مثلاً نمونه عینیاش را بخواهید مثال بزنیم، اصلاحطلبان میگویند ما هدف نهاییمان این است که احساس میکنیم نظام سیاسی اشکالاتی دارد. اینها را میخواهیم اصلاح کنیم. بخشی از نظام سیاسی خب بیاعتماد است و میگوید شما تجربه ۷۸ یا ۸۸ را داشتید. این چالشانگیز شده. اساسا میخواهم بدانم که مرز در این تفکر کجاست، شما چگونه به مخالف نگاه میکنید؟
به نظر من در این چیزها مرز باید قانون باشد. مرز بسیار پیچیدهای نیست. یک جریان هست، حالا اسمش را هر چیزی که میخواهید بگذارید، دوری از قدرت را برنمیتابد و برایش قدرت بسیار اهمیت دارد. شما نگاه کنید در سالهای بعد از انقلاب از سال ۶۰ تا ۶۸ رئیس دولت از اینها بود، بعد چهار سال اول دولت آقای هاشمی اکثریت دولت اینها بودند دستشان بود، بعد در چهار سال دوم آقای هاشمی، فقط چند تا از آنها نبودند.چهار سال در قدرت نبودند، انگار که مثلاً چه شده است! همان چند نفرشان که در چهار سال دوم با آقای هاشمی نبودند و کنار رفتند، وقتی که ۷۶ برگشتند، بهگونهای مطرح کردند که بله، دوران سیاه تمام شد و ما دوباره آمدیم. دوباره باز ۸ سال دولت را در اختیار داشتند اما وقتی در سال ۸۴ رای نیاوردند نمیتوانستند تحمل کنند و آن فتنه در سال ۸۸ شکل گرفت. چهار سال در قدرت نبودند، انگار که مثلاً چه شده است! خب آنکه رای مردم است دیگر. سال ۸۴ که بهاصطلاح خود دولت شما انتخابات را برگزار کرده بود.
اینکه میگویم مرز قانون، دقیقاً بحث اینجاست که مرز آزادی سیاسی از بازی سیاسی روشن میشود. این نمیشود که اگر من رای آوردم، همه چیز خوب باشد، اگر رای نیاوردم، همه چیز بد، اگر من رای آوردم بگوییم بله، همهچیز درست بود و اگر رای نیاوردم بگوییم دیکتاتوری بود، تقلب بود. اختلاف ۱۱میلیون را نمیپذیرید، حالا شما میبینید سال ۹۲ آقای روحانی ۲۵۰ هزار بیشتر رای آورد، همۀ رقبا به ایشان تبریک گفتند. خب ایشان منتخب مردم واقع شد؛ اینکه بنده با ایشان نگاههای متفاوت دارم جای خودش اما فعلا ایشان منتخب رای مردم واقع شده است. اتفاقاً جمهوریت یعنی همین، اینکه من فکر میکنم حرف من درست است و به دلایلی منتقد ایشان هستم به این معنا نیست که حالا که ایشان عهدهدارکاری شده است، دیگر در جهت تقویت نظام و ارکان آن کاری نکنیم اتفاقاً باید تقویت هم بشود. آن مرزی که به نظر من وجود دارد، آن مرز قانون است و بیشتر از آن نیست. برخی افراد وقتی روند جامعه یا حکومت به نفعشان نیست و به نفعشان شکل نمیگیرد، میگویند باید همه چیز را به هم بزنیم. این غلط است.