال جلب کردند و به آنها قواعد مذهبشان را آموختند و همواره بر این شیوه بودند تا اینکه مذهب آنان آشکار شد [فراگیر شد] و پیروانش زیاد شد و سادات مدینه در آن زمان، آنان را یاری کردند در حالی که هیچ مخالفی نداشتند و در مصر و شام کسی متعرض حال آنان نشد زیرا حاکم عادل نورالدین شهید حاکم دو شهر مکه و مدینه بود و همه تلاش او برای جهاد بود.
ابن فرحون مالکی، نصیحة المشاور و تسلیة المجاور، ص 339-340.
البته به نظر می رسد، مراد ابن فرحون از کاشانیون از عراق، عراق عجم یعنی ایران باشد زیرا منظقه ای در عراق به نام قاشان وجود نداشته و گزارشات متعدد دیگری وجود دارد که این شهر را، مشخصات آن با کاشان ایران سازگار است.
این اقدامات مردم ولایتمدار کاشان، حتی صدای ابن تیمیه حرانی (م 728هـ) را نیز در آورده و باعث شده تا منشأ انحرافات مردم مدینه را ورود اهالی کاشان در این شهر بداند. او میگوید:
«فإن أهلها كانوا متمسكين بمذهبهم القديم منتسبين إلى مذهب مالك إلى أوائل المائة السادسة أو قبل ذلك أو بعد ذلك فإنهم قدم إليهم من رافضة المشرق من أهل قاشان وغيرهم من أفسد مذهب كثير منهم لا سيما المنتسبون منهم إلى العترة النبوية وقدم عليهم بكتب أهل البدع المخالفة للكتاب والسنة وبذل لهم أموالا كثيرة فكثرت البدعة فيها من حينئذ.»
همانا اهل مدینه بر مذهب قدیم خودشان که به مذهب مالک منتسب بود، پایبند بودند تا اوایل قرن ششم یا قبل از آن یا بعد از آن، در آن زمان از شیعیان مشرق از اهل کاشان و غیر آنجا بسیاری از مردم آمدند به ویژه کسانی که به خاندان عترت منتسب بودند [از نسل سادات بودند] و کتابهای خود را به مدینه آوردند و اموال فراوانی را خرج کردند تا اینکه از آن زمان بدعت در مدینه زیاد شد!
مجموع الفتاوی ابن تیمیه، ج 20 ص 300.
نکته قابل توجهی که در این گزارشات تاریخی وجود دارد، اینکه همگان تصریح کرده اند که گسترش تشیع در مدینه، بدون هیچگونه خشونت و استفاده از زور و شمشیر بوده است؛ بلکه دگرگونی مذهب مردمان مدینه با اجرای برنامه های فرهنگی و نشر و ترویج عقاید تشیع بوده است. بدیهی است این مسأله بدون صرف هزینه های فراوان محقق نخواهد بود و مردم کاشان برای تحقق این هدف، به خوبی توانستند با انجام اقدامات فرهنگی، قلب مردم مدینه را به پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام متوجه بگردانند.
رحمت و رضوان الهی بر مردم ولایتمداری که از جان و مال خود گذشتند تا پرچم ولایت اهل بیت علیهم السلام در سراسر گیتی به اهتزار درآید.
📌 #هزار_و_یک_نکته
📚 @rsl_chegini |کانال هزار و یک نکته|
▫️معرفی کتاب
کتاب «احتفال در پرتو کتاب و سنت»
نویسنده: رسول چگینی
ناشر: فروغ فردا
جهت تهیه کتاب به انتشارات کتاب ما واقع در قم مجتمع ناشران طبقه همکف پلاک 11 مراجعه فرمایید.
📌 #معرفی_کتاب
📚 @rsl_chegini |کانال هزار و یک نکته|