مدرسه ❤️ با عصبانیت رفتم جلو یه چیزی بهش بگم. خیلی دیر اومده بود. توی اردوی ما کسی حق نداشت دیرتر از زمان مقرر به مقر برگرده. همین که رفتم جلو دیدم آرام آرام جلو میاد. چشماش پر از اشک و حالش ملتهب بود. تعجب کردم. گفتم حسن آقا! کجا بودی ؟ چرا دیر اومدی؟ گفت امروز تصمیم گرفتم هم قدم این دخترهای کوچیک بشم از مدرسشون تا خونه شون. بعد بغض کرد و گفت:علی آقا! خیلی راهه. سه ساعت راه میرن تا برسن به روستاشون! خیلی سخته به خدا! ❤️راست میگفت. یک مدرسه بود توی روستاهای اطراف صولان منطقه اطراف قلعه گنج ، که شبانه روزی هم نبود. از روستاهای دور دست باید دختر کوچولوها پیاده میامدن تا برسن به مدرسه! اگر شیفت صبح بودن، ساعت چهار باید راه میافتادند تا هفت برسن. اگر هم بعد از ظهری بودن ساعت نه و ده شب میرسیدن به روستاشون. چندتایی با هم میرفتن که نترسن تو بیابون.... ❤️یک بار یک وانتی چندتاشون رو سوار میکنه که برسونه، چپ میکنه ، چند تاشون پرپر میشن تو راه مدرسه.... افسانه نیست به خدا این حرفها.... ❤️بشاگرد، منطقه گافر، رودخانه وحشی داره که اگر باران بیاد بچه ها پشت آب میمونن، یک بار نزدیک عید، پشت رودخانه دهها روز گیر کرده بودند نمیتونستن از مدرسه به خونه هاشون برن. بعضی بچه ها دل رو به دریا میزنن برای اینکه شب عید پیش خانواده هاشون باشن به آب میزنن. آب چندتاشون رو میبره و حسرت دیدنشون میمونه به جان مادرهاشون.... ❤️مدیر مدرسه راهنمایی بود توی یک روستا. میگفت اینجا یک مدرسه است و دختر و پسر قاطی، از راه دور هم میان با یک وانت از مسیری که جاده نیست توی حاشیه رودخونه، میگفت حاج آقا! یا باید قید درس خوندن دخترهاشون رو بزنن یا ریسک کنن و اینجوری بفرستنشون مدرسه..... ❤️در مدرسه رو که زدیم، در رو باز کرد معلم مدرسه بود ولی معتاد بود، خمار خمار... حاج امیر به طعنه بهش گفت توی بهشت بودی نه! طرف سرش رو پایین انداخت. حاج امیر گفت اینها از استانها که معلمهاشون رو تبعید میکنن میفرستن اینجا ها درس بدن! معلمهایی با هزار مشکل.... ❤️دولت های ضعیف با مسوولین غربگرایی که همه حواسشون به خیرات غربیها است و نسخه های اونها رو شفا بخش میدونن شاید هر ضربه ای به آبادانی این کشور بزنن. اما اونجایی دردناکه که یک ضلع دولت آموزش و پرورشه جایی که قراره بچه هامون رو تربیت کنه! ❤️دردهای عمیقی به جان این مردمه. که نوع رفتار دولتمردای امروز به درد درمان اون دردها نمیخوره! مدیرانی میخوایم مردمی، محرومیت فهم، محرومیت چشیده، نه بالاشهر نشین. مدیرانی میخواهیم که به داشته های فرهنگ بومی خودمون فکر کنن بیشتر از تحصیل زبانهای خارجی. مدیرانی میخواهیم که نسخه های انقلاب اسلامی رو شفا بخش بدونن نه بیست سی ها رو..... ❤️ایام آغاز سال تحصیلی است. دعاها مستجابه 😊 دعا کنیم بچه هامون زیر دست مدیران غربگرا بزرگ نشن. برنا