۴ میخواستم رابطه رو کم کنم ولی پسرخاله م نمیذاشت با ی گوشی همش بهم پیامای ناجور و عاشقانه میداد و منم پاک میکردم دیگه دنبال این بودم که رابطه م با شوهرم خوب بشه اما استرس وجود پسرخاله م نمیذاشت، تا اینکه ی روز پسرخاله م همسرش و رها میکنه و میره خارج از کشور زنشم گوی و پیدا میکنه و میره خونه بابام، ابروم رفت بابام میخواست سرمو ببره و شوهرمم باهاش همکاری میکرد هر جوری میشد از خونه فرار کردم و رفتم خونه یکی از اقوام کلی سرزنشم کرد و گفت نباید اینکارو میکردی پگفت پسرخاله م زنشو اذیت میکرده و چون بهش خیانت میکرده زنش میذاشته میرفته گفت اشتباه کردی هم زندگی خودتو خراب کردی هم بچه هات رو اون زن هم خیانتا و اینکه شوهرش رفته رو میندازه گردن تو ❌کپی حرام ⛔️