در کوچههای خاموش مدینه،
.............
صدای نالهای میپیچد…....
نه از درد جسم، که از زخم بیوفایی.
دخت پیامبر، با پهلویی شکسته،
با چشمانی اشکبار،
با دلی پر از غربت،
در خانهای که دیگر بوی پدر نمیدهد،
در خانهای که در را با آتش گشودند،
در خانهای که صدای گریهاش،
به گوش هیچکس نرسید… جز دیوار.
ای فاطمه…
تو کشتی پهلو گرفتهای،
در دریای بیمهری امت.
تو فانوس خاموشی هستی،
در شب تاریک تاریخ.
تو رفتی…
بیآنکه حقت را بگیرند،
بیآنکه صدایت را بشنوند،
بیآنکه گریههایت را بفهمند.
و ما ماندهایم،
با شرمندگی قرنها،
با بغضی که در گلو مانده،
با اشکی که هنوز جاریست.
ای مادر سادات…
نامت را با اشک مینویسیم،
یادت را با آه میخوانیم،
و در فاطمیه،
دلهایمان را به پهلوی شکستهات گره میزنیم.
تو مظلومهای،
تو شهیدهای،
تو حقیقتی هستی که تاریخ،
با خون نوشت.
🇮🇷
@AXNEVESHTESIYASI