هدایت شده از شهید گمنام🇵🇸
بخونید تجربه منو تا سرتون نیاد😔👇🏻 چند سال پیش مادرم از دنیا رفت. من یه دختر ۱۷ ساله بودم و یه خواهر و برادر کوچیک داشتم. خودمو وقفشون کردم تا احساس کمبود نکنن بعد از چند سال به پدرم اصرار کردیم ازدواج کنه و اونهم با زنی ازدواج کرد که یه دختر نوجون داشت. اوایل همه چیز خوب بود تا اینکه برادرم که حالا دانشجو شده بود عاشق دختر زن بابامون شد! اونا هم راضی بودن و با هم نامزدشون کردیم ولی یهو نفهمیدیم چه اتفاقی افتاد که برادرم معتاد شد... دوسال تمام روزگارمون سیاه شد و برادرم از خونه رفت و کارتن خواب شد. برای خوب شدنش هرکاری کردیم ولی انگار طلسم شده بود. تا اینکه یه پسر وارد زندگی من شد که میگفت خیلی دوستم داره و بخاطر من هرکاری میکنه... کمکم کرد برادرم رو پیدا کردم و منو مدیون خودش کرد. اونقدر خواستگاری و اصرار کرد که قبول کردم ازدواج کنیم. اما وقتی رفتیم زیر یه سقف ... https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8 حتی نمیتونید حدس بزنید😱