۱۳۵۷: چرا اومدید تو خیابونا؟ - خواستیم انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها رو اخراج کنیم! بهایی‌ها حاکم نباشن بر ما! خودمون تصمیم‌گیرنده باشیم! منابع‌مون اسیر منافع خارجیا نباشه! ۱۴۰۱: چرا اومدید تو خیابونا؟ - میخوام با د.دخترم راحت بیام تو میدون آزادی، با هم مست کنیم و برقصیم! نمیخوایم محدود باشیم! دوست داریم هر جور بخواییم بیاییم تو خیابون! سگ بیاریم، عرق بخوریم، کسی ما رو نگیره! :) #شورش‌فواحش [ @ruzefekr ±∞ ]

ولی فکر نمی‌کردم پاییز رو اینجوری شروع کنیم😄 همیشه پاییز رو بی‌سروصدا و خیلی گرفته شروع می‌کردیم.. آهسته، یواش، خسته😄

روضه‌پاییز بخونیم :) یه همچین روزایی، ظهر از مدرسه برمی‌گشتیم، ناهار قرمه‌سبزی بود باید سریع کتابا رو جلد می‌کردیم دفتر۴۰برگ برا فیزیک دفتر۱۰۰ برگ برای شیمی تا غروب آفتاب هم خواب دم نماز مغرب پا می‌شدیم دلگیر، شب‌زودهنگام، هوا کمی سوزدار عموپورنگ و کارتون‌های بعد نماز مغرب😄

عموپورنگ واقعا محدوده سنی نداشت بابابزرگا هم نگا میکردن😅

روزهای اول مدرسه خیلی مرتب و شیک پاک‌کن سفید و اتود تمیز و کتابا مرتب یه هفته بعد، پشیمون بودیم از اول مهر😅 نامردا اونایی که هفته دوم امتحان میگرفتن آخه آقای زیست! کی هفته دوم کوییز میگیره؟!

و کلاس‌های پرورشی که تبدیل به ورزش شد :)

پاییزتون مبارک :) چای‌بنوشید و لب پنجره خیابونای قشنگ شهر رو نظاره کنید🍃 [ @ruzefekr ±∞ ]

عمرمان گذشت تا باورمان شد که آنچه باد برد، عمر ما بود؛ نه برگ‌های پاییزی🍃

و پاییز... و سلام بر آن رفتگان بی‌بازگشت :) که پاییزها را با او سر می‌کردیم با او خش‌خش برگ‌های خیابان را در می‌آوردیم.. دستهای سرد پاییزی را با چای خیابانی گرم می‌کردیم و سلام بر رفتگان بی‌بازگشت🍃😔

پاییز، فنجان‌چای، بخار دهان کنار پنجره و یک بالاپوش بوی نم هوا، تاریکی فضا و دلهره تاریکی سرا، کتابی در دست چشم انتظار آمدن یک مسافر... بوی رفتن، بوی انتظار، بوی آمدن بوی برگ‌های خشک‌نارنجی خیس و بوی کاغذ نو کتاب‌های مدرسه و باز کردن چمدان لباس‌های گرم و نشستن بر سر راه تا یار بیاید..🍃 :) [ @ruzefekr ±∞ ]

رفقای عزیزم رفقای صدریونی من انسان اگه اراده کنه، میتونه کوه رو جابجا کنه پس اراده کنید و هوشمندانه و عاقلانه دوباره تلاش کنید.. استمرار یه کار کوچیک بهتره تا انجام یه کار بزرگ ولی مقطعی... دوباره اول مهره.. گوربابای حرف مردم.. بیخیال حرف خانواده.. بیخیال حرف خودت! تو دوباره میتونی.. حتی اگه خیلیا بهت ایمان ندارن بدون توی این دنیا، یه نفر هست که بهت ایمان داره...امام زمان بهت ایمان داره که میتونی و از پسش برمیای..ایشون هیچ وقت ازت ناامید نمیشه🍃 [ @ruzefekr ±∞ ]

ابن‌سینا خواست کتاب مابعد‌الطبیعه ارسطو رو بخونه ولی هر چی می‌خوند کتاب رو نمی‌فهمید!! یه بار دو بار سه بار چهار بار... باز دوباره از اول خوندش تا بفهمه!! چهل بار کتاب رو خوند ولی بازم نفهمید!! تا اینکه خدا عنایتی کرد بهش و کتاب فارابی در توضیح کتاب ارسطو رو بهش رسوند و خوند و فهمید... خواستم بگم اگه اهل علم میخوای باشی باید مث ابن‌سینا دریادل باشی و کوه‌اراده!! نه اینکه دو تا فرمول فیزیک و ریاضی رو نفهمیدی، سریع کتابا رو پرت کنی و بگی من بدم میام از فیزیک!!!🍃 | @ruzefekr روضۀ‌فکر‌حسین(ع) |