+ شما عمویم را ندیدید؟
ــ نه عزیزم، عمویت کیست؟
+ نمیدانم هر شب می آمد به ما سر میزد
و برایمان غذا می آورد.
ــ عمویت دیگر نمی آید . . .
+ نــه !
او خیلی مهربان است، حتما می آید،
می خواهم خبر خوبی به او بدهم.
ــ چه خبری؟
+ میخواهم خبر مرگ علی را به او بگویم،
شب ها که می آمد مادرم علی را نفرین میکرد.
ــ عمویت چی؟ او هم علی را نفرین می کرد؟
+ آری !
میگفت: خدایا، مرگ علی را برسان . . .💔(:
↷
╔═.🍃🌸.═════════╗
❤️
@AeanAvinii ❤️
╚═════════.🍃💕.═╝
‹💠⃟🇮🇷›کانال آئین آوینی