سلام به همگی...
ما قبلا تو یه خونه کوچیک قدیمی ساز مجتمع مسکونی زندگی میکردیم ، بعد حموم هاشون از اینور هم دستگیره داشت .
من خیلیییییییییییییی بچه بودم شاید دو ساله بودم 😐😐
بعد خواهرم هم نوزاد بود
یک روز صبح مامانم خواهرم رو میخوابونه میره حموم ...
منم دارم با خودم بازی میکنم ، به طور کاملا احمقانه ای دستگیره در حموم رو از پشت قفل میکنم 😐👏🏻
مامانم بعد از چند دقیقه میاد در و باز کنه و بره بیرون که ناگهان دستگیره درو میگیره و میکشه و فکر میکنه در باز میشه و با کله میره تو در😂😂
صدای وحشتناکی میپیچه تو خونه و خواهرم بیدار میشه و میزنه زیر گریه 😐💔
منم بچه بودم دیگه ، میرم میکوبم تو گوش خواهرم میگم چرا صدا در آوردی ترسیدم😡😐
و در رو رو خواهرمم قفل میکنم و میام توی حال به کار خودم برسم😊
مامانم میگه بیا در و باز کن منو اینجا قفل کردی !! خواهرت رو آروم کن مُرد !!
منم گریه ام میگیره میگم بلد نیستم😭😐
خواهرم گریه اش بند میاد و میخوابه ...
ساعت چهار عصر بابام میاد مامانم رو آزاد میکنه و خواهرم رو نجات میدهد😐✊🏻
منم تا اونموقع بدون غذا و کسی تنهایی بازی کردم تو پذیرایی 😊😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•