#عاقبتتهمت 2
چشمی گفتم و ازش خواستم که چند لحظه منتظر بمونه.
داشتم با مامان حرف می زدم در مورد یه موضوع مهم ..برای داداشم مشکلی پیش اومده بود که باید با کمک مامان دوتایی حلش میکردیم...برای همین طول کشید نیم ساعت بعد صدای داد و بیداد از تو کوچه بلند شد _ همسایه ها من چه گناهی کردم که این خانم یک ساعته ماشینو جلوی خونه من پارک کرده و نمیاد بیرون که تکونش بده.
سراسیمه به داخل کوچه رفتم خودم رو به زری خانم رسوندم که بدجوری عصبی بود .
همونطور داد میزد_ مراعات حال همسایه رو هم بکنی خوبه ! شاید من مریض بدحال داشته باشم تو این خونه که این خانم ماشینش رو جلوی پارکینگ من پارک کرده... الان یک ساعته میخوام ماشین بیرون ببرم اما این خانم مانع من شده.
ادامهدارد.
کپی حرام.