هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
💢یک بار که محرم از سر کار به خانه آمد، خواست لباسش را عوض کند دست کرد در جیبش و یک پرتقال در آورد، نگاهش کرد و با دست محکم زد به پیشانی‌اش. 🔸 همسرش فهمیه گفت: چی شده؟ 🔸محرم گفت: یک پرتقال از اداره آوردم که توی راه بخورم، ولی یادم رفت، نباید توی خانه می آوردمش... 🔸 فهیمه گفت: سخت می گیری ها؟! 🔸محرم گفت: همه چی باید سر جای خودش باشه، رعایت نکنم اول همه خودم ضرر می کنم... 📕 منبع: کتاب جانا صفحه ٩۵ زندگی نامه اولین شهید مدافع حرم مُحرم تُرک. 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA