عشق و عرفان: (قسمت پنجم) تبرئه ملاصدرا و سایر عرفا، از تهمت جواز همجنس گرایی و شاهد بازی : حکیم ملاصدرا بر مبنای حدیث :" ان الله جمیل و یحب الجمال"(کافی، جلد ششم) می فرماید که: " این عشق کمک به آرامش و یکپارچگی وجودی انسان می کند و از فضائل است"، در تایید سخنش ده ها حدیث در محبت معصومین(علیه السلام) به کودکان و نوجوانان و همسران و فرزندانشان است که واضح است. به عنوان نمونه : ۱-موسی‌بن ‌عمران عرضه داشت: پروردگارا افضل أعمال در نزد تو کدام است؟ پروردگار فرمود: دوست‌داشتن کودکان؛ چرا که خلقت آنها دست‌نخورده و مبتنی بر توحید و یگانگی من است. فلذا اگر آنها را (در همین کودکی) بمیرانم به واسطة رحمت خود داخل در بهشتشان می‌کنم.(مناقب آل‌أبی‌طالب،ج ۱۰۱، ص ۱۰۵) ۲- امام الصادق علیه‌السلام : خداوند عزّوجلّ مرد را به واسطة محبّت شدیدی که به فرزند خود داشته باشد، مورد رحمت قرار می‌دهد.(همان، ص ۹۱) ۳-عن النّبیّ صلّى‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم:«أَحِبُّوا الصِّبیانَ وَ ارْحموهُم.» کودکان را دوست بدارید و بر آنها ترحّم نمائید(همان، ص ۹۲، ح14) ملاصدرا دلیل اینکه مشایخی در اوایل سیر و سلوک خود، دستور به این نوع عشق می دادند را همین می داند؛ اما هیچ تاییدی نمی کند. وی می فرماید : "و برای همین دلیل برخی از مشایخ و بزرگان عرفان پیروان خود را امر می کردند که اول این راه باید عاشق شوند." اما بعد از این ملاصدرا، در هشداری می فرماید که: " مراقب باش که این عشق مرز بین شهوت و عشق الهی است و مبادا لغزش نمایی!"، این سخن مخاطبش همه ی آن هایی هستند که مرز محبت به همسران خود را با شهوت نادرست و عشق الهی تشخیص نمی دهند. بعد ،سخنان دیگران درباره ی عشق را نقد می کند؛ آخرین سخنی را که نقد می کند که اصل بحث ما اینجاست، سخنی است پیرامون اینکه عشق نوعی اتحاد با معشوق است؛ بعد ملاصدرا در این باره بحث می نماید که این اتحاد از نوع جسمانی نیست بلکه این نفوس آدم ها هستند که با هم مرتبط می شوند و اتحاد می یابند نه اجسام. در این باره مثالی از لیلی و مجنون می زند که لیلی به مجنون می گوید که من پیش تو آمدم و مجنون می گوید که مرا به تو نیازی نیست من با عشق تو هم آغوشم! آنگاه دوباره ملاصدرا در تایید این سخن که عشق رابطه ی نفسانی است نه جسمانی ،برای اینکه هم مثالش مورد درک عامه باشد و هم جسارتی نباشد، مثالی را از رساله اخوان الصفا می آورد که متنش قسمت آخر از تقطیعات بود؛ ملاصدرا می گوید عده ای گفته اند: ". . . زمانی نهایت آرزوی عاشق برآورده می شود که به او نزدیک شود و با او هم صحبت گردد و با حصول این مطلب چیز بالاتری را می خواهد و آن این است که آرزو می کند ای کاش با معشوق خلوت کرده و بدون حضور شخص دیگری با او هم صحبت گردد و باز با برآورده شدن این حاجت می خواهد که با او هم آغوش گشته و او را بوسه باران کند و با این حال آن شوق اولیه و سوز و گداز نفس بر جای خود باقی است. . . . در این متن می فرماید که بعد از همه ی این ارتباطات عاشق و معشوق، باز هم سوز و گداز باقی است و ملاصدرا این را نشان از ارتباط نفسانی در عشق می داند ،نه اینکه گوشت و پوست ارتباطی با عشق داشته باشند. جالب است که با رجوع به رساله ی اخوان الصفا متوجه می شویم که ملاصدرا(رحمة الله علیه) حتی کلماتی را هم برای رعایت ادب کم کرده است. این همه گفته شد تا این دو نکته ی روشن گردد: الف- اگر دقت کرده باشید این قسمت آخر که ذکر شد، اصلا جدای از آن، بحث عشق جوانان نورسیده بود؛بلکه این کلمات ملاصدرا از رساله ای دیگر و پیرامون رابطه ی عاشق و معشوق به طور مطلق(نه ارتباط جنسی با هیچ جوان و بچه ای) و برای شاهد به استدلالی است. پس اینکه با تقطیعی این شاهد استدلالی را که ملاصدرا برای مساله ای دیگر ذکر نموده به اول بحث بچسبانیم همان نتیجه ای می شود که عده ای احتمالا از روی قصد انجام داده اند. ب- و از طرفی آن عشقی که ملاصدرا درباره ی جوانان می گوید، از نوع عشق شهوانی نیست و جنس آن مثل هر محبتی بین مادر و فرزند یا استاد و شاگرد است. که البته ملاصدرا از حیث چهره ی زیبا و سیرت نیکو به آن توجه ویژه نموده است. آخرین مطلب در این فصل از کتاب شریف اسفار این است که: متّحدشدن دو جسم محال است و اتّحاد از خواصّ امور روحانیّه است. طرح این بحث به مناسبت نقل کلام بعضی از حکماست که عشق را «إفراط شوق به اتحاد» تعریف نموده‌اند. مرحوم صدرالمتألّهین رضوان‌اللـه‌علیه بعد از نقل این تعریف می‌فرماید: این گفتار گرچه پسندیده است ولی مُجمل است و نیاز به تفصیل دارد، باید مشخّص شود که این اتّحاد کدام یک از اقسام اتّحاد می‌باشد؟ ادامه دارد...