eitaa logo
روضه فکر
10.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
575 ویدیو
85 فایل
﷽ ❤کپی بدون ذکر منبع مجاز است تبادل و تبلیغات: @tab_ruze اینستاگرام https://rubika.ir/eainsad @sadriion_ir پیامگیر: @ali_sadr1
مشاهده در ایتا
دانلود
هر وقت ثروت ایمان آورد فقر هم کفر میاره!
- پس روایت کاد الفقر ان یکون کفراً «فقر به کفر میرسد در نهایت» چه میشود؟ -نظر شما چیه دوستان؟
توی فارسی کلمه فقر و فقیر روی جنبه مالی دلالت میکنه. ینی تا کلمه فقر رو می‌شنویم ذهن‌مون مسئله مالی و نداری و رو تصور میکنه.. بنظرتون توی عربی هم همینطوره؟! فقط همین یک معنی رو تصور میکنن؟
روضه فکر
- پس روایت کاد الفقر ان یکون کفراً «فقر به کفر میرسد در نهایت» چه میشود؟ -نظر شما چیه دوستان؟
خب اگه بخواییم با نگاه زبان فارسی این روایت رو بفهمیم، میزان دینداری مردم فقیر مث جنوب شهر، برخی از مناطق جنوب ایران، مناطق محروم، اکثر فقرای عراق، اکثر مردم افغانستان و پاکستان، اکثر مردم آفریقا وـ. باید آدمای کافر و بی‌دینی باشن.. و از طرفی آدمای ثروتمند باید مؤمن‌تر باشن.. درسته این؟!
مثلا آیه قرآن داریم که آهای مردم «انتم‌الفقراء» شما همه نسبت به خدا فقیر هستید؟! ینی همتون بی‌پول و ندار هستید؟
بهش فکر کنید، شب نتیجه گیری کنیم تحقیق هم کنید دربارش «سرچ» 😎
فقرمعانی مختلفی داره و اقسام مختلفی.. فقرنفس(ینی نیازمندی نفس) فقر معنوی، فقر فرهنگی، فقر مالی، فقر فکری و.. توی روایت «کاد الفقر ان یکون کفراً» این فقر میتونه شامل هر نوع فقری باشه.. ینی همه فقرها.. از طرفی یه روایت دیگه داریم که پیامبر حین وصیت‌شون به مردم فرمودند: «لم یفقرهم فیکفرهم» یعنی«افرادی که بعد از من قدرت را در دست می گیرند بترسند از این که سیاست‌هایی اتخاذ کنند که مردم را فقیر کند و در نتیجه آنان به کفر کشیده شوند». پس نتیجه می‌گیریم: ۱. فقر یکی از زمینه‌های کفر افراد ضعیف‌الایمان هست و عامه مردم جامعه اگه فقیر بشن، چون این فقر رو موهبت رشد نمی‌دونن، سریع کافر میشن ۲. جمله «هر وقت ثروت ایمان آورد، فقر هم کفر میاره!» جمله قشنگیه به ظاهر.. ولی طبق کلام اهل‌بیت درست نیست.. فقر برای امثال میثم تمار خودساخته کفر نمیاره، بله! ولی برای امثال من ضعیف‌‌الایمان بالقوه کفر میاره و اکثر مردم شبیه میثم نیستن.. پس در نقطه عکسش، بهبود معیشت مردم بالقوه راه رشد برای ایمان رو مهیا میکنه. فقر، بالقوه کفر میاره، ینی زمینه کافرشدن رو باز میذاره.. بهبودمعیشت، بالقوه ایمان میاره، ینی راه رو برای مومن شدن هموارتر میکنه.. سئوال: پس چرا اغنیایی که بیشتر پولدار هستن، دین و ایمان درستی ندارن؟ این اونا ثروت‌شون بالقوه راه ایمان رو باز کرده براشون ولی خودشون بستن‌اش و مغرور و فاسد شدن.. و بالفعل‌ش نکردن.. طغیان، سرکشی، فساد.. [ @ruzefekr ±∞ ] روضه‌فکر 🌱
روضه فکر
هر وقت ثروت ایمان آورد فقر هم کفر میاره!
پس این جمله: هر وقت ثروت ایمان آورد فقر هم کفر میاره! «رد میشه و باطل»
اینو از قصد گذاشتم که کمی فکر کنیم و خیلی ساده هر جمله به ظاهر قشنگی رو قبول نکنیم و کمی درباره‌اش تامل کنیم.. اینجا روضه فکره.. ینی باید سعی کنیم فکرکردن و اندیشیدن بیاموزیم
فقر انسانها را به کفر میکشاند : از جمله‌ى چیزهایى که مردم را به بهشت نزدیک میکند، بهبود معیشت مردم است؛ کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا. (۱) جامعه‌اى که در آن فقر باشد، بیکارى باشد، مشکلات معیشتىِ غیر قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ایمانى پیدا نمیکند. فقر، انسانها را به فساد میکشاند، به کفر میکشاند؛ فقر را باید ریشه‌کن کرد. کار اقتصادى، فعّالیّت اقتصادى باید به‌طور جدّى در برنامه‌هاى مسئولین قرار بگیرد، که خب امروز بحمداللَّه مسئولین دنبال این چیزها هستند. فکرها را باید منتظم کرد، راه را باید درست تشخیص داد، درست باید حرکت کرد.۱۳۹۳/۰۲/۲۳ حدیث ۱ ) الكافي، ثقة الإسلام كلينى‏، ج ‏۲، ص ۳۰۷ ؛ خصال، شیخ صدوق، ج‏ ۱، ص ۱۲؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج‏ ۷۰، ص ۲۴۶. كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً. ترجمه: رسول خدا(صلى‌اللَّه‌عليه‌وآله) فرمود: فقر، انسان را در آستانه كفر قرار مى‌دهد. [ @ruzefekr ±∞ ] روضه‌فکر 🌱
به برکت نام اعظمت✋ بسم الله الرحمن الرحیم🤲 باز کن دکان که وقت عاشقی است❤️ ببینیم امروز رزق معنوی و فکری‌مون رو چی میده🙂
هدایت شده از کافه تبادل کتاب
جمله‌ای از علی آقا زیر عکس بود که با خط قرمز نوشته بود: «کسی می‌تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفسش گیر نکرده باشد.» ☕️ @cafetabadul کافه‌تبادل‌کتاب 📚
آرامش دوگیتی تفسیر این دو حرف است: ۱. کار برا انقلاب میخوای کنی، مستقل باش.. بچسبی به اداره و نهاد و ارگان که کمکت کنن، بدتر میزننت زمین.. ۲. حلقه‌های مردمی.. کار مردم، برای مردم، همراه مردم..
کارفرهنگی رو تقسیم کردن بین همه.. هر اداره و نهاد و ارگانی یه معاونت فرهنگی داره.. ینی هر کی پاشده از خواب، شده یه سری بین سرها.. همه کاره و هیچ کاره.. یه شهر رو نگا کنی، میبینی شونصدتا مسئول فرهنگی نون‌خور و مزدبگیر داره ولی دریغ از یه کار درست فرهنگی... از دل این اداره و کارمندها، کار فرهنگی درنمیاد.. چرا؟ چون تا دیروز فلان معاون فرهنگی، مسئول پشتیبانی امور دام و طیور بوده، یهو گذاشتن مسئول فرهنگی.. عمده کار: سفارش تلفنی به چاپخونه و چاپ بنر تبریک و تسلیت ایام تقویم نیازمندی‌ها: تلفن، تقویم، پول مفت ملت
۴۰سال فرهنگ و تبلیغ دین رو سپردیم به ادارات و سازمان‌های عریض و طویل و کارمندان بی‌تخصص.. این وضع جامعه است!
من مهمترین بخش تربیتی زندگی‌مو مدیون معلم زیست‌شناسی‌م هستم.. سه سال متولی معلم زیست ما بودند ایشون.. داستان‌شون رو بگم؟
از سال دوم دبیرستان تا پیش دانشگاهی ایشون معلم زیست ما بودند.. هنوزم توی شهر گاهی ایشون رو می‌بینم.. یه انسان هواگیری شده.. محترم و مودب و بدون اینکه ظاهرشون خیلی مذهبی بزنه، ولی مذهبی و مقید به اسلام..
شاید الآن فکر کنید لابد هر روز سرکلاس حدیث و آیه و منبر و.. نه بابا.. شاید در طی یک سال تحصیلی بیشتر از ده دقیقه وقت کلاس سر صرف نکات دینی نمی‌کرد.. در طی این سه سال بیشترین فعالیت فراکلاسی که برامون صحبت کرد، ده دقیقه درباره خطبه متقین امام علی علیه‌السلام بود که توصیه کرد بهمون.. یا یه تذکرات و اشاره‌های کوتاه دینی.. پس چی این معلم منو تربیت کرد؟!
یکی اینکه عاشقانه معلمی زیست رو دوست داشت.. داستانی که بود اینه که ایشون سالهای پیش زمانیکه کنکور دو مرحله‌ای بوده، پزشکی قبول میشه ولی به دلیل علاقه‌ و انگیزه‌ش به معلمی، معلمی رو انتخاب میکنه.. اینجاست که انسان از حیوان جدا میشه و تربیت می‌کنه.. حیوان انتخاب‌هاش بر اساس لذت، غریزه و شهوته.. انسان انتخاب‌هاش بر اساس فطرت، عقل و انگیزه و علاقه است.. برای من یک جرقه بزرگ بود.. انسانی که بسیار باسواده و بهترین معلم کنکوری زیست این منطقه است، بخاطر علاقه و وظیفه و انگیزه‌های روحی اومده معلمی.. این منو تربیت کرد و باعث شد برم سراغ اون چیزی که بهش وابستگی فطری دارم.. نه وابستگی حیوانی..
شهوت پول، شهوت مطب، شهوت اسم و لقب، شهوت جایگاه، شهوت احترام و جلب‌توجه، شهوت پرستیژ و... و... و.. اینا همون معیارهای انتخاب حیوانی است.. بوی دنیا و غریزه میده.. نه بوی انسان و انتخاب‌های انسانی‌ش..
ما واژگان رو فراموش میکنیم رویدادها رو فراموش میکنیم خاطرات رو فراموش میکنیم و تنها چیزی که یادمون می‌مونه حسی هست که از اون اتفاق بهمون منتقل شده [ @ruzefekr ±∞ ] روضه‌فکر 🌱
معلم زیست ما کم‌کم داره بازنشست میشه.. ولی نه لنگ دنیاست و نه مشکلی داره الحمدلله چون عاشق کارش هست، بهترین کارش شده برا همین همه دنبالش میگردن تا یه ساعت درس بده.. حالا اون در بهترین وضعیت زندگی قرار داره موفق، مطرح، با انگیزه و شاد از زندگی..
زیست و ژنتیک و روده معده ملخ و تری‌کودینا بهونه بود.. من چیزای مهمتری ازش یاد گرفتم.. بدون اینکه جمله‌ای صحبت خاصی کنه..
من سال دوم خیلی تنبلی کردم.. سال سوم یهو حرکت کردم و رفتم جلو.. خوب درس خوندم و معدل دیپلم خوبی گرفتم و در اوج، فهمیدم تجربی جای من نیس.. باید برم و همونجایی که براش ساخته شدم رو پیدا کنم..
کاش بیشتر در مورد روند تغییر مسیرتون برامون صحبت میکردید.. اینکه دقیقا چجوری متوجه شدین جاتون کجاست؟! - فکر کنم قبلا براتون گفتم.. نگفتم؟؛ 🧐
من توی سنی که هر نوجوون هویت اجتماعی و سیاسی پیدا میکنه، خودمو شناختم.. سوم راهنمایی فهمیدم کی هستم و چی میخوام.. جذابیت شخصیتی و فکر و ایده‌های سیاسی اصلاح طلبا واقعا جذاب بود..😎 (ظاهرش جذابه).. واقعا عملیات روانی و جنگ روانی بلدن..🤷‍♂ واقعا رسانه و هنر بلدن.. هوش سیاه دارن..🤦‍♂ و منم این هویت اصلاح طلبانه رو پیدا کردم.. اصلاح طلبی ذاتاً پایه‌اش و بنیانش با انقلاب همراه نیس و زیاد خوشش نمیاد از انقلاب و رهبری و حزب‌الهی‌ها و... واقعا اصلاح طلبی مدرن جدید (برخلاف سنتی) یه براندازی نرم داخلیه.. عشقم هاشمی و خاتمی.. متنفر از خط پایداری‌ها و از (خاک بر سرم) امثال آیت‌الله جنتی(زید عزه) و آیت‌الله‌مصباح(ره).. معتقد به آزادی‌های اجتماعی زیاد، آزادی حجاب، آزادی مطبوعات، رفراندوم و کاهش اختیارات رهبری و ته نگاهی به مرحوم منتظری.. بله من یک نوجوون بودم که از دستم مطبوعات اصلاحات نمی‌افتاد.. کسی که برای رای اوردن روحانی (۱۳۹۲) تلاش و خوشحالی کرد.. ولی خب الحمدلله رای نداشتم😄.. ادامه بدم؟
الان فرض کن قرار بود من اینجا به جای روضه‌فکر، اسم کانالم رویای اصلاحات باشه یا بسوی آزادی.. و یه زن زندگی آزادی پای متن‌هام باشه😂🤷‍♂
هیچ چیزی تو کله‌مون نمی‌رفت.. با اینکه گوشی هوشمند نداشتیم و بلای فضای مجازی فراگیر نبود، ولی از طریق سایت و روزنامه و کلیپ‌هایی که ساخته میشد و دانلود میکردیم و توی فلش یا سی دی یا لپ تاپ نگاه می‌کردیم و عمدتاً دانشگاهیا اونا رو میساختن، تغذیه فکری میشدیم.. هیچ کسی بهمون راهی رو نشون نداده بودـ. خودسرانه این راه رو میرفتیم
تا اینکه زد و منِ بی ربط به حزب‌الهی‌ها به یه وعده افطار دعوت شدم (اهل نماز و روزه بودم) (بچه‌ها همین‌جوری بی‌بهانه دست رفقایی که شبیه‌تون نیستن یا مث شما فکر نمیکنن رو بگیرید با خودتون ببرید مراسمات.. محبت کنید.. افطاری، نذری، هر مراسم معنوی..) خلاصه رفتن من همانا، گفتن بعد افطار میخواییم بشینیم استاد چهل‌اخترانی از قم اومده، برامون آزادی معنوی شهید مطهری درس بده. من؟! مطهری؟! اصلن چی هست؟ و من بعد نیم ساعت چنان مجذوب مطالب این کتاب شدم که انگار تازه چشمای کورم شفا گرفته.. به قدری شوق و ذوق از خودم نشون دادم که همون شب گفتم آقا منم بازی.. بذارید منم بیام.. و من شدم پای ثابت اون حلقه‌های مطهری‌خوانی.. و کتاب پشت کتاب.. به قدری کتابا رو میخوندم و خلاصه برداری و هایلایت و نقد و حاشیه‌نویسی، که شدم نمونه برای استاد که بزنه تو سر تنبلای کلاس.. ما پنج شش نفر بیشتر نبودیم و علی آقای داستان ما کم‌کم فهمید دنیا دست کیه.. و افتاد تو حوض..