تقدیم به شده خورشید و به جان ظلمات افتاده  لرزه بر هیمنه‌ٔ لات و منات افتاده  چشمه‌ٔ عشق تو جاوید کند هستی را  خضر بیهوده پی آب حیات افتاده  نه فقط شعر، که شور از هیجان می‌رقصد  و کلاه از سر مست کلمات افتاده لب گشودی و زمین پر شده از رایحه‌ات  گل به گل باغ پی این نفحات افتاده  روی هر واژه سیاه است اگر در خور نیست  قلم از خشکی ذوقش به دوات افتاده  تا مگر مهر قبولی بزنی بر این شعر  دست هر بیت به پای صلوات افتاده @Aftabgardan_ha