روزیِ هر روزِ من به قدر سلامی بی مددِ لب زدن، بدون کلامی دست به سینه، نگاه جانب گنبد ردّ و بدل می‌شود چه مهرِ مدامی می‌شود از حسّ و حال صحن تو فهمید خواهر دردانه‌ی کدام امامی هرچه بخوانم تو را، تو بهتری از آن نور نگنجد به قاب و قالب نامی شعله‌ای از داغ خود بزن به وجودم پیش تو دشوار نیست پختن خامی گردشِ تابوت من به دور ضریحت وه چه سرانجامی و چه حُسن ختامی! @Aftabgardan_ha