1 جاریم خیلی زن حسود و دو به هم زنی بود... همیشه توی مهمونی های خانوادگی با حرفای بی مورد و دروغ بین اعضای خانواده رو به هم می زد. یه حرفی می‌زد و آتیشی را می‌انداخت. اصلاً براش مهم نبود که دو نفر به خاطر دروغ‌های خانم از هم کینه به دل می گیرن. یه بار تو یکی از مهمونی‌ها که خیلی عصبی شده بودم به برادر شوهرم گفتم _ چرا جلوی زنتو نمی‌گیری ؟ نمی بینی تنها کارش شده دروغ گفتن و دو به هم زنی کردن . جاریم که این حرفمو شنید بهم گفت _ ببخشید ریحانه خانوم به شما چه ربطی داره که من چیکار می‌کنم؟ و همونطور با صدای بلند داد میزد آخه ریحانه من چه هیزم تری به تو فروختم که داری بهم تهمت می‌زنی! ادامه دارد. کپی حرام.