د و از ترس اعدا و تقیه از دشمنان کتمان فضائل او مى نمودند، با این حال اینقدر از مناقب و فضائل آن نور عالم تاب بر مردم ظاهر شد که شرق و غرب عالم را فرا گرفت و دوست و دشمن به ذکر مدایحش رطب اللسان و عذب البیان گشتند.
شهد الانام بفضله حتى العدى
والفضل ماشهدت به الاعداء "6"
ابن شهر آشوب نقل کرد که اعرابیه را در مسجد کوفه دیدند که می گفت: اى آن کسی که مشهورى در آسمانها و مشهورى در زمینها و مشهورى در آخرت ، سلاطین جور و جبابره زمان همت بر آن گماشتند که نور تو را خاموش کنند خدا نخواست و روشنى آن را زیادتر گردانید.
گفتند: از این کلمات چه کس را قصد کرده اى گفت : امیرالمومنین علیه السلام را. این بگفت و از دیده ها غایب گشت .
به روایات مستفیضه از شعبى روایت شده که مى گفت پیوسته میشنیدم که خطباى بنى امیه بر منابر سب امیرالمؤ منین میکردند و از براى آن حضرت بد میگفتند با این حال گویا کسى بازوى آن جناب را گرفته و به آسمان میبرد و رفعت و مرتبت او را ظاهر مینمود و نیز میشنیدم که پیوسته مدائح و مناقب اسلاف و گذشتگان خویش را مى نمودند و چنان مینمود که مردارى را بر مردم مینمودند و جیفه را ظاهر میکردند که بدى و عفونت آنها بشتر ظاهر میشد.
یا اباالحسن یا امیرالمؤ منین ! بابى انت وامى ، فضائل ترا هیچ بیان و زبان بر نسنجد و در هیچ باب و کتاب در نگنجد و چگونه توان کلمات الله و نعمة الله را احصا کرد و( ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها) و فى الحقیقه فضائل ترا احصا نمودن آب دریا را به غرفه پیمودن است .
کتاب فضل ترا آب بحر کافى نیست
که تر کنى سرانگشت و صفحه بشمارى
تعالیت عن مدح فابلغ خاطب
بمدحک بین الناس اقصر قاصر "7"
اذا طاف قوم فى المشاعر والصفا
فقبرک رکنى طائف و مشاعرى
و ان ذخر الاقوام نسک عبادة
فحبک اوفى عدتى و ذخائرى
و این احقر که به مورى دقیق نیارزم چگونه خود را در این بحر عمیق اندازم قلم بر دست گیرم و در این باب چیزى نویسم و لنعم ماقیل :
قیل لى قل فى على مدحة
ذکرها یخمد نارا مؤ صده
قلت لااقدم فى مدح امرء
حارذوا للب الى ان عنده
والنبى المصطفى قال لنا
لیلة المعراج لما صعده
وضع الله على کتفى یدا
فاحسن القلب ان قد برده
و على واضع اقدامه
فى محل وضع الله یده
و در این روز سنه 378، وفات کرد امیر نوح سامانى و بعد از او پسرش منصور بجاى وى نشست و در سنه 389، وفات کرد و دولت سامانیان منقرض شد."8"
"1-اقبال الاعمال،ص655-656.
2-علل الشرایع،ج1،ص135-136.
3-بحار الانوار،ج35،ص18.
4-همان،ج35،ص19.
5-الفوائد الرجالیه،ج1،ص73.
6-مناقب،ج2،ص351.
7-ابراهیم/34.
8-الهاشمیات و العلویات،ص127"