⭕️ساواكی بازنشسته راز سرهای بریده را در دادگاه تشریح كرد
💢ساواكی بازنشسته كه پسر خوانده و عروسش را به طرز فجیعی كشته و سرهای بریده آنها را به آتش كشیده بود، دیروز پای میز محاكمه ایستاد.
به گزارش خبرنگار جامجم، رسیدگی به این پرونده از بیست و ششم مرداد سال ۹۶ بهدنبال پیدا شدن دو سر بریده انسان كه بررسیها نشان میداد بهشدت سوختهاند در دستور كار پلیس قرار گرفت. راننده یك اتوبوس كه در حال عبور از خیابان شیخ بهایی بود در یك زمین خاكی با سرهای بریده روبهرو شد و پلیس را در جریان قرار داد. به این ترتیب بررسیهای پلیسی آغاز و روشن شد راننده یك دستگاه لندكروز در دو روز متوالی سرها را به زمین خاكی منتقل كرده است. با به دست آمدن این سرنخ مرد ۷۷ ساله كه راننده این خودرو بود ردیابی و بازداشت شد.هادی به قتل پسر خواندهاش به نام بهرام و عروسش نسرین اعتراف كرد و دیروز در شعبه دهم دادگاه كیفری یك استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و با حضور یك قاضی مستشار پای میز محاكمه ایستاد.
💢در ابتدای جلسه نماینده دادستان كیفرخواست را خواند. سپس پدر نسرین در جایگاه ایستاد و گفت: میخواستم هادی قصاص شود اما وقتی با خواهر و برادرهای بهرام صحبت كردم و فهمیدم آنها با دریافت دیه حاضر به گذشت هستند قرار شد تا همگی با دریافت سه میلیارد تومان از قصاص گذشت كنیم .
💢در ادامه خواهر و برادرهای بهرام نیز همین شرایط را برای گذشت از قصاص مطرح كردند. سپس هادی كه سابقه كیفری در پروندهاش دارد در جایگاه ویژه ایستاد و قتل پسر خوانده و عروسش و جنایت بر میت را گردن گرفت. وی گفت: من سرهنگ بازنشسته ساواك بودم. چهار لیسانس در رشتههای مدیریت، بانكداری،حسابداری و بایگانی دارم.من راهنمای تور و همچنین رئیس یك كارخانه كشتی سازی بودم و وضع مالی خوبی داشتم. من و همسرم بچه دار نمیشدیم. وقتی فهمیدیم خواهر زنم كه باردار است با همسرش اختلاف دارد و قرار است از او جدا شود، پیشنهاد دادیم تا فرزندشان را به ما بدهند. باجناقم قبول كرد تا در صورت پرداخت مهریه همسرش، بچه را پس از دنیا آمدن به ما بدهد. به همین خاطر 40سال قبل وقتی بهرام به دنیا آمد به بیمارستان رفتم و كارهای ترخیص او را انجام دادم. شناسنامه بهرام را به اسم خودمان گرفتیم و او را به فرزند خواندگی قبول كردیم.
💢وی درباره ازدواج پسرخوانده و عروسش گفت: من زحمت زیادی برای بهرام كشیدم. ۱۳ سال قبل او با نسرین آشنا شد و به خواستگاریاش رفت اما آن زمان پدر نسرین ناپدید شد و هیچكسی از او خبری نداشت. پسرم شرط گذاشته بود تا بعد از پیدا شدن پدر نسرین با او ازدواج كند. به همین خاطر بعد از پیدا شدن پدر نسرین، آنها با هم ازدواج كردند، اما هر دو به دام اعتیاد افتادند. اعتیاد آنها در حدی بود كه مغزشان را از بین برده بود. پسرم دست به هر كاری میزد. او همه وسایل خانه را میبرد و میفروخت و خرج مواد میكرد. او حتی قطعات ماشین مرا باز میكرد و میفروخت. یكبار سر همین موضوع با او درگیر شدم. او مرا كتك زد كه كتف و دندانم شكست و لب و زبانم آسیب جدی دید. آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم از او خشم زیادی داشتم به همین خاطر با سلاحی كه در خانه داشتم یك تیر به زیر چشم چپ او شلیك كردم. همان لحظه نسرین رسید و من یك تیر هم به سینه او زدم. سپس هر دو را با تیر خلاص كشتم. جنازهها را به حمام خانه بردم و سه شبانه روز آنها را با اره برقی مثله كردم.
💢وی در پاسخ به سوال قاضی درباره اینكه چرا سرها را سوزاندی، گفت: چون نمیخواستم سرها شناسایی شود. اول میخواستم سرها را متلاشی كنم اما دلم نیامد به همین خاطر آنها را سوزاندم. من واقعا پسر خواندهام را دوست داشتم اما در مقابل عشقی كه به او دادم همیشه از او خیانت دیدم. حالا از دادگاه تقاضا دارم مرا به چند روانشناس و روانپزشك معرفی كنند تا روی من تحقیقات انجام شود تا بفهمند چطور عشق تبدیل به نفرت و جنایت میشود. من میخواهم درسی برای دانشجوهای رشته روانشناسی باشم.
💢 این متهم در حالی كه اشك میریخت بهعنوان آخرین دفاع گفت: من پولی كه پدر نسرین درخواست كرده ندارم تا به او پرداخت كنم. من هیچوقت در زندگیام سه میلیارد تومان نداشتهام. ای، كاش او برایم قصاص خواسته بود.
در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند تا رای صادر كنند.
➖➖➖
✅گاهنوشت(کانال رسمی علیرضا پورمسعود)
@A_purm