ننه علی رو میشناسید؟
وقتی پیکر پسرش رو آوردن، طاقت نیوورد
گفت من نمیتونم بدون پسرم باشم
اومد روی قبرش یه اتاقک حلبی زد
همونجا زندگی میکرد
صدای لالاییهای شبونه ننهعلی، شده بود روضه شبجمعه بچهها تو گلزار شهدا..
دور این اتاقک حلقه میزدن و گریه میکردن
این ینی
#عشق
و ننه علی سالها پیش پرواز کرد و در کنار پسرش به خواب ابدی رفت
در آغوش پسر🥺
🌱