بخش دوم کوچه پس‌کوچه‌های این سیاره در میان صفحات فضای مجازی می‌چرخم و میان عکس‌هایی که از اهالی غزه و مردم فلسطین به اشتراک گذاشته شده دنبال یک ایده می‌گردم. به این فکر می‌کنم که چه کاری از دست من و ما برای شاد کردن این مسلمانان و دلگرم کردن‌شان ساخته است؟! صفحات را اسکرول می‌کنم و زیرلب می‌گویم: نه دستم بهشون می‌رسه نه می‌تونم پول و غذا و دارو براشون ببریم نه میشه... ناگهان فکری به سرم می‌زند. در نوار جستجو، دنبال موقعیت مکانیِ فلسطین و غزه می‌گردم.‌ با انبوهی از صفحات شخصی اهالیِ آن گوشه‌ی غریب از دنیا مواجه می‌شوم. میان‌شان می‌چرخم و صفحاتی که مربوط به دختران و پسران نوجوان است پیدا می‌کنم. براساس محتوای صفحه و عکس‌هایی که به اشتراک گذاشته‌اند تاریخ تولدها و وقایع مهم زندگیشان را پیدا می‌کنم. حالا آن آدم‌های دور، تنها و دست‌نیافتنی، انگار رفیق و همسایه شده‌اند. از اینکه ساکنان دره‌ی سیلیکون نرم‌افزاری ساخته‌اند که با آن‌همه سانسور و تحریم و الگوریتم‌های سوگیرانه باز هم موفق نشد جلوی به هم رسیدن ما را بگیرد احساس قدرت می‌کنم. یکی از نوجوانان فلسطینی را که جشن تولدش از همه نزدیک‌تر است انتخاب می‌کنم و تصمیم می‌گیرم به پروژه‌های درسی‌ که هر دانش‌آموز باید براساس آن درباره‌ی یک محدوده جغرافیایی مسلمان نشین تحقیق کند، جشن تولد یکی از ساکنان آن محدوده را هم بیافزایم. حالا هم کلاس جغرافی مفرح و شاد برگزار خواهد شد و هم در کنار درس و کسب دانش، قلب‌های دانش‌آموزان مسلمان به یکدیگر نزدیک خواهد شد. به کوچه‌ پس‌کوچه‌های دور و نزدیک این جهان که با تمام جزئیاتش در دستانم است نگاه می‌کنم و به این نتیجه می‌رسم که واقعا دشمن دانا انسان را بالا می‌برد! (ادامه دارد...) یک روایت از مصاحبه با آقای محمدصادق میرزایی به قلم مریم‌سادات پرسته‌زاد 💠@mashhadname 🔸روایت بچه محل های امام رضا علیه‌السلام 🔹شما هم راوی باشید🌱 ارسال روایت از طریق: 💬 @mah_rafiei