‍ 💢 و 🍃 روزی نامه ای به امضای عده ای از بزرگان شيعه به دست امام صادق عليه السلام رسيد كه چند نفر از آنان خود حامل نامه بودند. شكايت درباره رفاقت (مفضل بن عمر) وكيل امام صادق عليه السلام در كوفه با عده ای كبوتربازان و به ظاهر بی بند و بار بود. 🍃 امام عليه السلام پس از خواندن نامه، نامه ای دربسته به وسيله همان چند نفر برای مفضل فرستاد. از حسن اتفاق موقعی نامه رسيد كه امضاء كنندگان در خانه او بودند. 🍃 او نامه را در حضور آنان باز كرد و خواند و سپس به دست آنها داد. آنان از مضمون نامه مطلع شدند كه امام در اين نامه تنها دستور چند قلم معامله به مفضل داده كه انجامش مستلزم رقمی درشت پول نقد می باشد و مفضل بايد آن را تهيه كند و درباره رفاقت مفضل با آنان در نامه امام هيچ اشاره ای نشده بود. 🍃 چون مساله پول بود، آنها سر بزير انداخته و گفتند: بايد پيرامون اين پول زياد فكر كنيم و بعد عذرخواهی هم كردند. مفضل كه زيرک بود آنها را به صرف غذا دعوت كرد و نگذاشت از خانه بيرون روند. 🍃 آنگاه پی كبوتربازان فرستاد و آنان آمدند و در حضور آن عده براي اينان نامه امام را خواند. كبوتربازان بدون عذرتراشی رفتند و هنوز مهمانان مشغول غذا خوردن بودند كه پول‌های زياد (از هزار درهم تا ده هزار درهم ) را جمع و آن را تسليم مفضل كردند و رفتند! 🍃 در اين موقع مفضل به امضاء كنندگان رو كرد و گفت: شما از من می خواهيد امثال اين جوانان را راه ندهم با اينكه امكان اصلاح اينان زياد است و در چنين مواردی باری از دين را به دوش كشند. ✨ شما می‌پنداريد كه خدا محتاج به نماز و روزه شماست كه به آن مغرور شده ايد، اما از گذشت مالی عذرتراشی می‌كنيد و پاسخ امام را نمی‌دهيد! 📚 منهج المقال استرآبادی ص 343