𝐴𝑉𝐼𝑁 𝑀𝐸𝐷𝐼𝐴 | آوین مدیا
صوت4: خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی آنچه در مذهب ارباب طریقت نبود خیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشق تیره آن دل که در او شمع محبت نبود دولت از مرغ همایون طلب و سایه او زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار تا تن خاکی من عین بقا گردانی چشم بر دور قدح دارم و جان بر کف دست به سر خواجه که تا آن ندهی نستانی همچو گل بر چمن از باد میفشان دامن زانکه در پای تو دارم سر جان‌افشانی بر مثانی و مثالث بنواز ای مطرب وصف آن ماه که در حُسن ندارد ثانی زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست سر فرا گوش من آورد به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند کافر عشق بود گر نشود باده پرست برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر که ندادند جز این تحفه به ما روز الست آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است وگر باده مست خنده جام می و زلف گره گیر نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست حافظ 🔻 تاریخ تفأل: ۱۴۰۳/۲/۴