🍃 حضرت زندگی
زیاد شنیدهام که به دوستم میگویند دیوانه.
اگر عاقل بودن همان است که این مردم میگویند
راست است که دوستم دیوانه است.
مردم میگویند دوستم با خودش حرف میزند
و این، نشانهای از جنون است.
راست میگویند که او با خودش حرف میزند.
من حرفهای او با خودش را شنیدهام.
گاهی برای خودش خطّ و نشان میکشد
که اگر بر خلاف میل تو حتّی نفس بکشد
باید منتظر سختترین عِقابها باشد.
او به خودش میگوید سختترین عقاب برای عاشق، فراق است.
گاهی خودش را تسلّی میدهد
و آن، وقتهایی است که دورۀ فراق طول و دراز شده است.
من میشنوم که با خودش میگوید:
هر چه قدر فراق طولانیتر میشود، وصال، شیرینتر میشود.
امّا این گاهیها زیاد نیست.
بیشتر وقتهایی که مردم خیال میکنند که دارد با خودش حرف میزند
دارد با تو حرف میزند.
مردمی که حرف زدن با تو را بلد نیستند
خیال میکنند که او دیوانه شده و با خودش حرف میزند.
کجا میدانند که اگر او با تو حرف نزند
نه این که دیوانه میشود، دق میکند و میمیرد؟
وقتی به او دیوانه میگویند و تیرهای طعنهشان را به سویش نشانه میگیرند
غبطه میخورم به حالش، خوش به حالش!
یعنی میرسد روزی که من هم دیوانه خوانده شوم؟
حالم از عاقل بودن به هم میخورد.
این عاقل بودنها مرگ تدریجی است.
من همیشه از مرگ تدریجی میترسیدم؛ ولی حالا بیشتر.
آقا!
مرا دیوانۀ خودت کن و به زندگی برگردان.
شبت بخیر حضرت زندگی!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی