✨ از زبان همسر شهید ⬇️
🍃🌹حاج محسن یک فرشته به تمام معنا بود. همواره به دنبال کمک به مردم و فقرا بود و با الگوگیری از امام علی (علیه السلام) شبانه برای فقرا کمک میکرد.
🍃🌹همیشه در برنامهها و مراسمها بود و کسی میخواست ازدواج کند و همیشه برخورد خوب میکرد و طوری برخورد میکرد که دست آنان را بگیرد و راهنمای آنان بود و دست همه را میگرفت.
🍃🌹حاج محسن همیشه در هر زمینهای با خوشرویی و اخلاق مردم را راهنمایی میکرد و مشکل گشای آنان بود و آنچنان پیگیر میشد تا مشکلات مردم را برطرف کند.
🍃🌹در خمس و زکات نمونه بود و تاکید زیادی برای پرداخت آن داشت و در این مورد تاکید زیاد داشت. اگر نان شب نبود ابتدا پول خمس را میداد و سال خمسی میداد. اگر نیم ساعت هم بیرون میرفت با هم دست میدادیم. بسیار برخورد مهربان در زندگی داشت.
🍃🌹بیش از حد به نماز اول وقت و حجاب تاکید میکرد و خانه دوم و یا بهتر بگویم سنگرش مسجد بود.
🍃🌹متواضع بود و در سلام کردن پیشدستی میکرد و در کمک کردن به فقرا پیشقدم بود. انسانی وارسته و فداکار بود.
🍃🌹در طول زندگی مشترکمان یک روز نشد خنده از لبهای همسر دلسوزم کنار برود، همیشه در بدترین شرایط زندگی و در هر زمان لبش پر از خنده و چهرهاش نورانی بود. جز در یک صورت غم و غصه را در چهرهاش میدیدم و آن این بود که هرگاه پای سخنرانی رهبر عزیزمان مینشست و نگرانی را در چشمهای ایشان میدید نگران میشد به حدی که اشک از گوشه چشمانش سرازیز میشد.
🍃🌹همیشه آرزوی شهادت داشت؛ بعد از نماز شب، نماز صبح و خواندن دعای عهد و زیارت عاشورا که خیلی هم تاکید روی آنها داشت، با چشمانی پر از اشک دست به سینه میگذاشت و شهادتش را از خداوند منان خواستار بود.
🍃🌹نسبت به رفتنش به سوریه؛ وقتی با فرزندان در میان گذاشت، دخترم به ایشان گفت :« بابا جونم اگر مادرم مخالفت کند باز هم به سوریه میروی؟ » حاج محسن برق عجیبی در چشمانش افتاد و گفت من مادرت را بهتر از هر کس میشناسم به خاطر اسمش هم که شده مخالفت نمی کند و من مطمئنم که تنها کسی است که مرا در این مسیر یاری می کند.
🇮🇷
@AXNEVESHTESIYASI