#اقبال ۱
از وقتی یادم میاد بابام معتاد بود و داداشامم لات و لوت هیچ کس پی ی زندگی خوب نبود همیشه حسرت بقیه رو میکشیدم مامانم میرفت خونه های مردم کار میکرد تا از پس مخارج بر بیاد داداشامم بیکار میگشتن و گردن کلفت میکردن بابام گاهی اوقات که پول کم میاورد میومد سراغ مامانم تا با زور ازش پول بگیره اونم از ترسش مقداری به بابام میداد که کتک نخوره، مادرم هر چی به داداشام میگفت برید سرکار اینده دارید کسی به حرفش گوش نمیکرد مامانمم چسبید به من هر چیکار میکرد خرج من میکرد که کم و کسری نداشته باشم خیلی تلاش میکرد گاهی دلم میسوخت ولی کاری ازم برنمیومد بابام هر روز کنار مصرف خودش یکی و برمیداشت میاورد و داداشای بی غیرتمم جلوش رو نمیگرفتن
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️