زمخت و سخت و گلوگیر لقمه‌ی نانش تکیده مثل ترک‌های خشک دستانش تمام راه، شبانگاه امید فردا را کشانده با همه درد پشت پیکانش غریب نیست ولی آنکه سفره‌اش خالی‌ست به جز خجالت و اندوه کیست مهمانش؟! شکست گُرزِ گرانی قد پدر را، حیف پدر که جنگ زمانی نکرد ویرانش همیشه او یل دوران خویش بوده، ولی هزار حیف که بابا گذشت دورانش بهار رفت و همان روز، مرگ خواند انگار نگاه سرد پدر را به خاک گلدانش @Aftab_gardan_ha