اصلاً نیازی نیست از بسترت پاشی
با درد پیش پای شوهرت پاشی
هی گفتم از دردات هی گفتی چیزی نیست
گفتی اگر گاهی میفتی چیزی نیست
تو دست به دیواری گفتی یه کم خستم
دیدم قنوتت را گفتی یه کم دستم
این بچهها سایه رو سر میخوان بانو
تا وقت دامادی مادر میخوان بانو
از رفتنو از مرگ کمتر بگی ای کاش
مادر میخواد زینب فکر عروسیش باش
چشم پرآب تو نقش برآبم کرد
تابوت تو اومد خونه خرابم کرد
دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته
هم موی زینب هم خونم به هم ریخته
طفلی حسن هر شب تو خواب عزاداره
هی میگه دیواره هی میگه گوشواره
زینب با دلشوره هی روتو میبوسه
شونه که میافته بازوتو میبوسه
#فاطمیه
#نماهنگ
#محمود_کریمی
@A_basire