🏴 عبور زنان و دختران از قتله گاه، و آغاز اسارت در عصر روز یازدهم محرم‌. ▪️وقتی عمرسعد ملعون سرها را روانه کوفه کرد، روز يازدهم تا ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان سپاه خود نماز گزارد و آنها را خاک کرد. و بدنهاي عزيز فاطمه و ياران او عريان روي زمين باقي گذاشت. آنگاه بازماندگان و اهل و عيال حسين عليه‏ السلام را از کربلا کوچ داد. آنان را بر شتران بي ‏جهاز سوار کردند و در ميان سپاه دشمن، نه محملي داشتند نه سايباني. با آنکه آنها امانتهاي پيغمبر خدا بودند، آنان را همچون اسيران ترک و روم در سخت ‏ترين شرائط به اسيري بردند، و سيد سجاد عليه‏ السلام را غل جامعه بر گردن نهادند. ايشان را به قتلگاه عبور دادند، همينکه نظر زنها بر بدن مبارک حسين عليه ‏السلام و کشتگان افتاد، سيلي بر صورت زدند و صدا زدند و صدا به صيحه و ندبه بلند کردند. 📚 بحار الانوار ۴۵/۱۰۷ 📗نفس المهموم ص ۳۵۱ ▪️سيد بن طاووس مي‏فرمايد: زنان را بدون معجر و غارت شده و پابرهنه و شيون‏ کنان از خيمه‏ ها بيرون آوردند و آنان را اسير نموده با خواري مي‏بردند. آنان گفتند: شما را بخدا ما را از قتلگاه حضرت حسين عليه‏السلام ببريد. عمرسعد و همراهيان او چنين کردند. همينکه چشمان خاندان رسول و عزيزان فاطمه بر پيکرهاي کشتگان افتاد، صيحه زدند و صورت خراشيدند. ✍«راوي گويد: سوگند به خد از ياد نمي‏برم زينب دختر علي عليه‏ماالسلام را که با صداي غمناک و دل پردرد بر حسين عليه ‏السلام مي‏ناليد و صدا مي‏زد: اي رسول خدا، فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند. اين حسين تست که بخون آغشته و اعضايش از هم جدا شده است و اين دختران تو هستند که اسيرند. شکايتم را به پيشگاه خداوند مي‏برم، و به محمد مصطفي و علي مرتضي و فاطمه زهرا و حمزه سيدالشهداء و شکايت ميکنم. ای رسول خدا، اين حسين است که به روي خاک بيابان افتاده و باد صبا خاک بر پيکرش مي‏پاش و به دست زنازادگان کشته شده است. اي ياران پیامبر، اينان خاندان مصطفي يند که اسيرشان نموده مي‏برند. و در روايت ديگري است که (زينب کبري عليهاالسلام مي‏فرمود): اي محمد، دخترانت اسير شدند، و ذريه‏ ات کشته شدند، باد صبا خاک بر پيکرشان مي‏پاشد، و اين حسين است که سرش از قفا بريده شده، و عمامه و ردايش به تاراج رفته. پدرم فداي آنکه نه سفري رفت که اميد بازگشت در آن باشد، و نه زخمي برداشت که مرهم پذير باشد، پدرم فداي آنکه اي کاش جان من قربان او مي‏شد. پدرم فداي آنکه با دل پرغصه از دنيا رفت، پدرم فداي آنکه با لب تشنه جان سپرد. پدرم فداي کسي که خون از محاسن شريفش مي‏چکيد، پدرم فداي آنکه جدش محمد مصطفی بود. پدرم فداي کسي که جدش فرستاده خداي آسمانها بود. پدرم فداي آنکه نوه پيغمبر هدايت بود، پدرم فداي فرزند محمد مصطفي، پدرم به قربان فرزند خديجه کبري، پدرم به قربان فرزند علي مرتضي، پدرم بقربان فرزند فاطمه زهرا سيده همه زنان، پدرم به قربان فرزند کسي که آفتاب براي او بازگشت تا نماز بخواند. راوي گفت: بخدا قسم دشمن و دوست را بگريه درآورد». 📜لهوف ص ۷۳ 📝 ادامه دارد...