نه چشم کشف و شهودم، نه گوش نجوایم
نه در سواحل لفظم، نه غرق معنایم
نصیب پنجرهام چیست جز شلوغی شهر
سلوک منظرهای نیست در تماشایم
نه برده است مرا سیر انفس و آفاق
نه نوری از ملکوت آمده به رویایم
نه دوزخ است سرانجام بیارادگیام
نه میرسد به بهشت تو دست دنیایم
نه بوده کفرم همپایهٔ بزرگی تو
نه آنچنان که تو شایستهای، تمنایم
شبیه نیست صفاتم به ذات تو، آنی
فقط به وسعت تنهایی تو، تنهاییم
#مصطفی_تبریزی
@Aftabgardan_ha