🔻انفعال در مسجد، اغتشاش در محله مسجد به‌مثابه سرچشمۀ شبکه‌سازیِ انقلابی در محله 🖊 مهدی جمشیدی ۱. تا حدی و به‌صورت نسبی، روحانیّتِ در «متن زندگی» به روحانیّتِ در «محراب» تبدیل شده است؛ روحانیّتِ «خیابان‌گرد» و «محله‌نشین»، به روحانیّتِ «منبرنشین» و «اداری» فروکاهیده شده است؛ روحانیّتِ «گره‌گشا از مسأله‌های شخصی و خانوادگیِ مردمِ محله»، به روحانیّتِ «بیگانه» و «نامحرم» تنزّل یافته است. سهم مردمِ محله از حضور روحانیّت، همین اندازه است. او قادر نیست که امامت محله را بر عهده بگیرد و به «جریان‌سازی» در بافت محلی بپردازد؛ چون فرصت ندارد که در میان مردم باشد. «ساختارهای رسمی» و «جلسه‌های حاکمیّتی» و «مناسبات سیاسی»، تمامیّتِ امام جماعت را بلعیده‌اند و چیزی را برای «مردم» باقی نگذاشته‌اند؛ جز همان پیش‌نمازی که البتّه فایدۀ اجتماعی بر آن بار نخواهد شد. در واقع، مسجد از منزلتِ متعالیِ پیشینِ خویش ساقط شده است و دیگر اعتباری ندارد؛ همچون امری «فرعی» و «حاشیه‌ای» است که کارکردی ندارد و تنها دلیل بودن و ماندنش، خودش هست. در این حال، روشن است که امام جماعت نیز هویّت و حرکت خود را به مسجد گره نمی‌زند و آن را «اصل» و «اساس» نمی‌شمارد، بلکه به سوی «ساختارهای حاکمیّتی» می‌غلتد و می‌کوشد در آنها تثبیت شود. تمام قصّۀ مسجد، همان چند رکعت نماز است و البتّه چند حاشیۀ شکلی و تکراری نیز به‌عنوان کار تبلیغی و ترویجی به آن ضمیمه می‌شود تا کسی خُرده‌گیری نکند. این اندازه کار نیز از هر کسی و با هر میزانی از مشغله نیز ساخته است. (مقصود من، دفاعِ همدلانه از هویّت دیرینه و کارکرد‌های وسیعِ روحانیّت است که در اثر یک چرخشِ اجتماعیِ نامحسوس، از دورۀ مشروطیّت به این سو، رقیق شده‌اند، نه طعنه و تقابل). ۲. یکی از زمینه‌هایی که از مساجد، «کارکردزدایی» کرد و در قالب تقسیم‌کار، منزلت و اعتبار آن را زدود، «فرهنگ‌سراها» و «سراهای محله» هستند. فرهنگ‌سرا، برآمده از اندیشه‌ورزیِ «نیروهای تکنوکرات» در دولت سازندگی بودند که از سوی شهردار تهران راه‌اندازی شدند. نیروهای تکنوکرات، آگاهانه و عامدانه در پی «انقلاب‌زدایی» از شهر و محله‌ها بودند و می‌خواستند بافت شهر را به «تمدّنِ غربی» نزدیک سازند؛ به‌گونه‌ای که دیگر نباید ظاهر شهر، گویای شعارها و اندیشه‌های انقلابی باشد، بلکه دورۀ انقلابی به سر آمده است و باید از ارزش‌های انقلاب عبور کرد و به فضای «سازندگی» و «توسعۀ اقتصادی» و «سرمایه‌سالاری» و «ثروت‌اندوزی» وارد شد. در واقع، عالَمِ ارزشیِ انقلاب، سیاست‌های دولت سازندگی را - که بر مدار توسعۀ اقتصادی می‌چرخید - برنمی‌تابید و به همین دلیل، باید این ظواهر و جلوه‌ها کنار می‌رفتند تا زمینه برای «غلبۀ تکنوکراتیسم» فراهم می‌گردید. با برآمدنِ فرهنگ‌سراها، هرچه که در اختیار مسجد بود و یا ممکن بود که در امتداد خطّ فرهنگی ِانقلاب، از مسجد انتظار داشت و توان آن را در مسجد پدید آورد، از «مساجد» گرفته و به «فرهنگ‌سراها» سپرده شدند. به‌این‌ترتیب، مسجد از «شبکۀ نیروهای مبارز و نهضتی و سیاسی» به «محفلِ خلوت‌‌نشینانِ اسرار قُدسی»، و از «مرکز بسیجِ انقلابی برای جبهه‌ها» به «کانون سخنرانی‌های تکراری»، و از «سرچشمۀ تولیدِ نیروهای جوانِ مؤمنِ انقلابی» به «آرام‌کدۀ پیران و بازنشستگان» تبدیل شد. همچنین شیوعِ «حسِ دنیاطلبی» و «دیکتاتوری پول» و «غلیان ثروت‌های بادآورده» که جملگی برخاسته از سیاست‌های انقلاب‌گریزانۀ دولت سازندگی بودند، هرچه بیشتر موجبات «انزوا» و «عزلتِ» مساجد را فراهم کردند. ۳. ما محتاج «شبکه‌سازیِ اجتماعی» هستیم؛ یعنی باید ارزش‌های اسلامی و انقلابی به‌صورت «مویرگی» در عمق جامعه، به حرکت درآیند و جامعه با این ارزش‌ها، آمیخته شود. هر چند بخشی از این روند، وابسته به فضای مجازی است، اما نباید از «فضای واقعی» نیز غفلت کرد. در فضای واقعی، ما باید سطوحی از امکان‌ها را برای راه‌یابی به «ریزبدنۀ جامعه» و «لایه‌های خُردِ اجتماعی» بیابیم که یکی از مهم‌ترین آنها، مسجد است. مسجد، «حلقۀ وصلِ» همۀ قابلیّت‌های محلی و همچون «گرانیگاهِ قدسی» است. این «نقطۀ تقاطع»، چتری است که می‌تواند محله را از نظر غایات فرهنگی و سیاسی، صورت‌بندی و ساماندهی کند؛ به این معنی که می‌تواند زیر پوستِ محله، یک «شبکۀ ارتباطیِ به‌هم‌پیوسته» بسازد که از لحاظ تدبیرگریِ محلی، نقش «دولتِ نهان» را ایفا کند. در این حال است که «چسبندگیِ محلی» رخ می‌دهد و محله، «هویّتِ انقلابی» می‌یابد و از وضعِ «سیّالیّت» و «نوسان» و «واگرایی» خارج می‎‌شود. چنین شبکه‌هایی که معطوف به مسجد و مبتنی بر ارادۀ امام محله هستند، محلۀ «بی‌هویّت» و سرشار از «ناآشنایی» و «بیگانگی» را به یک بافتِ «شناسایی‌شده» و «مفصل‌بندی‌شده» تبدیل می‌کند که در آن، امکان تحرّک ضدّفرهنگی و ضدّامنیتی، به‌شدّت کاهش می‎‌یابد. 🆔@activism_ideas