هدایت شده از یهتدون
14.99M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
من در این شعر سایه ی آن روباهی را میبینم که منِ ایرانی سالهاست بهش میگویم روباه پیر چرا که اثر مکرهایش بر سرزمین من و تو به قدمت قرنها میرسد . همان روباه پیری که باعث شد اجداد تو افغانستان را از پهلوی ایران دریده و جدا کنند و اجدادت سرمست از استقلال دردش را حس نکردند. من در پشت همان سن که ایستاده ای سایه یک عقاب میبینم همان که چنگالش به خون جوانان سرزمین من و تو آغشته است من در پس پرده ی پشت سرت یک ستاره میبینم همان که ... ولش کن قصه از چه بگویم که اگر تو نه اما نسل های قبل از تو خوب باید بدانند و میدانم هستند کسانی در همسایه گی اتان که اگر مانند تو اجازه داشته باشند بخوانند از مهر و محبت بیشتر ایرانیان می خوانند. گله از تغییر رسم و سومت در ایران داشتی نگاهی به خود بینداز بیشتر ایرانی هستی یا ...؟؟؟ دخترک هموطن افغانستانیم من از تو می پرسم و تو برای جواب من از هموطنان هجرت کرده ات به آمریکا و اروپا بپرس واقعا ایرانیان همینقدر که تو میگویی نامهربان بودند و دریغ از محبتی به اندازه ی یک کلمه ؟؟؟ ایرانیان شعری مملو از کلمات منفی ؟؟؟ در شعر تو به اندازه ی کلمه ای محبت ایرانیان جا نداشت؟؟؟ تو شعر را از زبان کدام افغان خواندی آنکه جزو رزمندگان است و میگوید در کشور خودش جایی ندارد و تروریستش می خوانند؟ یا از زبان افغانی که به تازگی از آمریکا آمده تا به زنان و مردان کشورش علوم جدید و مدرن بیاموزد علومی که ما را به سمت شرک کشاند و از توحید دورمان کرد و فقر و اختلاف طبقاتی را برای مسلمان به ارمغان آورد ؟ یا شاید همان افغانی که در دانشگاه های آمریکا ادیان خوانده و آمده است تا اسلام رحمانی را